دو عنصرتعيين كننده زمان ومكان دراجتهاد چيست؟
خلاصه مقاله
واژه ((اجتهاد ))از باب افتعال است كه از ماده ((جهد )) بضم جيم گرفته شده است. این واژه در فارسی و عربی به معنی کوشش یا تلاش کردن ، با بصیرت شدن در امور و آگاه شدن، آمده است . اما در اصطلاح فقها ء معنی دیگری دارد ، ((اجتهاد)) استنباط مسائل شرعی از قرآن و احادیث معنی شده است. برخی از کتب معتبر واژه اجتهاد را در لغت تحمل نمودن مشقت و رنج فراوان معنی کرده اند. ارباب فن، تعاریف دیگری از آن هم ارائه داده اند : آخوند خراسانی از قول حاجبی و علامه دو تعریف زیر را برای واژه اجتهاد نقل کرده که دانستن آن خالی از فایده نیست . کلمه اجتهاد در اصطلاح فقیهان بکار گرفتن تمام وسع ، توانایی و قدرت در بدست آوردن احکام شرعی را می گویند. اجتهاد عبارتند از: ملکه و نیرویی که بواسطه آن بر استنباط احکام شرعی فرعی اقتدار حاصل شود ، بطوریکه از اصول بتواند بالفعل یا بالقوه قریبه فرع را استنباط و استخراج کند. گروهی از علماء دلایلی را ارائه می نمایند که نشان می دهد تحصیل اجتهاد و راهیابی به این درجه واجب کفایی است. واولين كسي كه دروازه علم اصول و اجتهاد در احكام را گشود و به تبيين و ترفيع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبداللّه الصادق عليه السلام است. اين دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسياري از شاگردان خود، و آنان نيز با جمع آوري و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگي در فقه و اصول شيعه برداشتند.امام باقر عليه السلام به عنوان مبتكر و تدوين كننده علم اصول، در جايگاه برترين مرجع ديني شيعه در روزگار خويش، بر خود لازم مي دانست با تبيين شيوه هاي صحيح اجتهاد، به نهادينه ساختن فرهنگ اجتهاد بين دانشمندان علوم اسلامي مبادرت ورزد.از اين رو، به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستاي اجتهاد با بهره گيري از شيوه هاي صحيح اقدام نمود كه در كتابهاي اصولي، نمونه هاي فراواني از آن به چشم مي خورد.
در گذشته نظريهاي با عنوان ((تبدّل موضوع)) مطرح بوده است و اولين كسي كه آن را مطرح كرده است مرحوم استرآبادي بوده كه اخباري مسلك است. پس از آن، اين نظريه از طرف پارهاي از اصوليون پيگيري شده است و مرحوم كاشفالغطاء توجه خاصي به اين ديدگاه داشته است. با گذشت زمان كاربرد اين نظريه در استصحاب نمود پيدا ميكند. اين عنوان در جاي ديگري از فقه با عنوان ((انقلاب و استحاله موضوع)) مطرح شده است.
حضرت امام ـ ره ـ عناصري را وارد اين نظريه ميكنند و بر اساس آن ديدگاه جديدي را تأسيس ميكنند. هسته اصلي همان ((تبدّل موضوع)) است اما با اضافه نمودن چند عنصر اساسي به آن؛ تبديل به نظريهاي بسيار كارآمد و قابل تطبيق بر موارد فراوان ميشود.
در نگاه حضرت امام راحل (ره) فقه ، نظر به واقعيتها و متن زندگي دارد، از اين رو ايشان نميتوانند بازتاب زندگي اجتماعي در تبدّل موضوع را در نظر نگيرند. ايشان در ابتدا با سرايت تبدّل موضوع به فراتر از استحاله و انقلاب در سطح نام و ظاهر، بلكه در هويت موضوع، پس از آن با توجه به روابط موضوع با موضوعات خارجي ديگر و در نهايت با در نظر گرفتن تأثير نظامهاي حاكم بر روند روابط اجتماعي به تأسيس ديدگاه جديد خود پرداختند.
و اما فقه جواهری و فقه سنتي، منظور از فقه جواهری، فقه متّكی بر استدلال و اجتهاد و باور مبتنی بر ادله شرعی است كه در آن، ضمن اصرار بر مبانی سنتی و اصیل،بر پویایی و بالندگی فقه تأكید می شود. فقه پویا نیز به معنای استنباط احكام شرعی به گونه ای كه پا به پای تحولات و پیشرفتهای دانش و نیازهای بشری باشد، به كار می رود.
فقه سنتي و پويا دو اصطلاح جديد است و ديدگاههاي متفاوتي درمورد آن دو بيان شده است، بعضي قايل به تعارض بين آن دو ميباشند و بعضيميگويند تعارضي بين آن دو وجود ندارد
امام خميني(ره) معتقد است كه اگر فقه سنتي تحت ضوابطي پيش رود پوياو پاسخگوي تمام نيازهاي جامعهي بشري خواهد بود. بر اين اساس، فقهسنتي يعني اين كه فقه به لحاظ منابع وحياني و روايي شناخت همواره بايدثابت باشد. فقه پويا نيز عبارت است از به كارگيري اجتهاد در منابع اصيل ومعتبر شرعي بعد از بررسي ابعاد و ويژگيهاي موضوعات و سنجيدن ابعاد قضايابراي استنباط احكام شرعي آنها. فقه سنتي و پويا به معناي مذكور با همتعارض ندارند. عوامل پويايي فقه سنتي فراوان است؛ مهمترين آنها توجه بهنقش زمان و مكان در استنباط احكام است.
احكام شرعی واقعی به یك اعتبار به سه قسم تقسیم می شود: احكام اوّلی، احكام ثانوی، احكام حكومتی.
احكام اولی به آن سلسله احكامی اطلاق می شود كه برای موضوعی از موضوعات فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... از طرف شارع متعال وضع شده و حكم بر اساس مصالح و مفاسدی كه در ذات موضوع قرار دارد به آن تعلق گرفته است بدون توجه به حالات استثنایی كه برای مكلف عارض می شود؛ مانند اضطرار، عجز، عسر و حرج و...
اما احكام ثانوی احكامی است كه با توجه به اوضاع خاص و استثنایی كه مكلف دارد و مانند حالت ضرر، عسر و حرج، اضطرار، عجز، اكراه، خوف، مرض، تقیّه و دیگر حالات عارض بر مكلّف، دارد، در ارتباط با موضوع خاصی یا تأثیری كه آن موضوع به عنوان مقدمه می تواند در اطاعت از حكم كه اهمیت بیشتری دارد داشته باشد، روی آن موضوع وضع شده باشد هر چند متضاد و متباین با حكم اولی آن موضوع باشد.
مصلحت: در نظام های سیاسی دنیا، عنصر ((مصلحت)) اهمیت ویژه ای دارد
((مصلحت)) در نظام ولایی و حكومت دینی اهمیت دو چندان پیدا می كند، زیرا حكومت اسلامی متضمن احكام ثابت و متغیری است كه با حفظ ثابتات دین، خود را مسئول حل بحران در زمان های مختلف می داند
زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند، يعني هر زمان و مكاني دارايخصوصيات و ويژگيهايي است كه با آن ويژگيها موضوع تغيير كرده و در نتيجهحكم پيشين نيز تغيير ميكند؛ مثلاً مسألهاي كه در زمانهاي گذشته حكم ويژهايداشته است، ممكن است در روابط حاكم بر سياست و اجتهاد و اقتصاد يك نظامحكم جديدي پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادي و اجتماعي وسياسي همان موضوع واقعاً صورت موضوع جديد پيدا ميكند و قهراً حكمجديدي ميطلبد. البته هر كس كه با آيات و روايات آشنا باشد ميداند كه حلّيت و حرمت تغييرناپذيرند. ممكن نيست امر حرام روزي حلال يا امري حلال حرام گردد. بنابرايننميتوان چنين پنداشت كه با گذشت زمان و ترقي و تعالي مردم و رشد فكري وعلمي جوامع بشري، احكام خداوند تغيير كند مثلاً شراب كه حرام بوده حلال وگوشت گوسفند كه حلال است حرام شود.
