اگر عقل مردم كامل شد حضرت ظهور مي‌كند

ش, 08/21/1390 - 12:28
اگر عقل مردم كامل شد حضرت ظهور مي‌كند

 فاصله بين كتب اربعه و اصول اربعه مائه وقتي تنظيم مي‌شود كه نسخه‌هاي قديمي و اصيلي كه استاد تدريس كرده شاگرد نزد او خوانده صفحه به صفحه نوشته شد «بلغ قبالاً, بلغ قرائتاً» اين مي‌شود سند اينكه اجازه روايي مي‌گرفتند
به نقل از پایگاه اطلاع  رسانی اسرا حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار بامسئولین موسسه فرهنگی هنری آینده روشن فرمودند:ما اگر درباره كيفيت و نحوه اجراي مطلبي بحث كنيم بايد اصل مسئله مفروغ‌عنه باشد آيا ما چنين وعده‌اي از خداي سبحان داريم كه اگر شما اين كار را كرديد ظهور نزديك مي‌شود؟ اين را بايد از آيات و روايات استفاده كرد كه چنين چيزي داريم يا نداريم؟ بعضي از امور را ذات اقدس الهي وعده داد فرمود: ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ﴾ وعده الهي درباره جهاد هست ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ هست, درباره نصرت هست ﴿كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي﴾ هست اما آن آيه‌ پيامش اين است كه ما چيزي كه به شما داديم از شما نمي‌‌گيريم مگر اينكه شما پس بزنيد ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾, ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ﴾ اين دو آيه پيامش اين است كه ما چيزي به شما داديم از شما نمي‌گيريم مگر اينكه شما پس بزنيد اما آيا چنين آيه‌اي, چنين روايتي داريم كه اگر شما فلان عمل را انجام داديد ما ظهور را نزديك مي‌كنيم؟ اين بايد از روايات و آيات به دست بيايد بعد درباره رسانه‌اي يا هنري او و مانند آن بحث بكنيم اين بايد ثابت بشود اثبات اين آسان نيست كه اگر شما اين كار را كرديد ما حضرت را ظاهر مي‌كنيم. دعا بكنيد, دعا معنايش اين نيست كه ما هميشه دعا مي‌كنيم خدايا! «عجّل فرجنا» اما آيا شما كه اين كار را كرديد ما حضرت را ظاهرمي‌كنيم يا فرج را نزدیک مي‌كنيم. «أكثر الدّعا بتعجيل الفرج» خيلي از چيزهاست «انتظار الفرج مِن العبادة» اما فرج يعني ظهور يا گشايش.

ایشان ادامه دادند: كار اجتهادي حوزه از اينجا شروع مي‌شود ما هيچ راهي براي اثبات اينكه فرج يعني ظهور، نداريم.مشكل شما حل مي‌شود مشكل ليبي حل شد مشكل تونس حل شد مشكل يمن حل شد مشكل مصر حل شد مشكل يمن حل مي‌شود «انتظار الفرج من العبادة» است اين يعني ظهور حضرت؟! ما آنچه را که در ذهن مان است بر روايات تحميل مي‌كنيم نه آنچه از روايات برمي‌آيد تلقّي بكنيم؛ اين تفسير روايات است به رأي, اجتهاد معنايش اين است كه محكمات را شناسايي كنيم, متشابهات را شناسايي كنيم, ارجاع متشابهات به دامن محكمات را شناسايي كنيم, سرپرستي و رهبري محكمات نسبت به متشابهات را ارزيابي كنيم از اين چهار فصل به بعد نتيجه‌گيري كنيم ما چنين دليلي داريم كه «انتظار الفرج» يعني ظهور يا گشايش؟

اينكه ما مي‌آييم ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾ مي‌كنيم. غرض اين است كه روي اينها بايد كار بشود. اين ناظر به آن است كه اگر عقل مردم كامل شد حضرت ظهور مي‌كند اين درست است. جامعه وقتي مظهر ظهور آن حضرت مي‌شود كه عقلش به كمال برسد. يقين يعني ما يقين داريم چون نهال شجره اين النبوّت و رسالت تاكنون ميوه نداد هر چه ميوه داد نارس بود اينكه فرمود: ﴿مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ﴾ اينكه فرمود: ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾ تاكنون انبيا كوشش‌شان به ثمر نرسيد اگر 950سال بود كه گروه کمی ايمان آوردند ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ﴾ به اندازه پنجاه, شصت نفر. درباره بعضيها هم فرمود يك خانواده ﴿فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾ اين همه زحمت آن پيامبر كشيد فقط يك خانواده به او ايمان آوردند. ما يقين داريم كه شجره طيّبه نبوّت تاكنون آن ميوه لازم را نداد وقتي عاقل شدند بله, بدون ترديد ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾ مي‌شود.

