فعالیت گروه فرقان از زبان حجت‌الاسلام شجونی

ی, 02/11/1390 - 09:04
فعالیت گروه فرقان از زبان حجت‌الاسلام شجونی

 
حجت الاسلام شجونی اظهار داشت: اعضای گروه فرقان هزینه‎‎های سنگینی را به انقلاب تحمیل کردند کسانی مثل استاد مطهری و مفتح را کشتند؛ انقلاب خسارت این ترورها و از دست دادن این نیرو‎های مخلص و انقلابی را به‎سختی تحمل کرد.

 


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج طلاب ، حجت الاسلام جعفر شجونی اظهار داشت: گروه فرقان از سال 1356 فعالیت خودشان را شروع کردند. نوشته‎‎هایی را به‎نام تفسیر قرآن منتشر و در جمع‎‎های مذهبی و سیاسی پخش می‎کردند؛ به‎ویژه در میان جوانانی که اطلاعات دینی درستی نداشتند. حدس می‎زنم اکبر گودرزی را اولین‎بار در مدرسه چهل‎ستون دیدم. طلبه درس‌خوانی نبود و گرایش چپ داشت، به همین دلیل مرحوم آیت‎الله حاج آقا حسن سعید او را از مدرسه بیرون کرد. بعد به مدرسه شیخ عبدالحسین رفت و در آن‎جا هم آیت‎الله سیدهادی خسروشاهی او را بیرون کرد.

آیت‎الله مجتهدی حساسیت وی‍ژه‎ای روی طلبه‎‎ها داشت؛ حتی کوچک‎ترین انحراف را تحمل نمی‎کرد. ایشان سر کلاس درس به گودرزی گفت: «برو بیرون منافق!» و او را از مدرسه بیرون کرد. مرحوم مجتهدی زود طینت آدم‎‎ها را تشخیص می‎داد.

علمای آن زمان گودرزی را طرد کردند، چاره‎ای نداشت جز این‎که سراغ موسوی‎خوئینی‎‎ها در مسجد جوستان برود. او هم گودرزی را پذیرفت و این کارش طبیعی به‎نظر می‎رسید. آقای خوئینی‎‎ها قبل از انقلاب در جلسه تفسیر قرآن، حرف‎‎های عجیبی می‎زد که من اسم آن روش را گذاشتم «قرآن‎شناسی آسان»! چون یک مفسر واقعی با توجه به قرائن روایی، تاریخی و لغوی تلاش می‎کند منظور آیه را با اجتهاد سخت به دست بیاورد، ولی در «قرآن‎شناسی آسان»، فرد نگاه می‎کند ببیند اوضاع جامعه چطور است و قرآن را به‎نفع آن مصادره می‎کند.

آن زمان توانستند با هیاهو، مارکسیسم را در میان نسل جوانی که مبارزه را دوست داشت، جا بیندازند. موسوی‎خوئینی‎‎ها به گفتن تفسیر‎های مارکسیستی، معروف بود. شهید مطهری برای همین کار‎ها هشدار داد، ولی او کار خودش را می‎کرد. مدتی در آن مسجد از این حرف‎‎ها زد و عده‎ای جوان ساده هم دور و برش جمع شدند، فکر می‎کرد همیشه همین‎طور است. گودرزی به مسجد جوستان رفت و موسوی‎خوئینی‎‎ها او را به مسجد خمسه فرستاد. مسجد خمسه در خیابان یخچال واقع شده است. این مسجد از همان زمان به یکی از پایگاه‎‎های ترویج افکار گودرزی تبدیل شد و او بسیاری از نیرو‎های گروه فرقان را در همین‎جا جذب کرد.

میزان تأثیرپذیری گودرزی از آقای موسوی‎خوئینی‎‎ها زیاد بود. موسوی‎خوئینی‎‎ها آشکارا می‎گفت آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته‎اند، با حکومت سازش کرده و تبدیل به ترمز انقلاب شده‎اند! حال آن‎که کاری که این دو نفر - مخصوصا آقای مطهری با تبیین اندیشه‎‎های اسلامی در دانشگاه‎‎ها و تربیت نیرو‎های صالح - انجام دادند، بی‎نظیر بود.

همین حکم را هم درباره آقای بهشتی و آقای باهنر ‎داد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتاب‎‎های درسی را تدوین می‎کردند. می‎گفت که این‎ها همکار فرخ‎رو پارسا (وزیر آموزش و پرورش وقت) شده‎اند! امثال اکبر گودرزی تصور می‎کردند چپ زدن و سر و صدا کردن، علامت انقلابی‎گری است. منبر‎های خوئینی‎‎ها و مسجد او یکی از کانون‎‎های تبلیغ علیه شهید مطهری بود.