نظريه زمان و مكان منسوب به حضرت امام خميني (ره)، ارائه كننده اين ديدگاه است كه زمان و مكان در موضوع حكم تأثير ميگذارند و اين تأثيرات گاهي به تغيير و تبديل موضوع ميانجامد و با جايگزين شدن موضوع، بايد به منابع رجوع كرد و حكم موضوع جديد را استنباط كرد. گروه اندكي - بر مسلك اخباريگري - بر اين باورند كه موضوعات در گذر زمان ذيل عناوين خود باقي ميمانند و زمان و مكان موضوع را به هيچ وجه دگرگون نميكند. از اين رو حكم موضوعات حكمي ثابت است و قابل تبدّل نيست. اين گروه بدون توجه به تحولات و تطورات زمان و مكان به استنباط احكام ميپردازند. برخي ديگر بيان ميكنند كه منابع استنباط - اعم از قرآن، سنت، عقل و اجماع - بعد از گذشت زمان دچار دگرگوني ميشوند و احكامي كه پيش از اين استنباط شده است، اعتبار خود را از دست ميدهند؛ اين نظريه افراطي است؛ و سرانجام گروهي بر اين باورند كه زمان و مكان حتي نسبت به حكم نيز مؤثر است. درباره نظريه حضرت امام ـ ره ـ بايد گفت كه اين ديدگاه به هيچ روي با مباني اجتهاد ناسازگاري ندارد، بلكه مباني اجتهاد را در درون خود داراست.
آيت الله خامنهای: امروز حکم الهی، فقط با جواهر و وسایل، استنباط نمیشود، ... امروز حکم الهی، علاوه بر تسلط به احکام و فقه و قرآن و حدیث و مبای فقهی، احتیاج به فهمیدن زمان دارد ... شما که میخواهید احکام اجتماعی و زندگی مردم را از کتاب و سنت استنباط کنید، باید بدانید که در چه دنیایی زندگی میکنید
و همچنين درمورد چه مجتهدی مجتهد نیست؟ ميفرمايند:آن کسی که برود گوشه خانهاش بماند، نه بداند که دشمن اسلام چه کار میخواهد بکند، نه بداند که امروز مسلمین نیازمند چه هستند، نه بداند که امروز ذهنیت و واقعیت زندگی مسلمانان را چه چیزهایی تهدید میکند، نه بداند که جریان فساد و انحراف کدام است، نه بداند که دشمن از چه راههایی وارد میشود که جامعه اسلامی را از بین ببرد، نه بداند که حیلههای دشمن چیست و راههای مقابله با آن کدام است، از وجود خطرات عظیم استکبار جهانی اطلاع ندارد، نمیداندکه صهیونیسم و ارتجاع و امپریالیسم و استکبار جهانی و مکتبهای الحادی و التقاط چیست، حالا میرود (جواهر) را باز میکند و چهار جلد کتاب حدیث را جلویش میگذارد، تا برای مکلفان و اداره زندگی آنها، حکمی استنباط کند! این فرد، نمیتواند تفقه در دین پیدا کند.
چكيده،وآنچه در مقاله خواهيم خواند:
واژه اجتهاد و معاني آن در لغت و در اصطلاح ونيز معاني آن از نظر اربابان فن- اجتهاد از ديدگاه قرآن وحديث- بزرگترين رسالت مرجعيت ديني در عصر غيبت- اولين كسيكه باب جهاد را گشود وبا تمسك به اصول آن را تبيين نمود- تبيين شيوه هاي صحيح اجتهاد - تاريخچه تبدل موضوع ازگذشته تا به امروز- تاسي و اقتباس در رفتارهاي ائمه معصومين- معاني فقه جوهري(فقه سنتي)و فقه پويا- تقرير كتاب (ولايت فقيه)توسط امام خميني(ره)كه در آن تلفيق فقه جواهري با فقه سنتي را ارائه دادند - زمان ومكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند- عوامل پويايي فقه سنتي فراوان است و مهمترين آنها توجه به نقش زمان ومكان در استنباط احكام است - احكام شرعي واقعي به سه دسته تقسيم ميشوند: احكام اولي،احكام ثانوي،احكام حكومتي يا همان مصلحتي- عدم واقعيت شناسي به معناي عدم اجتهاد است- نقش مكان وزمان در پويايي فقه سنتي مانند خريد وفروش خون، فروش سلاح به دشمن،شطرنج،تشريح جسد مرده،خريد وفروش اعضاي انسان- اجتهاد مصطلح،بالاترين آرزوي دشمن براي حوزه علميه است- نظريه زمان و مكان منسوب به حضرت امام خميني(ره) ارائه كننده اين ديدگاه است كه زمان ومكان در موضوع حكم تاثير ميگذارند ويا تاثيرات گاهي به تغييرو تبديل موضوع مي انجامد وبا جايگزين شدن موضوع، بايد به منابع رجوع كرد وحكم موضوع جديد را استنباط نمود- حتي شناخت حقايق بدون شناخت وقايع ممكن نيست- آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي ميفرمايند: هر مجتهدي مجتهد نيست.
بسم الله الرحمن الرحيم
متن مقاله
واژه ((اجتهاد ))از باب افتعال است كه از ماده ((جهد )) بضم جيم گرفته شده است. این واژه در فارسی و عربی به معنی کوشش یا تلاش کردن ، با بصیرت شدن در امور و آگاه شدن، آمده است . اما در اصطلاح فقها ء معنی دیگری دارد ، ((اجتهاد)) استنباط مسائل شرعی از قرآن و احادیث معنی شده است. برخی از کتب معتبر واژه اجتهاد را در لغت تحمل نمودن مشقت و رنج فراوان معنی کرده اند . ارباب فن، تعاریف دیگری از آن هم ارائه داده اند : آخوند خراسانی از قول حاجبی و علامه دو تعریف زیر را برای واژه اجتهاد نقل کرده که دانستن آن خالی از فایده نیست . کلمه اجتهاد در اصطلاح فقیهان بکار گرفتن تمام وسع ، توانایی و قدرت در بدست آوردن احکام شرعی را می گویند. اجتهاد عبارتند از: ملکه و نیرویی که بواسطه آن بر استنباط احکام شرعی فرعی اقتدار حاصل شود ، بطوریکه از اصول بتواند بالفعل یا بالقوه قریبه فرع را استنباط و استخراج کند . واژه ((جهاد )) و سایر مشتقات آن ظاهرا 41 بار در قرآن کریم بکار گرفته شده است . اما ظاهرا باب افتعال از ماده((جهد)) در این کتاب آسمانی به چشم نمی خورد بر اساس نوشته ((الکاشف )) جهاد و دیگر مشتقات آن(( 68)) مورد در نهج البلاغه آمده است . کلمه ((اجتهاد )) نیز 9 بار در این کتاب بزرگ بکار رفته است . از صدر اسلام تا به امروز یک واژه کم و بیش مرادف کلمه ((فقه)) بوده است و اکنون نیز این ترادف و همسویی ، معمول و آشکار است و آن کلمه ی (( اجتهاد )) است . امروز در میان ما کلمه فقیه و مجتهد مترادف یکدیگرند.