مفسر قرآن کریم افزودند:ما بايد اين انتظار فرج را با شواهد روايي و آيه‌آي ثابت بكنيم كه به معناي ظهور حضرت است و شيعيان ما الآن بر فرض خود ايران كه هفتاد ميليون جمعيت دارد و مهد تشيّع است خب بخش وسيعي از اين كشور شيعه نيستند آنهايي هم كه شيعه هستند بر فرض به اندازه ايران جمعيت بشوند, مي‌شوند هفتاد ميليون. ما يك صدم يعني يك صدم جمعيت دنياييم جمعيت هفت ميليارد است ما يك صدم هستيم حالا همه ما شديم آدم خوب اين كافي است كه هفت ميليارد زير و رو بشوند؟! شيعيان همين هستند ديگر. آ‌نها كه يا اصل اسلام را قبول ندارند يا از وهابيّت‌اند يا ياران ديگرند ما بر فرض در خود ايران همه‌مان بشويم سلمان و اباذر يك صدميم. غرض اين است كه بايد كار بشود البته, كارهاي اجتهادي بشود بايد ثابت بشود كه ما اگر اين كار را بكنيم حضرت را خداي سبحان ظاهر مي‌كند. آنكه براي همه ما مهمتر از وظيفه ظهور است. ما سه منظر داريم كه هر سه منظر وظيفه ما را روشن مي‌كند يكي براي خود حضرت است, يكي جريان قيامت است, يكي ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي﴾ ما تا نفس مي‌كشيم بايد مؤدبانه نفس بكشيم اين سه منظر براي ما كافي است سه حجّت داريم نه مرگ وقت مشخصي دارد نه حضور و ظهور حضرت, نه بين ما و خداي ما حجابي است اين سورهٴ مباركهٴ علق جزء عتايق سوَر است در همين سوره آمده است ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي﴾ آن وقت سخن از جهنم و امثال جهنم نبود خداي سبحان اول بشر را به جهنم انذار نكرد اول به حياء دعوت كرد بعد آدم بي‌حيا را جهنم مي‌برد مسئله جهنم و اينها بعدها پيدا شد اول طريقه‌اي كه ذات اقدس الهي با بشر حرف مي‌زند حيا و ادب است ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي﴾ اين دو آيه سورهٴ مباركهٴ توبه هم همين است ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾ اين مصداق كامل مؤمنين اين ذوات‌اند.

آیت الله جوادی آملی تصریح فرمودند:ما با سه منظر روبه‌رو هستيم در مشهَد خداييم, در مشهد اهل بيتيم ود مشهد وجود مبارك حضرتيم و منتظر ساعتيم. از آن طرف كه «مَن مات فقد قامت قيامته» هر لحظه منتظريم, بنابراين ما بايد با يك دليل قاطعي كه از حدّ ظهور بگذرد بعضي از اين رواياتي كه آقايان مي‌خواهند طبق اين فتوا بدهند كه گرفتن ناخن روز جمعه مستحب است يا پنج‌شنبه احتياط مي‌كنند آن وقت ما بخواهيم اين گونه از مسائل بلند عرشي را با اين روايتها ثابت بكنيم خيلي سخت است روايتي كه يا به حدّ تواتر برسد يا واحدِ محفوف به قرينه قطعيه باشد وگرنه اين در فروع, حجّت نيست چه رسد به اصول بنابراين اجتهاد يعني اين. رواياتي كه بايد ارزيابي بشود كه يا متواتر باشد سنداً و دلالتاً يا اگر متواتر نيست خبر واحد محفوف به قرينه قطعيه باشد.