ظاهرا اختلاف آقای مطهری با آقای موسوی‎خوئینی‎‎ها جدی بود. آقای مطهری عقیده داشت که خوئینی‎ها مارکسیست شده! او اعتقاد افراد را از روی ظاهر و لباس‎شان نمی‎سنجید، بلکه محتوای حرف و فکر آن‎ها را بررسی می‎کرد. ایشان می‎فرمود این نوع تفاسیر، تفسیر مارکسیست‎هاست، حالا می‎خواهد بر زبان هرکسی جاری شود. این داستانی را که برای‎تان نقل می‎کنم، می‎توانید بروید از آیت‎الله آقارضی شیرازی بپرسید. ایشان تعریف می‎کرد که وقتی آیت‎الله انواری از زندان آزاد شدند، با آقای مطهری به دیدن ایشان رفتیم. وقتی به منزل ایشان وارد شدیم، دیدیم موسوی‎خوئینی‎‎ها هم آن‎جا نشسته. او چون با آقای مطهری بد بود، تا چشمش به ایشان افتاد، بلند شد و رفت بیرون! آقای مطهری با حالت عصبانیت و تحکم از آقای انواری پرسیده بود: «شما او را می‎شناسید؟» آقای انواری جواب داده بود: «بله، آقای خوئینی‎هاست!» آقای مطهری می‎گوید: «خبر دارید مارکسیست شده؟» آقای مطهری واقعا درباره آقای موسوی‎خوئینی‎‎ها همین‎طور فکر می‎کرد و بخشی از هشدار‎هایی هم که در مقدمه کتاب «گرایش به مادی‎گری» داد، درباره همین آدم و اطرافیانش بود.

اعضای گروه فرقان بعضی از حامیان خود را نیز ترور کردند. یکی از آن‎ها شهید تقی حاج‎طرخانی بود. او خیلی به گودرزی خدمت کرد، همین‎طور به بسیاری از روحانیانی که گرفتار می‎شدند. در مسجد قبا، اتاقی بود که در آن‎جا گودرزی را پنهان می‎کرد. گاهی خودش و گاهی یک نفر از افراد خانواده برای گودرزی غذا می‎بردند. او همچنین باغچه‎ای در شمال داشت و اغلب بچه‎‎هایی را که تحت تعقیب رژیم بودند، آن‎جا پنهان می‎کرد. همسر شهید حاج طرخانی بعد از شهادت شوهرش به ملاقات گودرزی رفت و به او گفت: «یادت هست حاج آقا چه خدماتی به تو کرد؟ یادت هست خودم برایت غذا می‎پختم و می‎آوردم؟ چرا بچه‎‎های مرا یتیم کردی؟»

بعد از انقلاب، گودرزی مثل همیشه به منزل حاج طرخانی رفت و گفت: «500 هزار تومان پول نیاز داریم.» حاج طرخانی ‎پرسید: «این پول را برای چه‎کاری لازم دارید؟» گودرزی جواب داد: «می‎خواهیم انقلاب کنیم!» حاج طرخانی گفت: «انقلاب که کردیم!» گودرزی گفت: «نه! این انقلاب نشد. ما می‎خواهیم علیه این آخوندیسم موج‎سوار انقلاب کنیم!» حاج طرخانی هم گفته بود: «ما از این پول‎‎ها نداریم به کسی بدهیم.» اکبر گودرزی از همین‎جا کینه حاج طرخانی را به دل گرفت و در ماه رمضان، با سه نفر دم در منزل شهید حاج طرخانی آمد و او را جلوی چشم دختر 10 ساله‎اش به گلوله بست. گودرزی آدم خیلی بی‎حیایی بود.

طایفه حاج طرخانی‎‎ها همگی حسن شهرت دارند، منتها حاج آقا تقی به خوش اخلاقی بیش از بقیه شهرت داشت. خیلی دست و دل‎باز و نترس بود. برای انتشار اعلامیه‎‎ها حتی از ارتباط‎‎هایی استفاده می‎کرد که در کسب و کار بازار و تجارت داشت. مبارزان را پناه می‎داد و مخفیانه از خانواده‎های‎شان مراقبت می‎کرد.

یک‎بار به مسجد قبا رفتم که از آقای خانیان، 100 هزار تومان قرض بگیرم. یک رباخوار داشت خانه باجناقم را از دستش درمی‎آورد. به مسجد رفتم و به حاج طرخانی برخوردم. خجالت می‎کشیدم از او قرض بگیرم. پرسید: «این‎جا چه‎کار داری؟» گفتم: «با خانیان کار دارم.» به‎زور دست مرا کشید و گفت: «باید به من بگویی چه‎کار داری؟» خیلی اصرار کرد، من هم قضیه را گفتم. دست کرد از جیبش 100 هزار تومان به من داد. خانه باجناقم در فومن بود. راه افتادم و فورا خودم را به فومن رساندم، دیدم کار از کار گذشته و خانه او را گرفته‎اند. برگشتم، رفتم سراغ او که پول را پس بدهم، اما حاج تقی پول را نمی‎گرفت. می‎گفت مال خودت. می‎گفتم پول لازم ندارم. دیدم هرچه اصرار می‎کنم پول را نمی‎گیرد. یک روز رفتم دم در خانه‎اش، در را که باز کرد، سلام کردم و پول را گذاشتم داخل خانه و سریع فرار کردم! انصافا انسان شریفی بود، خیلی به انقلاب خدمت کرد.

اعضای گروه فرقان هزینه‎‎های سنگینی را به انقلاب تحمیل کردند کسانی مثل استاد مطهری، قاضی‎طباطبایی (درتبریز)، حاج مهدی عراقی و مفتح را کشتند. انقلاب خسارت این ترورها و از دست دادن این نیرو‎های مخلص و انقلابی را به‎سختی تحمل کرد.
البته اخیرا حاج شیخ قدرت علیخانی مرا دید و گفت: «این حرف‌ها که شما درباره خوئینی‌ها زده، دروغ است.» گفتم:« این حرف‌ها از من نیست، شهید مطهری گفته است. اگر مطهری دروغ گفته پس تو اصلا کسی نیستی» بله، روزگار فتنه همین است؛ دروغگوها راستگویان را دروغگو می‌پندارند. روز قیامت همه اختلاف‌ها حل می‌شود. ان‎شاءالله

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.