همانطوریکه گفته شد ((اجتهاد )) از ماده ((جهد)) بضم جیم به معنی منتهای کوشش است . از آن جهد به فقیه مجتهد گفته می شود که باید منتهای تلاش و جهد خود را در استخراج و استنباط احکام بکار ببرد . با توضیحات فوق لازم شد تا معنی و مفهوم استنباط هم تشریح و تبیین شود . کلمه(( استنباط)) از ماده ((نبط)) مشتق شده است. (( نبط)) به معنی استخراج آب از زیر زمین است . گویی فقیهان کوشش و سعی خویش را در استخراج احکام تشبیه کرده اند به عملیات مغنیان ، زیرا مغنیان آب زلال و گوارا را از لابلای خروارها خاک بدست می آورند آنها نیز آب زلال احکام را از لا بلای هزاران مسایل بطور شفاف ظاهر و آشکار می نمایند . اکنون این سؤال در اینجا مطرح است که آیا مجتهد همه احکام را باید بالفعل بداند و برای آن دلیل ارائه نماید یا صورت دیگری هم برای مجتهد قابل تصور است ؟ در پاسخ به چنین سؤالی باید گفت: جمعی از علماء و صاحب نظران عقیده دارند که مجتهد می تواند . به دو صورت تصور گردد . نخست اینکه فردی بخش عظیمی از احکام را با دلایل لازم و با ملکه ای که در وجود او پدیدار گردید استنباط می کند که در این صورت فرد مزبور را مجتهد مطلق می نامند . دوم فردی برای برخی از احکام دلایل کافی را یافته و ملکه استنباط بعضی از احکام را بدست آورده و شماری دیگر را نمی تواند با دلایل لازم استنباط کند در این صورت چنین شخصی مجتهد متجزی است. تفاوت متجزی و مطلق این است که متجزی کسی است که برای او ملکه یا ملکات محدود و کمی وجود دارد . بر خلاف مجتهد مطلق که برای او توان ، نیرو یا ملکه و ملکات زیادی وجود دارد . بنابراین نمی توان گفت متجزی دارای ملکه نیرومندی می باشد . بنابراین تفاوت در کمیت است نه کیفیت.
* اجتهاد از دیدگاه قرآن و حدیث
گروهی از علماء دلایلی را ارائه می نمایند که نشان می دهد تحصیل اجتهاد و راهیابی به این درجه واجب کفایی است . قبل از آنکه به اصل مسأله پرداخته شود ضروری است معنی واجب کفایی و واجب عینی برای خوانندگان تشریح شود. واجبات به انواع گوناگون تقسیم می شوند . یکی از تقسیمات واجبات این است که شماری از آن عینی است و تعدادی دیگر کفایی . واجب عینی به آن دسته از واجبات گفته می شود که بر هر کس به خصوص و جدا جدا واجب باشد ، مانند ، روزه و زکات . ولی واجب کفایی عبارت است از آن چیزی که بر عموم مسلمانان واجب است که کاری معین را انجام دهند . انجام کار مورد نظر توسط یک یا چند نفر ، وجوب از عهده دیگران ساقط می گردد . مانند ضروریات اجتماعی از قبیل پزشکی ، سربازی ، قضاوت ، افتاء ، زراعت ، تجارت و نیز از این قبیل است امر تجهیز اموات که بر عموم واجب ولی با تصدی بعضی از مسلمانان از دیگران ساقط می شود . علماء تحصیل اجتهاد را واجب کفایی می دانند و برای نفوذ اجتهاد و حجیت فتوی و نیز صحت تقلید به آیه قرآن و احادیث و نیز سیره عملیه عقلا استدلال کرده اند که به چند نمونه از آن بشرح زیر اشاره می شود
نخست اینکه می گویند آیه ((نفر)) تفقه در دین که شامل اجتهاد و تحصیل علوم دینی و همچنین نقل روایت می شود را واجب کرده است . البته آیه فوق اخبار منذرین را که شامل تقلید و دریافت روایت می شود را نیز در بر دارد. بدین معنی که دسته ای کسب دانش نمایند و دسته دیگر علوم و مفاهیم دینی را حجت بدانند و از این گروه دریافت کنند . بنابراین آیه مزبور وجوب کفایی اجتهاد و نیز وجوب تقلید را فهمانده است.
دوم اینکه قول امام علیه السلام که فرمود :( یا ابان اجلس فی المسجد و افت للناس فانی احب ان یری فی اصحابی مثلک ): مفهوم این حدیث براحتی حجیت فتوی را اثبات می کند . و می فهماند که عمل شنوندگان بر اساس فتوی مطلوب است.
سوم اینکه سیره عملی عقلایی مبتنی بر عمل به قول اهل خبره و مطلع در هر علم و فن بوده است . اکنون نیز این امر باقوت بیشتر جریان داشته و دارد و قبول حرف متخصصان و کارشناسان لازم است بدون اینکه دلیلی از آنها مطالبه شود.
ترديدي نيست كه بزرگ ترين رسالت مرجعيت ديني در عصر غيبت ولي عصر عليه السلام استخراج احكام شرعي از ادله و منابع ديني و قرار دادن آن در اختيار مسلمانان مي باشد؛ اما در اينجا اين پرسش به ذهن خطور مي كند كه نخستين بار، اين تلاش علمي - به معناي مصطلح و امروزي آن - توسط چه كسي انجام شد؟ و در واقع چه كسي باب اجتهاد را گشود و با تمسك به اصول، آن را تبيين نمود و آيا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نيز اجتهاد صورت مي گرفته است يا خير؟
مرحوم صدر در اين باره مي نويسد:
به واقع، اولين كسي كه دروازه علم اصول و اجتهاد در احكام را گشود و به تبيين و ترفيع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبداللّه الصادق عليه السلام است. اين دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسياري از شاگردان خود، و آنان نيز با جمع آوري و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگي در فقه و اصول شيعه برداشتند.
علامه سيد محسن امين مي نويسد: ((مسلما بيشترين قواعد اصولي كه از امامان معصوم عليهم السلام روايت شده، از امام باقر عليه السلام تا امام حسن عسكري عليه السلام مي باشد. سيوطي در كتاب خود (اوائل) بر اين باور است كه نخستين كسي كه علم اصول را تصنيف كرد، امام شافعي بوده است. در پاسخ او مي گوييم: نخستين كسي كه پيش از شافعي علم اصول را گشود و مسائل آن را بيان كرد، امام محمد بن علي الباقر عليه السلام و فرزند بزرگوار ايشان جعفر الصادق عليه السلام است كه براي اصحاب خويش مسائل مهم آن را تبيين نمودند... اولين كسي كه در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمينه علوم قرآني را بازگو كرده، حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام است؛ايشان بودند كه بيان كردند در قرآن ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، و عام و خاص وجود دارد. به گونه اي كه اين قاعده ها بيشتر مباحث اصولي فقه را در بر دارد؛ اما امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام پس از اميرالمؤمنين عليه السلام نخستين كساني هستند كه پيش از امام شافعي، مباني گسترده علم اصول را تبيين نمودند و مسائل آن را براي شاگردان و ياران خود بيان فرمودند)).
* تبيين شيوه هاي صحيح اجتهاد
امام باقر عليه السلام به عنوان مبتكر و تدوين كننده علم اصول، در جايگاه برترين مرجع ديني شيعه در روزگار خويش، بر خود لازم مي دانست با تبيين شيوه هاي صحيح اجتهاد، به نهادينه ساختن فرهنگ اجتهاد بين دانشمندان علوم اسلامي مبادرت ورزد.
از اين رو، به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستاي اجتهاد با بهره گيري از شيوه هاي صحيح اقدام نمود كه در كتابهاي اصولي، نمونه هاي فراواني از آن به چشم مي خورد؛ به يك مورد در اين زمينه توجه كنيد:
زراره مي گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمي دانيد، بلكه مسح مقداري از آن را كافي مي دانيد؛ آيا ممكن است بيان كنيد كه اين حكم را چگونه و از كجا بيان مي فرماييد؟ امام با تبسمي پاسخ دادند: اين همان مطلبي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله نيز بدان تصريح دارد و در قرآن نيز آمده است؛ به درستي كه خداوند مي فرمايد: (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ)،سوره مائده آيه 6 ((پس صورتهايتان را بشوييد)). از اين جمله، فهميده مي شود كه شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دستها را عطف بر صورت نمود و فرمود: (وَاَيْدِيَكُمْ اِلَي الْمَرافِقِ)؛ (و دستانتان را تا آرنج بشوييد). بنابراين، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متصل و معطوف بيان نمود. پس دانستيم كه شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند اين دو كلام موردنظر و جمله بعد را جدا مي كند و جمله (بعد)، از ماقبل (خود) جدا مي شود و با فعل جديدي آغاز مي گردد كه: (وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُم)؛ (و سرهايتان را مسح كنيد). پس مي فهميم هنگامي كه فرمود: (بِرُؤُوسِكُم)، مقداري از مسح سر كافي است و (اين مطلب)از مكان باء فهميده مي شود (كه مراد مسح برخي از سر است؛ چرا كه نفرموده وَاْمسَحُوا رُؤُسَكم و آن را مانند فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُم وَاَيْديكُم بدون باء نياورده است و در واقع، امام باء را باء تبعيضيه گرفته اند). پس خداوند، رجلين را به رأس وصل( وعطف) نموده است؛ همان گونه كه يدين را به وجه وصل (و عطف )نموده. و هنگامي كه فرمود: (واَرْجُلَكُم الي الْكَعْبَيْنِ)؛ از اينكه رجلين را به رأس وصل كرده، مي فهميم كه مسح بر برخي از قسمتهاي پا نيز كافي است. (اين همان چيزي است كه) رسول خدا صلي الله عليه و آله آن را براي مردم تفسير كرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.