ایشان همچنین تبیین نمودند:خدا غريق رحمت كند سيدناالاستاد مرحوم آقاي داماد را ايشان مي‌فرمايد خيليها وقتي به كتابها مراجعه مي‌كنند مي‌گويند اين كتاب صد كتاب است يا هزار كتاب است يا به قول شما دو هزار حديث است ما در برابر اين دو هزار حديث حتماً بايد خضوع بكنيم ايشان مي‌فرمودند اين تواتر بايد در جميع طبقات و نسلها محفوظ باشد الآن مثلاً هزار كتاب درباره اين مطلبي رقم زدند ما اين هزار كتاب را كه ارزيابي مي‌كنيم وقتي برسيم به عصر مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) مي‌بينيم هزارتا مي‌شود صد كتاب, از مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) به عصرهاي ديگر برسيم مرحوم شيخ طوسي برسيم مي‌بينيم مي‌شود مثلاً چهل پنجاه كتاب يا كمتر, قدري جلوتر برويم مي‌شود كتب اربعه, اين هزارتا شده چهار كتاب, قدري جلوتر مي‌رويم مي‌بينيم اين چهارتا كتاب براي سه نفر است, قدري جلوتر مي‌رويم مي‌بينيم كه اين سه نفر گاهي شيخ طوسي از آن دو نفر نقل مي‌كند گاهي قدري جلوتر مي‌رويم مي‌بينيم آن دو نفر از زراره نقل مي‌كنند آن وقت دست ما خالي است اين هزارتا شده يكي, راه اجتهاد اين است.

مرجع تقلید شیعیان جهان ادامه دادند:ما تا آن كتب اربعه دستمان پر است اما بين كتب اربعه و اصول اربعه دستمان خالي است اين كار نشده, كار نشده يعني نشده وقتي مهم‌ترين مسئله گاهي انسان به يك نفر برسد آن وقت پايگاهش لرزان است ديگر, حرف جهاني نيست با اينكه مطلب, مطلب جهاني است همه, شيعه و سنّي نقل كردند كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود ما دوازده نفر داريم شيعه و سنّي به طور تواتر نقل كردند كه يازده نفرشان آمدند و رحلت كردند پس يكي مانده ديگر, ما ديگر ترديدي نداريم «كالشمس في رابعة النهار و في رائعة النهار» ما ترديد نداريم اما حالا از آن به بعد كه وظيفه ما را روشن مي‌كند ما حداقل يعني حداقل كاري كه درباره فقه و اصول مي‌كنيم درباره اينها بكنيم رواياتي كه اين از او نقل مي‌كند و زير آب بستنش آسان است اين ديگر به درد مجامع علمي نمي‌خورد ما بايد فاصله بين كتب اربعه و اصول اربعه مائه را پر بكنيم و اين كار جان‌كندني است و آسان نيست. يك وقت است كسي حجّت مي‌خواهد معذِّر و منجّز مي‌خواهد و همين بحثهاي فقهي كافي است نشد اصل برائت, نشد قرعه ما در فقه مشكلي نداريم به ما گفتند دسترسي نداشتيد پيدا نكرديد اصل برائت, شما منجّز و معذّر مي‌خواهيد اما در مسائل اعتقادي و كلامي و مهدويّت و اينها كه نمي‌شود برائت جاري كرد و قرعه زد و به خبر واحد و غیر قطعي تكيه كرد.

آیت الله جوادی آملی تاکید کردند:هيچ راهي نيست مگر اينكه بين كتب اربعه و اصول اربعه مائه اين خلأ پر بشود كه ما اگر مي‌گوييم هزارتا تا آخر بايستيم بگوييم هزارتا ولي وقتي جلوتر مي‌رويم مكرّر ريزش مي‌كند مي‌شود چهارتا بعد مي‌شود سه‌تا بعد مي‌‌شود دوتا بعد مي‌شود يكي, وقتي خودمان تنها در كتابخانه نشستيم مي‌لرزيم وقتي كه لرزيديم يك آدم لرزان نمي‌‌تواند حرف متقن بزند, آدمي كه بنيان مرصوص است مي‌تواند حرف مرصوصي بزند. خيلي از بزرگان الآن در اين سالهاي اخير كوشيدند كه مسند زراره را درست كنند مسند حمران را درست كنند اينها خوب است اما فاصله بين اين دو سه بزرگوار و صحابه حضرت كار آساني نيست راهش اين است كه اينكه مي‌بينيد اجازه روايي مي‌گرفتند سرّش اين است در ماها هم هست در اهل سنّت هم هست منتها آنها قدري بيشتر, روايت جعلي فراوان دارند همين سيوطي معروف دو جلد كتاب نوشته به نام «اللئاليء المصنوعه في الأحاديث الموضوعه» دو جلد كتاب جعلي يعني جعليّات را جمع كرده از اول طهارت تا آخر ديات دو جلد است كه دارد از اول طهارت تا آخر ديات اينها روايات جعلي چيست ما هم كه الحمدلله فراوان داريم. خدا غريق رحمت كند مرحوم علامه عسكري را ما نه تنها روايات مجعول داريم راوي مجعول نیز داريم اين 150 راوي مجعول ايشان جمع كرده. وقتي راوي جعل شده روايت الي ما شاءالله. اين كار بايد بشود چطور بايد كار بشود؟