پس به خوبي آشكار است كه امام با تأسي به دو نكته ادبي در تفسير آيه شريفه (اول: عدم انشاء امر جديد براي شستن دستها و عطف ايديكم به وجوهكم با يك صيغه امر فاغْسِلوا و دوم: تبعيضيه گرفتن باء جارّه در برؤسكم و عطف ارجلكم به آن) سعي در بازگو كردن چگونگي برداشت اين حكم از آيه دارند. البته امام مي توانستند بدون اين كار، حكم شرعي را براي مخاطب روشن سازند، اما آشكار است كه ايشان در آموزش شيوه هاي اجتهاد به فرد پرسش كننده تلاش كرده اند.
اما پيش از دوران امامت امام باقر عليه السلام اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پيشوايان معصوم عليهم السلام اجازه نمي داد كه با آسودگي خاطر به پرورش استعدادهاي نهفته در جامعه اسلامي بپردازند.
تزلزل در حكومت اموي در دوران امام باقر عليه السلام و ناتواني حاكمان در پياده كردن سياستهاي تجربه شده بني اميه مبني بر اعمال فشار بر شيعيان، موجب ايجاد بستر مناسب فرهنگي در اين عصر گرديد. اتخاذ سياستهاي دوگانه و كشمكشهاي تمام نشدني بر سر قدرت توسط حاكمان از يك سو، و ژرف نگري امام باقر عليه السلام از سوي ديگر، زمينه رشد و تعالي و بارور سازي ارزشها را در بين مسلمانان پايه ريزي كرد و تلاشهاي بي پايان امام در اين راستا، تشنگان زلال معرفت و انديشه را بر آن داشت كه با جاري كوثر امام باقر عليه السلام ، همراه شوند و هر چه بيشتر در معرض تعاليم انسان ساز آن امام همام قرار گيرند. اين روند رشد، آن گونه در دانشمندان مختلف علوم ديني در زمينه هاي تفسير، حديث، كلام، فقه، اصول و... نهادينه شد كه امروز كمتر كتابي از متون ديني اسلامي، خالي از كلمات تابناك آن حضرت مي باشد.
از جمله تلاشهاي گسترده امام در اين عرصه تبيين شيوه هاي صحيح استنباط حكم شرعي از منابع ديني بود كه بيش از پيش به اعتلا و توانمندي فقه شيعه غنا بخشيد. امام باقر عليه السلام شخصا بر اين امر مبادرت ورزيد و با تدوين قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مكتب خويش، گام مهم و كارسازي در پيش برد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونه اي كه امروز شيعه مي تواند با سربلندي اذعان دارد كه ميراث دار دانش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و جانشينان او عليهم السلام در بهره گيري از منابع ديني در قالب اجتهاد و استنباط حكم شرعي مي باشد.
حال بعد از توضيح مختصري از معاني اجتهاد و تاريخچه تشكيل آن به موضوع (تبدل موضوع)ميپردازيم تا به موضوع اصلي خود كه (عنصرهاي مكاني وزماني در اجتهاد است) نزديك شويم.
* تبدل موضوع
در گذشته نظريهاي با عنوان ((تبدّل موضوع)) مطرح بوده است و اولين كسي كه آن را مطرح كرده است مرحوم استرآبادي بوده كه اخباري مسلك است. پس از آن، اين نظريه از طرف پارهاي از اصوليون پيگيري شده است و مرحوم كاشفالغطاء توجه خاصي به اين ديدگاه داشته است. با گذشت زمان كاربرد اين نظريه در استصحاب نمود پيدا ميكند. اين عنوان در جاي ديگري از فقه با عنوان ((انقلاب و استحاله موضوع)) مطرح شده است.
حضرت امام ـ ره ـ عناصري را وارد اين نظريه ميكنند و بر اساس آن ديدگاه جديدي را تأسيس ميكنند. هسته اصلي همان ((تبدّل موضوع)) است اما با اضافه نمودن چند عنصر اساسي به آن؛ تبديل به نظريهاي بسيار كارآمد و قابل تطبيق بر موارد فراوان ميشود.
در نگاه حضرت امام راحل (ره) فقه نظر به واقعيتها و متن زندگي دارد، از اين رو ايشان نميتوانند بازتاب زندگي اجتماعي در تبدّل موضوع را در نظر نگيرند. ايشان در ابتدا با سرايت تبدّل موضوع به فراتر از استحاله و انقلاب در سطح نام و ظاهر، بلكه در هويت موضوع، پس از آن با توجه به روابط موضوع با موضوعات خارجي ديگر و در نهايت با در نظر گرفتن تأثير نظامهاي حاكم بر روند روابط اجتماعي به تأسيس ديدگاه جديد خود پرداختند.
شكي نيست كه برراي تشخيص و شناخت احكام شرعي نمي توان روايتي را كه در زمينه هاي احكام از اهل بيت عصمت وطهارت (ع) رسيده ترجمه كرد و در اختيار مردم قرار داد تا مردم خود از آن روايات احكام را استخراج كنند- البته برخي از افراد ميگويند كه لازم نيست فقها رساله علميه بنويسن و در اختيار مردم بگذارند و كافي است كه روايت در اختيار مردم نهاده شود تا خود به آنها عمل كنند – چون علاوه بر اينكه فهم بسياري از روايات نياز به بنيه علمي و اجتهاد دارد و از هر كسي ساخته نيست بايد روايات از نظر سند جهت وحيثيت صدور و نيز از نظر اطلاق وتقليد عام و خاص اجمال و وضوح تباين وتعارضي كه بين برخي از آنها هست ملاحظه گردند واين ملاحظه وتتبع روايات ومقايسه آنها با يكديگر تا در نهايت به استخراج احكام بينجامد تنها از فقيهي ساخته است كه در زمينه استفاده و استنباط احكام از كتاب وسنت تخصص دارد گاهي روايتي از معصوم صادر شده امامنظور معصوم به روشني براي ما معلوم نيست. كسي كه در چنين مواردي مي خواهد به افق مقصود نزديك شود بايد آشناي به فقه الحديث باشد وبا ملاحظه روايات مشابه و درك صحيح از فضايي كه روايت در آن القا شده و نيز ملاحظه قيودي كه احيانا از روايات ديگر استفاده ميشود به مقصود معصوم دست يابد.
همچنين در زمينه رفتار و سيره عملي معصومان (ع) كه ماخواستار تاسي و اقتباس از آنها هستيم بايد توجه داشت كه گاه رفتاري روشن آشكار و مطلق است و قيد زماني و مكاني قيد ديگري ندارد و از اين جهت آن رفتار براي هر كس در هر مكان و زماني قابل اقتباس است و ما براي تاسي به آن رفتار نيازمند اجتهاد نيستيم. مثل عدالت طلبي حضرت علي(ع) كه همواره قابل اقتباس وتاسي است و قيد بر نميدارد. اما گاهي رفتاري مطلق نيست وقيد بر ميدارد وشرايط زماني ويا مكاني آن را مقيد مي سازد. توضيح اينكه كسي شك ندارد كه علي (ع) اهل عبادت و قرائت قران بود و حتي دشمنان حضرت ميدانستند كه ايشان بخش زيادي از وقت خود را صرف عبادت مي كردند. حتي وقتي ايشان در نخلستان كار ميكردند زبانشان به ذكر و دعا يا قرائت قران مشغول بود.اما اگر انجام عبادت مستحبي با تكليف واجبي تزاحم پيدا ميكرد آيا حضرت از انجام تكليف واجب خوداري ميكردند و به عبادت و خواندن قران مي پرداختند؟ مثلا وقتي بنا بود حضرت به جنگ عمروبن عبدود بروند آيا ايشان انجام عبادتي چون نماز را بر جنگ با آن مشرك ترجيح ميدادند؟ مسلما چنين نيست وايشان همان طور كه اهل عبادت بودند اهل جهاد وشمشير نيز بودند و وقتي كارها با يكديگر تزاحم پيدا مي كردند اولويت ها را رعايت مي كردند.پس برخي از رفتار آن حضرت قيد بر ميدارد چنا نكه در مثال فوق انجام عبادتي چون نماز وقتي با جهاد تزاحم پيدا كرد مقيد مي شود ما براي اقتباس از چنين رفتاري كه مطلق نيست بايد اجتهاد كنيم و وقتي رفتاري از بزرگي برايمان نقل مي شود در هر شرايطي ما نميتوانيم به آن تاسي كنيم بلكه بايد دليل به انگيزه آن رفتار وقيودي را كه متوجه آن رفتار مي شود بشناسيم در اين صورت اولويت ها رعايت خواهند شد خلاصه اينكه همانطور كه در زمينه ي فهم گفتار اهل بيت(ع) در بسياري از موارد نياز به اجتهاد است براي تاسي و اسوه گزيني از برخي از رفتار آن حضرات نيز اجتهاد ضروري است ودرباره ي چنين رفتاري فقيه بايد بيان كند كه در چه شرايطي از آن رفتار پيروي شود.
* فقه جواهری(فقه سنتي) و فقه پویا:
منظور از فقه جواهری، فقه متّكی بر استدلال و اجتهاد و باور مبتنی بر ادله شرعی است كه در آن، ضمن اصرار بر مبانی سنتی و اصیل،بر پویایی و بالندگی فقه تأكید می شود. فقه پویا نیز به معنای استنباط احكام شرعی به گونه ای كه پا به پای تحولات و پیشرفتهای دانش و نیازهای بشری باشد، به كار می رود.
واژه (فقه پویا) كه در برابر (فقه جواهری) یا (فقه سنتی) به كار می رود از اصطلاحات جدیدی است كه در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رواج یافته است. هر چند در ابتدا، این دو واژه متناقض به نظر می رسیدند اما با بررسی عالمانه و نقادانه در مفاهیم عام و خاص آنها، مشخص شد كه نه تنها میان آنها تناقضی وجود ندارد بلكه تعامل مثبت و لازم بین این دو مفهوم از فقه حكم فرماست. با شروع حكومت اسلامی و به صحنه آمدن احكام و مسائل فقهی، با توجه به كثرت مستحدثات واژه فقه پویا در مقابل فقه سنتی مورد توجه قرار گرفت و عملاً معركه آراء علما گردید. از همین جهت، بحث نقش زمان و مكان در فقه و احكام و حكومت و همچنین بحث تقسیم احكام به ثابت و متغیر مورد تأكیدبسیاری از علمای صاحب نام واقع شد. علامه محمد حسین طباطبایی و محمد جواد مغنیه و برخی دیگر از این اندیشه وران نظریه (تقسیم احكام به ثابت و متغیر) را برای حفظ پویایی شریعت مورد تأكید قرار دادند و شیخ محمد عبده سنّی نیز بر اوضاع و احوال جهان امروز، دو اصل ((مصلحت)) و ((تلفیق))را پیشنهاد كرد.
فقه سنتي و پويا دو اصطلاح جديد است و ديدگاههاي متفاوتي درمورد آن دو بيان شده است، بعضي قايل به تعارض بين آن دو ميباشند و بعضيميگويند تعارضي بين آن دو وجود ندارد.
ابن سینا نیز با تأكید برای اجتهاد در دین، اعتقاد داشت كه ((كلیات اسلامی ثابت و لا متغیر و محدود است و اما، حوادث و مسائل، نامحدود و متغیر است و هر زمانی مقتضیات مخصوص خود و مسائل مخصوص خود دارد؛ به همین جهت ضرورت دارد كه در هر عصر و زمانی گروهی متخصص و عالم به كلیات اسلامی و عارف به مسائل و پیش آمدهای زمان عهده دار الاحیاء التراث العربی اجتهاد و استنباط حكم مسائل جدید از كلیات اسلامی بوده باشند.)) در رأس همه این اندیشمندان، امام خمینی(ره) قرار داشت كه با تقریر كتاب ((ولایت فقیه))، تفكر تلفیق فقه جواهری با فقه سنتی را ارائه داد. این تلفیق كه یكی از مبادی تصدیقیّه آثار و اندیشه های ایشان می باشد، بعدها در سیر رهبری ایشان در نظام جمهوری اسلامی ایران، به یك واقعیت تبدیل شد. در وصیتنامه و همین طور سایر آثار امام (ره) هم به لزوم فقه جواهری و سنتی تأكید فراوان شد و هم نقش زمان و مكان در اجتهاد برای پاسخگویی به نیازهای جهان معاصر و انقلاب اسلامی مورد توجه جدی قرار گرفت منظور ایشان از فقه جواهری و تأكید بر فقه سنتی، لزوم تعمق و تدقیق در حكم شناسی بود و تأكیدایشان بر نقش زمان و مكان و فقه حكومتی، موضوع شناسی دقیق و زمان شناسی را شامل می شود. شهید صدر (ره) از تلاش اول به ((حركت عمودی)) در فقه و از تلاش دوم به ((حركت افقی)) در اجتهاد تعبیر می كند.از سویی دیگر،بسیاری از رهروان طریق اجتهاد تقلیدی،فقه صاحب جواهر (ره) را ، كه امام خمینی تأكید فراوانی بر آن داشت،به نقل مستنبطات صاحب جواهر تفسیر كردند، در حالی كه تأكید مبنی بر فقه جواهری ((سلوك طریق استنباط جواهری)) بود و نه تقلید از صاحب جواهر روش علمی و اجتهادی و اصول راهبردی فقه جواهری، از منظر امام مخفی نماند و بر همین اساس عموم طلاب و فضلای حوزه را به اتخاذ این شیوه اجتهادی فراخواند. این اما در حالی بود كه بر فقه پویا و همگامی با زمان و مكان نیز تأكید می شد. امام تأكید می كرد كه: در مورد دروس تحقیق و تحصیل حوزه ها،اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبك صحیح است ولی این بدان معنا نیست كه فقه اسلام پویا نیست، زمان و مكان دو عنصر تعیین كننده در اجتهادند.مسئلهاى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى (واقعیات) همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى مىطلبد. صحيفه امام، ج21، ص: 289
بنابراین، از دیدگاه ایشان، اجتهاد صحیح در عین سنتی بودن، پویا نیز هست، زیرا توجه به عناصر و ویژگی های زمانی و مكانی در استنباط موضوعات احكام، یك واقع بینی تام در تمسك به شریعت بوده و در عین حال، همقدمی احكام شرع با تحولات زندگی بشری را تضمین مي كند.
امام خميني(ره) معتقد است كه اگر فقه سنتي تحت ضوابطي پيش رود پوياو پاسخگوي تمام نيازهاي جامعهي بشري خواهد بود. بر اين اساس، فقهسنتي يعني اين كه فقه به لحاظ منابع وحياني و روايي شناخت همواره بايدثابت باشد. فقه پويا نيز عبارت است از به كارگيري اجتهاد در منابع اصيل ومعتبر شرعي بعد از بررسي ابعاد و ويژگيهاي موضوعات و سنجيدن ابعاد قضايابراي استنباط احكام شرعي آنها. فقه سنتي و پويا به معناي مذكور با همتعارض ندارند. عوامل پويايي فقه سنتي فراوان است؛ مهمترين آنها توجه بهنقش زمان و مكان در استنباط احكام است.
احكام شرعی واقعی به یك اعتبار به سه قسم تقسیم می شود: احكام اوّلی، احكام ثانوی، احكام حكومتی.