علامه جوادی آملی در ادامه با اشاره به این که چگونه می توان فاصله کتاب اربعه و اصول اربعه مائه را تنظیم نمود فرمودند:فاصله بين كتب اربعه و اصول اربعه مائه وقتي تنظيم مي‌شود كه نسخه‌هاي قديمي و اصيلي كه استاد تدريس كرده شاگرد نزد او خوانده صفحه به صفحه نوشته شد «بلغ قبالاً, بلغ قرائتاً» اين مي‌شود سند اينكه اجازه روايي مي‌گرفتند براي همين است يك وقت است شما كتابي داريد به نام رساله فضيل يسار يا ابان‌بن‌تغلب اين ابان‌بن‌تغلب كسي بود كه نجاشي درباره‌اش نقل مي‌كند كه وقتي وجود مبارك امام صادق او را پذيرفت به حضور دستور داد كه آن بالش را براي آقا حاضر كنيد «القي الوسادة لأبان» امام زمان است به خدمتگزارش دستور مي‌دهد كه بالش را براي آقا بياوريد كه آقا به بالش تكيه بدهد اين ابان, كه بعد فرمود: «أوجع قلبي موت أبان» بين مرحوم كليني و ابان بايد اين فاصله, علمي حل بشود يعني نسخه‌هاي قديمي اصيل قرائت شده «بلغ» دار سرّش اين است كه اگر اين طور نباشد آدم كار فقهي‌اش حل است ما اگر روايت نداشتيم, برائت; اما با اصول دين كه نمي‌شود اين طور سست رفتار كرد كه. چرا چنين نسخه‌اي لازم است؟ براي اينكه فرض كنيد شما يكي از اصول چهارصد گانه نوشته ابان‌بن‌تغلب است يا فضيل يسار است يا حمران‌بن‌اعين است يا زرارةبن‌اعين است شما اين نسخه را پيدا كرديد اين نسخه دارد كه نسخه زراره است خب زراره هم يكي از اصول اربعه مائه را نوشته مثلاً, اول تا آخر صفحاتش را ورق مي‌زنيد مي‌بينيد در آ‌ن «بلغ قرائةً» نيست «بلغ قبالاً» نيست اين چه چيزي از آن در مي‌آيد؟!

مفسر قرآن کریم افزودند:آن روز بازار ورّاقان رايج بود خدا غريق رحمت كند مرحوم ابن‌ادريس را ابن‌ادريس در همان اوايل سرائر مي‌گويد بزرگان به بچه‌هايشان مي‌گفتند بخواهي ملاّ بشوي بايد درس بخواني اين طور نمي‌شود چند سال درس بخواني رها كني بايد جان بكني درس بخواني درس خواندنت هم اين است كه وقتي از حوزه رفتي بيرون, رفتي بازار «لا تجلس في الأسواق الاّ الورّاق أو زرّاد» از حجره در آمدي رفتي بازار, خيابان‌گرد نباش بيابان‌گرد نباش هر مغازه‌اي هم ننشين كنار سوهان‌فروشي نننشين جايي برو كه يا آنجا شمشير مي‌فروشند زره مي‌فروشند بشوي جنگجو يا آنجا صحافي مي‌كنند و نسخ خطّي مقابله مي‌كنند «عند زرّادٍ أو ورّاق» اين سفارش ابن‌ادريس است در اول سرائر از بزرگان نقل مي‌كند كه اين طور شدند عالم خب حالا ورّاقها چه كار مي‌كردند؟ ورّاقها كسي مي‌آمد نسخه فضيل يسار را يا زرارةبن اعين را يا حمران‌بن اعين را چون آنجا هم صحافي مي‌كردند هم نسخه‌نويسي مي‌كردند مي‌گفتند آقا اين مبلغ را بگير اين مقدار براي ما بنويس. جَعّالان كه آنجا بيكار نبودند چهارتا حديث اساسي را كم مي‌كردند چهارتا احاديث جعلي اضافه مي‌كردند مي‌گفتند يك هفته بعد تشريف بياور, يك هفته بعد اين آقا مي‌رفت و نسخه نوشته شده از روي نسخه زراره تحويل اين آقا مي‌دادند جعليها اين طور پيدا شدند. با اين جعليّاتي كه ما داريم نه تنها روايات مجعول, راويان مجعول داريم و اين حرفه بازار ورّاقان بود اگر ما يك نسخه خطّي پيدا كرديم براي 1100 قبل «بلغ قبالاً» در آن نداشت «بلغ مقابلاً» نداشت باز حداكثر يك مظنّه‌اي پيدا بشود. اينكه اجازه روايي مي‌دادند براي اينكه معتبر بود اين آقا مي‌گفت من اين كتاب را كه دويست روايت دارد نزد فلان استاد خواندم اوّلش اين است وسطش اين است آخرش اين است هر روزي كه مي‌خوانديم «بلغ قبالاً, بلغ قرائةً» يعني مقابله كرديم خوانديم آن آقا خواند من يادداشت كردم. چنين چيزي مي‌شود عِدل قرآن كريم.