احكام اولی به آن سلسله احكامی اطلاق می شود كه برای موضوعی از موضوعات فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... از طرف شارع متعال وضع شده و حكم بر اساس مصالح و مفاسدی كه در ذات موضوع قرار دارد به آن تعلق گرفته است بدون توجه به حالات استثنایی كه برای مكلف عارض می شود؛ مانند اضطرار، عجز، عسر و حرج و...
اما احكام ثانوی احكامی است كه با توجه به اوضاع خاص و استثنایی كه مكلف دارد و مانند حالت ضرر، عسر و حرج، اضطرار، عجز، اكراه، خوف، مرض، تقیّه و دیگر حالات عارض بر مكلّف، دارد، در ارتباط با موضوع خاصی یا تأثیری كه آن موضوع به عنوان مقدمه می تواند در اطاعت از حكم كه اهمیت بیشتری دارد داشته باشد، روی آن موضوع وضع شده باشد هر چند متضاد و متباین با حكم اولی آن موضوع باشد. در تمام موارد فوق، تا وقتی كه عنوان ثانوی وجود دارد حكم اولی منتفی است و حكومت ثانوی محقق است. مبانی قرآنی جایگاه احكام اولی و ثانوی را می توان در آیات: بقره/172، مائده/3، انعام/119، نحل/115 مورد بررسی قرار داد. همین طور حدیث مشهور و معروف ((رفع)) در برگیرنده بحث احكام ثانوی می باشد. شارع مقدس بر اساس مصالح و مفاسد واقعی كه در افعال و ذوات وجود دارد، به جعل احكام اولیه می پردازد تا سعادت انسان ها را در دنیا و آخرت تأمین كند ولی گاهی به جهت شرایط و ویژگی های خاصی، انجام حكم اولی از مكلف میسر نیست،در این صورت شارع مقدس بدان رو كه هیچ موضوعی را در هیچ حالت و زمانی خالی از حكم نمی گذارد،به جعل احكام ثانویه می پردازد و احكام خاصی را بر موضوعات معینی به انضمام عناوین ثانوی چون اضطرار، ضرر، تقیه، عجز، خوف و مانند اینها جعل می كند. با این حساب مشخص است كه وجود احكام ثانوی، یك امر كاملاً عقلایی و شرعی است. از این گذشته؛ باید دانست كه اولاً، احكام ثانویه در طول احكام اولیه اند نه در عرض آنها، بنابراین تا زمانی كه اطاعت از احكام اولیه امكان پذیر است نوبت به احكام ثانویه نمی رسد،ثانیاً، احكام اولیه دائمی ولی احكام ثانوی موقت اند.
مصلحت: در نظام های سیاسی دنیا، عنصر ((مصلحت)) اهمیت ویژه ای دارد. با توجه به تعاریف مختلفی كه از این واژه صورت پذیرفته است، می توان ((مصلحت))را نوعی سود و فایده ای دانست كه پس از آگاهی بر مقدمات علمی و به كارگیری عملی آنها، نصیب انسان می شود. در حقیقت؛ مصلحت نوعی منفعت است كه در میدان عمل، در قالب فدا شدن برخی از تكالیف،حقوق و احكام، برای حفظ اصول و پایه هایی اساسی دین، محقق می شود. اهمیت ((مصلحت)) در نظام ولایی و حكومت دینی اهمیت دو چندان پیدا می كند، زیرا حكومت اسلامی متضمن احكام ثابت و متغیری است كه با حفظ ثابتات دین، خود را مسئول حل بحران در زمان های مختلف می داند. با نظر به كاربردهای مختلف مصلحت در سلسله دانش های بشری و الهی،آن را به جهات متعددی از قبیل: مصلحت فردی و نوعی،مصلحت دنیوی و اخروی،مصلحت معتبر و غیر معتبر، مصلحت ضروری، مصلحت اساسی و... تقسیم كرده اند.
* عدم واقعیت شناسی به معنای عدم اجتهاد است
مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. امام خميني (ره) دراين باره ميفرمايند: (( براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسى اظهارنظر نمىكنم.)) آشنايى به روش برخورد با حيلهها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمايه دارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مىكنند، از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غيراسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تاگور است." صحيفه امام، ج21، ص: 289.
* نقش زمان و مكان در پويايي فقه سنتي
زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند، يعني هر زمان و مكاني دارايخصوصيات و ويژگيهايي است كه با آن ويژگيها موضوع تغيير كرده و در نتيجهحكم پيشين نيز تغيير ميكند؛ مثلاً مسألهاي كه در زمانهاي گذشته حكم ويژهايداشته است، ممكن است در روابط حاكم بر سياست و اجتهاد و اقتصاد يك نظامحكم جديدي پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادي و اجتماعي وسياسي همان موضوع واقعاً صورت موضوع جديد پيدا ميكند و قهراً حكمجديدي ميطلبد.
البته هر كس كه با آيات و روايات آشنا باشد ميداند كه حلّيت و حرمت تغييرناپذيرند. ممكن نيست امر حرام روزي حلال يا امري حلال حرام گردد. بنابرايننميتوان چنين پنداشت كه با گذشت زمان و ترقي و تعالي مردم و رشد فكري وعلمي جوامع بشري، احكام خداوند تغيير كند مثلاً شراب كه حرام بوده حلال وگوشت گوسفند كه حلال است حرام شود.
براي روشتر شدن نقش زمان و مكان در اجتهاد و پويايي فقه چند نمونه ازمواردي كه اين نقش را به خوبي نشان ميدهد ذكر ميكنيم:
1 ـ خريد و فروش خون
در زمانهاي گذشته براي خون جز خوردن آن هيچ نوع انتفاع معمولي متصورنبود؛ اما خوردن خون هم حرام شمرده ميشد. از اين رو فقها با تكيه بر عدم نفع وعدم جواز انتفاع، آن را موضوع حرمت ميدانستند.
در زمان ما خون يك نفع عقلايي پيدا كرده است و آن را به كساني كه نياز دارندتزريق ميكنند. اين انتفاع دليل حرمت ندارد، زيرا ادلّه حرمت انتفاع از خونمنصرف به همان خوردن است و هنگام صدور آن روايات خون انتفاعي جز خوردننداشته است.
پس معلوم ميشود كه زمان در اين حكم نقش داشته است، يعني در يك زمانخريد و فروش خون از مصاديق خريد و فروش اشياي بينفع و يا اشيايي است كهانتفاع از آنها حرام است تلقي ميشود و در زمان ديگر از مصاديق اشيا با نفع واشيايي كه انتفاع از آنها حلال است.
امام خميني(ره) در اين مورد فرمودهاند:
((لَمْ يَكنْ فِي تِلكَ الاَعصارِ لِلدَّمِ نفعٌ غَير الاَكْلِ فَالتَّحريمُ (أَي تَحريمُ الاِنتِفاعِ)مُنصرِفٌ اءلَيه... فَلا شُبهةَ فِي قُصورِ الاَدلَّةِ عَن اِثباتِ حُرمةِ سائرِ الاِنتفاعاتِ مِن الدَّمِ...فالاَشبَه جواز بَيعِهِ اِذا كانَ لَه نَفعٌ عُقلائي فِي هذا العَصر)) (مكاسب محرمه، ص 38).