آیت الله جوادی آملی همچنین تصریح کردند:ما عترت را با روايت نبايد خلط بكنيم عترت, عدل قرآن است نه روايت, روايتها يا واحد محفوف به قرائن قطعيه يا متواتر, رواياتي كه در فقه به درد مي‌خورد براي كلام به درد نمي‌خورد روايتي كه در اصول به درد مي‌خورد براي او به درد نمي‌‌خورد روايت اخلاقي به درد اصول اعتقادي نمي‌خورد روايتي كه با «مَن بلغ» بخواهد درست بشود مشكل اخلاق را حل مي‌كند اما مشكل اعتقاد را كه حل نمي‌كند كه. شما آقايان يك قدم سنگيني برداشتيد و ذات اقدس الهي ناصر شماست و بدانيد راه هست منتها بايد رفت, اگر اين راه نبود به ما نمي‌گفتند بياييد اين مقدار يقيني است كه دوازدهمي مانده من براي اينكه روشن بشود كه بازار جعّالان تا كجاست بعد از اينكه امام(رضوان الله عليه) در آن نامه نام محيي‌الدين و اينها را برد بعد نقل كردند كه مثلاً در فلان كتاب ابن‌عربي اين مسائل هست و در فلان كتاب, ما براي اينكه يك گوشه‌اي از اين سؤالها جواب داده بشود در شرح نامه امام دوباره مراجعه كرديم به كتاب او, البته شذوذات فراوان است خلاف هست در عالم نه در اين كتاب, در كتابهاي ديگر, ولي مي‌خواهم اين را عرض كنم شعراني دو جلد كتاب نوشت به نام اليواقيت گفت من مي‌خواهم فتوحات ابن‌عربي را خلاصه كنم ببينم كه او چه گفته, كار ندارم كه او مثلاً حالا درست گفته يا نادرست ولي اين كتاب چه گفته. سرّ اينكه من دارم اين را مي‌نويسم براي اينكه معلوم بشود ابن‌عربي چه گفته براي اينكه خيلي از بزرگان‌اند كه كتابهايشان سرقت شده هر كه هر چه خواست اضافه كرد هر كه هر چه خواست كم كرد من اين را مع‌الواسطه نقل مي‌كنم اطمينان هم به آن ندارم مرحوم آقاي بروجردي مي‌فرمود اين كامل ابن‌اثير كه تاريخ نوشته گفت كه يكي از منابع تاريخي من تاريخ طبري است و من از تاريخ طبري نقل مي‌كنم الاّ آنچه طبري در مثالب خلفا ذكر كرد من ذكر نمي‌كنم. مرحوم آقاي بروجردي مي‌فرمود شما تاريخ طبري را نگاه كنيد ببينيد در مسالب خلفا چه گفته, اصلا نگفته كه. هر چه مربوط به مسالب بود گرفتند خب. بعداً هم از خود كامل اين را هم حذف كردند.

علامه جوادی آملی تاکید کردند:شعراني در يواقيت مي‌گويد كه اين بلايي كه به سر كتب بزرگان آوردند كم نيست سر فلان كتاب, فلان كتاب, فلان كتاب كم كردند اضافه كردند كاهش دادند من براي اينكه اين كتاب عصاره‌اش محفوظ بماند اين كار را كردم اين هدفش است و نام مي‌برد كه چه كتابهايي را ارباً اربا كردند. اين براي چهارصد سال قبل است بين ابن‌عربي هم دويست سيصد سال فاصله است اين شعراني براي چهارصد سال قبل است. درباره انصار المهدي(صلوات الله و سلامه عليه) كه مي‌رسد مي‌گويد نسخه اصلي فتوحات اين است وجود مبارك حضرت نام شريفش كذا, كنيه‌اش كذا ابن‌الحسن العسكري ابن علي‌النقي بالنون, ابن محمدالتقي بالتاء ابن علي‌الرضا كذا و كذا, ابن الحسين ابن علي‌بن‌ابيطالب(سلام الله عليهم) اين حرف فتوحات. الآن شما به فتوحات نگاه كنيد همان حرف سنّيهاست اين ابن الحسن همين! اين فتوحات چهار جلدي كه الآن رايج است در ايران و غير ايران الآن كه به آن مراجعه مي‌كنيد اين است مهدي(سلام الله عليه) ابن الحسن همان حرف سنّيها. شعراني چهارصد سال قبل مي‌گويد نسخه اصلي كه نزد من است من اين كتاب را جمع‌آوري كردم كه كم و زياد نشود اين نون و تاء را هم ذكر كرده ابن علي‌النقي, ابن محمد التقي اين نون است آن تاء است همه را ضبط كرده الآن هيچ يعني هيچ اثري از اين حرفها در فتوحات نيست خب با اين بازار آشفته كسي مي‌تواند مسئله كلامي و اعتقادي جهاني را با اين روايتهاي ضعيف حل كند اين ديگر حوزوي نخواهد بود اجتهادي نخواهد بود يك حرفهاي معمولي در مي‌آيد. بنابراين بايد مطمئن باشيد كه سند هست مطمئن باشيد كه راه هست منتها صعب مستصعب است و بايد رفت و ثوابش براي آن است كسي بتواند يك حرف عميق بزند و ثابت بكند اين به اندازه يك سال نماز و روزه مستحبّي ثوابش را برده.

ایشان همچنین اضافه نمودند:اگر مسئله اجتهاد است و حوزوي است و امامت وجود مبارك حضرت است بايد با خبر متواتر يا خبر واحد محفوف به قرينه قطعيه باشد. عقل در استنباط يك چراغ خوبي است عقل هيچ نقشي در صراط ندارد عقل سراج است عقل مثل اين چراغ است عقل به هيچ وجه حكومت نمي‌كند ولايت نمي‌كند مي‌گويد من نمي‌فهمم در همه موارد مگر چراغ مي‌فهمد, چراغ نشان مي‌دهد فلسفه مي‌گويد عقل چراغ است عرفان مي‌گويد عقل چراغ است كلام مي‌گويد عقل چراغ است چراغ مي‌گويد من راه را نشان مي‌دهم راه را او بايد بگويد عقل قانون‌شناس است نه قانون‌گزار ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلَّهِ﴾ قانون است موضوع را او آفريده, محمول را او آفريده, ربط موضوع و محمول را او آفريده عقل چه كاره است؟! فلسفه اين را مي‌گويد, كلام اين را مي‌گويد, عرفان نظري اين را مي‌گويد, يك چراغ قوي خدا به آدم داد به اين شرط كه آدم اين چراغ را خاموش نكند بله, اينكه مي‌گويند «كلّ حَكم بالعقل» عقل حكم كرده اين يك اشتباهي است قانون‌شناس غير از قانون‌گزار است عقل مي‌گويد خدا من را آفريده هيچ چيزي دست من نيست نه موضوع را من آفريدم, نه محمول را آفريدم, نه ربط موضوع و محمول را آفريدم من هيچ كاره‌ام. اگر طبيب مي‌گويد كه فلان غذا براي فلان بيمار ضرر دارد اين مثل چراغي است اينجا نگه داشته آنجا نگه داشته اينجا راه است آنجا چاه همين! عقل اگر محتوايي به او بدهند او مي‌تواند تحليل كند بفهمد.