2 ـ فروش سلاح به دشمنان اسلام
گاهي مصلحت اقتضا ميكند كه اسلحه را مجاني و به صورت رايگان در اختيارگروهي از كفار قرار دهيم تا از حوزهي اسلام دفاع كنند. مقتضاي اين مصلحتچيست؟ حضرت امام(ره) ميفرمايند:
((بر ولي امر مسلمين لازم است كه اين گروه مشرك ـ كه مدافع حوزه اسلامميباشند ـ را به هر وسيله ممكن ياري و تأييد نمايد، بلكه اگر دولت مخالف بر دولت شيعه هجوم آورد و بخواهد همگي شيعيان را به قتل رساند و آنها رابه اسارت برده و مذهب ايشان را نابود گرداند، بر شيعه لازم است آنها را دفع كنند،هر چند به وسيله آن گروه از كفار (كه از آنها در امان باشند) و همچنين اگر كفار ازتبعه حكومت اسلام و يا از مستملكات حكومت اسلام باشند و والي امر مسلمينبخواهد به وسيلة آنها دشمنان را دور نمايد و حوزه اسلام را حفظ كند. و غير از اينموارد، از اموري كه مصالح روز اقتضا ميكند))(مكاسب محرمه ص38)
حضرت امام(ره) بر خلاف ديگر فقها كه برخي از آنها براي جواز فروش سلاح بهدشمنان، زمان هدنه(آتش بس) را شرط كردهاند و برخي ديگر بين كفار و مخالفينشيعه تفصيل قايل شدهاند، مصلحت روز را ملاك و معيار ميدانند و ميفرمايند:
((وَبِالجُملةِ انَّ هذا الامرَ مِن شُؤونِ الحكومةِ وَالدولَةِ وَ لَيس اَمراً مَضْبوطاً، بَل تابعٌلمِصَلِحةِ اليومِ وَمُقتضَياتِ الوَقتِ، فَلا الهُدنَة مُطلقاً مَوضُوع حكْمٍ لَدي العَقلِ وَلاالمُشِركوَالكافرِ كَذلِك))(مكاسب محرمه ص153)
3 ـ شطرنج
يكي ديگر از مصاديق تغيير حكم بر حسب زمان و مكان مسأله شطرنج است. ازحضرت امام(ره) استفتا كردند كه: اگر شطرنج حالت قمار بودن خود را به طور كلياز دست بدهد و تنها به عنوان يك ورزش فكري از آن استفاده شود چه حكميدارد؟
حضرت امام(ره) در جواب فرمودند: ((بر فرض مذكور اگر برد و باختي در بيننباشد اشكال ندارد))(صحيفه نور، ص15).
در اين مسأله تغيير موضوع سبب تغيير حكم گشته است. و چيزي كه با شرايط خاص حرام دانسته ميشد با تغيير آن شرايط حلال شده است.
بعد از استفتا و جواب مذكور، عدهاي بر آشفتند، و يكي از علماي حوزهيعلميه در اين باره نامهاي به حضرت امام(ره) نوشت. ايشان در جواب فرمودند:
((و اما راجع به دو سؤال، يكي بازي با شطرنج در صورتي كه از آلت قمار بودن بهكلي خارج شده باشد، بايد عرض كنم كه شما مراجعه كنيد به كتاب جامع المداركمرحوم آيت الله آقاي حاج سيد احمد خوانساري كه بازي با شطرنج را بدون رهنجايز ميداند و در تمام ادله خدشه ميكند، در صورتي كه مقام احتياط و تقوايايشان و نيز مقام علميت و دقت نظرشان معلوم است.
اما اين كه نوشتهايد از كجا سائل به دست آورده كه شطرنج به كلي آلت قمارنيست، اين از شما عجيب است، چون سؤالها و جوابها فرض است و آنچه رامن جواب دادهام در فرض مذكور است كه اشكالي متوجه نيست و در صورت عدماحراز بايد بازي نكنند))(همان، ص 34).
حضرت امام(ره) معتقد بودند كه فقيه و مجتهد بايد در متن حوادث و رويدادهاقرار گيرد، تا بتواند با درك نيازهاي مختلف جامعه بدان پاسخ لازم و كافي بدهد.
4 ـ تشريح جسد مرده
عمل مذكور در زمانهاي گذشته حرام بوده اما امروز جايز است، تشريح جسدمرده در گذشته هيچ گونه فايدهاي را براي جامعه و انسانها به همراه نداشت، وليامروز با پيشرفت دانش پزشكي بالاترين ارزشها و فايدهها را دارد، به گونهاي كهميتوان به وسيله آن جان انسانهايي را از خطر حفظ كرد.
مورد ديگر تشريح جسد پروندههاي جنايي است ؛ در برخي از پروندههايجنايي كه سبب مرگ شخصي مشكوك است از اين طريق به سبب قتل يا مرگ پيميبرند. از اين رو، فقها در اين مورد نيز آن را جايز شمردهاند.
5 ـ خريد و فروش اعضاي بدن انسان
خريد و فروش كليه، چشم و غير اينها در زمانهاي گذشته حرام بوده است،زيرا مبيع در آن زمان داراي منفعت محلّله مقصوده نزد عقلا نبوده است. اما امروزكه مبيع ياد شده داراي منفعت است و از راه آن ميتوان انساني را از مرگ حتمي وقطعي يا نابينايي را نجات داد، قايل به جواز خريد و فروش كليه و چشمميشوند(جناتي، ادوار اجتهاد، ص 467).
نمونههاي زياد ديگري وجود دارد كه در بستر زمان براثر روابط سياسي،اجتماعي و اقتصادي و وجود مصلحتهايي، براي موضوعات آنها تغيير حاصلشده و حكم جديدي پيدا كردهاند مثل پيوند اعضاي بدن انسانها، مجسمه سازي،ستارهشناسي، وضع زكات بر اسب در زمان علي(ع)، پوشش لباس، احياي موات،تصرف در انفال و...
با توجه به نمونههايي كه ذكر كرديم ديدگاه اصلي اسلام اين است كه احكاماسلامي هنگامي كه در بستر زمان و مكان تغييري براي موضوعات آنها حاصلنشود ثابت و تغيير ناپذيرند. ولي اگر تغييري در موضوعات آنها ايجاد شود حكمآنها نيز تغيير ميكند.
هدف استراتژیک اجتهاد، عملیاتی کردن دین است: هدف اساسى اين است كه ما چگونه مىخواهيم اصول محكم فقه (حقایق) را در عمل فرد و جامعه(واقعیت) پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات (و اما الحوادث الواقعة)جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند ... . صحيفه امام، ج21، ص: 289
حیاتی ترین هدف دشمن، اجتهاد بیتوجه به ((حوادث واقعه)) است: امام خميني (ره) ميفرمايند)) من قبلًا نيز گفتهام؛ همه توطئههاى جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلى گرفته تا حصر اقتصادى و غيره براى اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوى جامعه است)) صحيفه امام، ج21، ص: 290
* اجتهاد مصطلح، بالاترین آرزوی دشمن برای حوزه علمیه است
حضرت امام خميني (ره) ميفرمايند: مادامى كه فقه در كتابها و سينه علما مستور بماند، ضررى متوجه جهانخواران نيست و روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمىتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست. صحیفه امام خمینی، جلد 21، ص292.
ايشان در جاي ديگر ميفرمايند: ((يكي از مسائل مهم در دنياي پر آشوب كنوني، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميم گيريهاست.)) (صحيفه نور، ج 21، ص 61) ديدگاه حضرت امام راحل ـ ره ـ نظري عميق ، نو و قابل تأمل در عرصه فقه سنتي است كه هنوز به درستي آشكار نگشته و حدود و ثغور آن مشخص نشده است تا جايي كه برخي با فهم غلط از اين نظريه، تغيير احكام شرعي را به ايشان نسبت ميدهند و نقش زمان و مكان را به گونهاي افراطي در اجتهاد، گسترش ميدهند. بر اين باوريم كه ديدگاه امام، ريشه در مباني كهن فقه شيعي دارد و حضرت امام آن را با نگاه دقيق، در دوران معاصر رونقي تازه بخشيد.