مرجع تقلید شیعیان جهان در ادامه تبیین فرمودند:در كيفيت تحصيل غنيه و سرمايه بايد تلاش و كوشش بكنيم بعد چگونه گفتن و چگونه بيان كردن را از هنرمندان از نويسندگان از سرايندگان از اينها مي‌شود كمك گرفت.حالا چون سال هنري شماست ان‌شاءالله اميدواريم كه در اين كار هم موفق باشيد همه ما وظيفه داريم البته, هنر اگر منشأ خيال و وهم داشته باشد همين است كه در سينماهاست اين خَيّالٌ وهّامٌ شده هنر, اما هنر اسلامي آن است كه معقول را محسوس كند نه متخيّل را محسوس كند معقول را, كاري كه ذات اقدس الهي كرده ديگر آن مطالب عقلي را به صورت مثال در آورده امثال ذكر كرده ﴿تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾ اگر انسان معقول را يك مطلب عقلي صحيح را خوب بفهمد بعد در بخش انديشه اين خيال و وهم از بهترين بازوان عقل‌اند اينها اگر نظير ﴿يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ﴾ در خدمت عقل باشند و نماز جماعت را به امامت عقل نظر در بخش انديشه بخوانند اين خيالها و اين وهمها و اين متخيّله كه سه قوّه جداي از هم‌اند اينها در خدمت عقل‌اند آن معقول را متخيّل و موهوم مي‌كنند بعد محسوس مي‌كنند مي‌شود هنر اسلامي, وقتي معقول نباشد سرمايه را خيال و وهم مي‌دهد مي‌شود همين وضع سينماها كه شما در هر فيلمي بالأخره چهارتا بزن و بكوب مي‌بينيد اين ديگر هنر نشد. خود هنر دان, ديدن آتش عيان٭٭٭ نِي گپ دلّ علي النار دخان

آیت الله جوادی آملی در ادامه با تبیین بیشتر هنر اسلامی تصریح فرمودند:مي‌گويند هنر اين است كه آدم برابر ﴿لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾ اين هنر است ديگر كه آدم نشسته آتش را ببيند. آن معقول را اين محسوس كرده خداي سبحان فرمود اگر اهل علم‌اليقين باشي الآن كه اينجا نشستي آتش را مي‌بيني. من يك روز در ايام عمره بود بعد از نماز صبح روبه‌روي ضريح مطهّر نشسته بودم ديدم يك ميانسالي نزديك چهل سال آمد و گفت حاج آقا اين آيه ﴿لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾ اين يعني چه؟ ما هم يك معناي ظاهري برايش كرديم, گفت براي من اتفاق افتاده, گفتم چطور؟ گفت من در ايران كارم آب‌ميوه‌گيري است مردم مي‌آيند آب‌ميوه مي‌گيرند و آن وقت هم رسم بود كه اين قالب‌هاي يخ را جلوي اين مغازه آب‌ميوه‌گيري مي‌گذاشتند من يك روز صبح نماز خواندم و آمدم جلوي مغازه ديدم اين قالبهاي يخ را گذاشتند ولي از اينها شعله مي‌جوشد بله, جدّي كاملاً گُر گرفته شعله, من فهميدم كه كسب من آلوده است. به يك صاحب‌دلي كه در شهرمان بود مراجعه كردم گفتم چيست؟ گفت شما چطور آب‌ميوه مي‌فروشي؟ ما خيانتمان را گفتيم, گفتيم كه يك ليوان آب‌ميوه به اينها مي‌فروشيم مثلاً صد تومان يا كمتر يا بيشتر, يك ليوان آب موز مي‌فروشيم, سيب مي‌فروشيم ولي يك مقدار يخ داخل اين است براي اينكه خنك بشود, گفتند اين يخ همان شد, شما آب‌ميوه مي‌فروشي يك بخش وسيعي از ليوان را يك تكّه يخ گرفته, گفت ما از آن به بعد توبه كرديم راه برايمان روشن شد دوتا ليوان تهيه كرديم در مغازه يك ليوان بزرگ يك ليوان متوسط اين ليوان متوسط نشان مي‌دهيم كه برابر اين ليوان به شما آب‌ميوه مي‌فروشيم آن يك تكّه يخ را مي‌گذاريم در آن ليوان بزرگ, اين ليوان پر آب‌ميوه را مي‌ريزيم روي آن به او تحويل مي‌دهيم. اينكه مولوي مي‌گويد: خود هنر دان ديدن آتش عيان٭٭٭ ني گپ دلّ علي النار دخان

مرجع تقلید شیعیان جهات توضیح دادند:مي‌گويد حكيم و فيلسوف و اينها گپ مي‌زنند مي‌گويند خدايي هست و حكمتي هست و پاداش و كيفري هست پس يك جهنّمي هست بله اين حرف برهاني است, اما اين گپ است. آيه قرآن كه نمي‌گويد فقط گپ بزن كه, مي‌گويد هست, اگر هست ببينيد ديگر. معنايش اين نيست كه بعد از مرگ مي‌بينيم, بعد از مرگ كافر هم مي‌بيند مي‌گويد: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ ديدن بعد از مرگ كه مهم نيست بعد از مرگ, مؤمن جهنم را اصلاً نمي‌‌بيند چه اينكه كافر اصلاً بهشت را نمي‌بيند اين كافر كه ﴿وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي﴾ نه يعني جهنم را نمي‌بيند همان طوري كه در دنيا مسجد بود, حسينيه بود, مراكز مذهب بود اينها را نمي‌ديد مراكز فساد بود آن را مي‌ديد در قيامت هم بشرح ايضاً بهشت هست انبيا هستند اوليا هستند آنها را هيچ نمي‌بيند جهنم و اهلش را مي‌بيند اين‌چنين نيست كه اين كور باشد جهنم را نبيند كه, مي‌گويد: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ خدا هم نشانش مي‌دهد ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾ اين بيان نوراني حضرت امير كه در آن خطبه همّام مي‌فرمايد: «هم والجنّة كمن قد رآها» همين است, «هم والنار كمن قد رآها» همين است هنر آن است كه انسان معقول را محسوس كند يعني آن معارف را ارزيابي كند, برهاني كند وقتي خوب برايش حل شد بياورد به سطح خيال و وهم بعد بياورد به سطح حس آن وقت گوشه‌اي از اين مي‌شود سريال حضرت يوسف(سلام الله عليه) اما آنكه در جريان حضرت امير نشان دادند تازه در حدّ روضه‌خواني ماهاست قصّه جمل را نشان دادند يا صفين را نشان دادند اين علي‌بن‌ابي‌طالب «إنّي بطُرُق السماء أعلم» نيست اين علي نهج‌البلاغه نيست اين علي جمل است اين علي صفين است. خب آن دستشان برنمي‌آيد و حال اينكه دست ما بايد برمي‌آيد و برآمدني است «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ» را مي‌شود به فيلم آورد به همان دليل كه با لفظ بيان شده مگر رابطه الفاظ و معاني, تكوين است يك وقت آتش است مي‌سوازند بله رابطه تكوين است, يخ است خنك مي‌كند بله تكوين است, اين ميوه است سير مي‌كند تكوين است اما لفظ با معنا قرارداد است الآن اين عيني كه ما به آن خيلي فخر مي‌كنيم مي‌گوييم هفتاد معنا دارد دو قدم آن طرف‌تر رفتيم مي‌شود مهمل نزد ما عين خيلي گران‌قيمت است و هفتاد معنا دارد دو قدم آن طرف‌تر رفتيم مي‌شود مهمل. پس رابطه الفاظ و معاني قراردادي است اين قرارداد را با فعل و معاني مي‌شود بست با تصوير و معاني مي‌شود بست با نقشه و براهين مي‌شود بست با گرافيك و معاني مي‌شود بست منتها ادبيات گفتاري ما ساليان متمادي است رشد كرده ادبيات هنري ما الآن صد سال است كه آنها درآوردند و ما مصرف‌كننده‌ايم آنها كه در آوردند كه اهل اين حرفها نيستند ما اگر بخواهيم بايد ابتكار از خودمان داشته باشيم منتظر باشيم آنها چطور فيلم‌سازي مي‌كنند اين نمي‌شود. ما اول بايد مطالب معقول خودمان را داشته باشيم بعد در بخش انديشه به خيال و وهم بدهيم بعد به حسب بدهيم بشود هنر اسلامي, شدني است چه اينكه در بخش انگيزه هم مي‌شود همين كارها را كرد و دستتان باز است به لطف الهي از نظر معارف, معاني عقلي دستتان باز است اين هنرمندان, مدرسه اسلامي هنر يا مدرسه هنر اسلامي ان‌شاءالله بايد اين راهها را طي كند.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.