نظريه زمان و مكان منسوب به حضرت امام خميني (ره)، ارائه كننده اين ديدگاه است كه زمان و مكان در موضوع حكم تأثير ميگذارند و اين تأثيرات گاهي به تغيير و تبديل موضوع ميانجامد و با جايگزين شدن موضوع، بايد به منابع رجوع كرد و حكم موضوع جديد را استنباط كرد. گروه اندكي - بر مسلك اخباريگري - بر اين باورند كه موضوعات در گذر زمان ذيل عناوين خود باقي ميمانند و زمان و مكان موضوع را به هيچ وجه دگرگون نميكند. از اين رو حكم موضوعات حكمي ثابت است و قابل تبدّل نيست. اين گروه بدون توجه به تحولات و تطورات زمان و مكان به استنباط احكام ميپردازند. برخي ديگر بيان ميكنند كه منابع استنباط - اعم از قرآن، سنت، عقل و اجماع - بعد از گذشت زمان دچار دگرگوني ميشوند و احكامي كه پيش از اين استنباط شده است، اعتبار خود را از دست ميدهند؛ اين نظريه افراطي است؛ و سرانجام گروهي بر اين باورند كه زمان و مكان حتي نسبت به حكم نيز مؤثر است. درباره نظريه حضرت امام ـ ره ـ بايد گفت كه اين ديدگاه به هيچ روي با مباني اجتهاد ناسازگاري ندارد، بلكه مباني اجتهاد را در درون خود داراست. همانطور كه قبلا گفته شد؛ اجتهاد يك كوشش و تلاش از ناحيه فقيه است كه براي استنباط احكام از منابع و مآخذ صورت ميپذيرد. حال اين تلاش را مثلثي متشكل از منابع، حكمي كه از منابع استنباط ميشود و موضوعي كه حكم براي آن داده ميشود، تشكيل ميدهد. موضوع در بيرون و در سطح اجتماع جاري است و اجتماع نيز طبق گذشت زمان و مكان تغيير ميكند و در نتيجه موضوع دستخوش دگرگوني ميشود. از اين رو اگر ما دگرگوني موضوع را پذيرفتيم، هيچ تعرضي به تشريع نكردهايم. در اينجا استثنايي وجود دارد و آن اينكه بعضي از موضوعات را خود شارع (خداوند)تأسيس كرده است و به همين دليل در گذشت زمان و مكان هيچ تغييري در موضوعات صورت نميپذيرد؛ مثل صلاة، صوم و حج. شأن موضوعات اختراعي همان شأن احكام است. البته موضوعاتي كه اختراعي محض شارع هستند، بسيار اندكند
اگر بخواهيم نتيجه بگيريم كه عبادات به هيچ وجه دستخوش تغييرات نميشوند. اين درست است؛ يعني عبادات توقيفي هستند و تمام عبادات موضوع اختراعي شارعاند. البته ممكن است بتوان در زير مجموعه عبادات موضوعاتي را يافت كه يا عرفي محض باشند يا برگرفته از عرف و شارع؛ اما خود عبادات به معني خاص، اختراعي محض شارعاند. موضوعات اختراعي چند تايي بيشتر نيستند، اما احكام مجموعه آنها گسترده است.
توجه به يك نكته ضروري است وآن اين است كه نسبت عبادات به عنوان جزئي از فقه با ساير فصول فقه نسبت حداكثر به حداقل نيست. بلكه حداقل با عبادات است (از لحاظ كميت و حجم) هر چند عبادت از نظر كيفيت هدف و اصل است. پس معناي اينكه گفتيم كه زمان و مكان در عبادات و موضوعات اختراعي تأثير نميگذارند، اين نيست كه زمان و مكان در هر موضوع غير عبادي تأثير ميكند. حتي در عبادات هم زمان و مكان تأثيرگذار است البته نه در خود عبادت! بلكه بر نحوه ارائه و تبليغ عبادت.
بعد از اين مبحث سؤالي به ذهن انسان خطور ميكند وآن اين است كه حضرت امام خميني(ره) چه ايده جديدي را به بازار انديشه فقهي عرضه كردند و نوآوري ايشان در طرح اين ديدگاه چه بود؟
ميتوان به اين سؤال چنين جواب داد: ويژگي اول اينكه نظريه حضرت امام (ره) در واقع موضوع را به گونهاي تعريف نميكند كه براي ظاهر مدخليت داشته باشد؛ بلكه ايشان يك نگاه درونگرا دارد و باطن را ملاك قرار ميدهد و براي سيماي بيروني ارزش اساسي و هويتي قائل نيست. به هر حال يكي از ويژگيهاي نظريه حضرت امام (ره) اين است كه ذات موضوع و هسته دروني موضوع را مورد نظر قرار ميدهد. يعني نام محور نيست بلكه هويت محور است.
ويژگي ديگر فرمايش ايشان اين است كه درونگرايي نسبت به موضوع بايد بر اساس روابط متقابل موضوع مورد نظر با موضوعات ديگر و پديدههاي ديگر در نظر گرفته شود؛ يعني نوع روابط به نحوي در شكلگيري موضوع فقهي دخالت ميكند. براي شناخت موضوع فقهي بايد به سوي عناصر مهمي، همچون نوع روابط موضوع با ديگر موضوعات، توجه كرد، كه خود، بحثي مهم است. فقيه بايد دقيق باشد و زمان و مكان را به اين صورت بشناسد تا به اين نكته توجه كند كه دخالت زمان و مكان بر طبق روابط اجتماعي ثابت و غير قابل تغيير نيست و ماهيات، موضوعات را شكل ميدهد. و سرانجام اين روابط اجتماعي، خاستگاه تغييرات اساسي در سايه زمان و مكان است؛ نخست روابط اجتماعي و روابط پديدهها با پديدارها و دوم عنصر نوع روابط موضوع با موضوعات ديگر بايد در تعريف موضوع به عنوان يك موضوع فقهي مورد نظر قرار گيرد. نوآوري ديگر در نظر حضرت امام (ره) اين است كه ايشان براي نظامهاي امروز جهان يك نقش تأثيرگذار را در شكلگيري روابط ميپذيرند؛ زيرا سخن از نظامهاي كنوني جهان به ميان ميآورند و نگاه ايشان به ساختارهاي به هم پيوستهاي است كه در جوامع ايجاد ميشود و داراي سلطهاي عظيم هستند. اين سلطهها يك موضوع را دستخوش تغيير قرار ميدهد
* حتی شناخت حقایق بدون شناخت وقایع ممکن نیست
آيت الله خامنهای رهبر انقلاب اسلامي ميفرمايند:( آن کسی که ((من کل فرقة منهم طائفة)) راه میافتد، ... با مشکلات جامعه برخورد میکند؛ آن کسی که دشمنان داخلی و در لباس دوست را میبیند، دشمنیها را میشناسد، ... شیوههای دشمنی آنها را میفهمد، جنگ تحمیل شده بر ملت مسلمان (چه جنگ نظامی و چه جنگ فرهنگی) را درک میکند؛ میتواند آیات قرآنی را هم درست بفهمد و درک کند. البته در صورتی که درس خوانده و زحمت کشیده باشد.) سخنرانی در دیدار با طلاب مدرسه علمیه کرمانیها؛ 6 اردیبهشت 65، به نقل از کتاب حوزه و روحانیت، تالیف دفتر مقام معظم رهبری، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1375، چاپ اول، جلد اول، ص 104 و 105.
امام خامنهای: (امروز حکم الهی، فقط با جواهر و وسایل، استنباط نمیشود، ... امروز حکم الهی، علاوه بر تسلط به احکام و فقه و قرآن و حدیث و مبای فقهی، احتیاج به فهمیدن زمان دارد ... شما که میخواهید احکام اجتماعی و زندگی مردم را از کتاب و سنت استنباط کنید، باید بدانید که در چه دنیایی زندگی میکنید!) در دیدار علمای نیشابور، 29 تیر 1365، همان، ص122 و 123.
و همچنين آيت الله خامنهای درمورد چه مجتهدی مجتهد نیست؟ ميفرمايند(آن کسی که برود گوشه خانهاش بماند، نه بداند که دشمن اسلام چه کار میخواهد بکند، نه بداند که امروز مسلمین نیازمند چه هستند، نه بداند که امروز ذهنیت و واقعیت زندگی مسلمانان را چه چیزهایی تهدید میکند، نه بداند که جریان فساد و انحراف کدام است، نه بداند که دشمن از چه راههایی وارد میشود که جامعه اسلامی را از بین ببرد، نه بداند که حیلههای دشمن چیست و راههای مقابله با آن کدام است، از وجود خطرات عظیم استکبار جهانی اطلاع ندارد، نمیداندکه صهیونیسم و ارتجاع و امپریالیسم و استکبار جهانی و مکتبهای الحادی و التقاط چیست، حالا میرود (جواهر) را باز میکند و چهار جلد کتاب حدیث را جلویش میگذارد، تا برای مکلفان و اداره زندگی آنها، حکمی استنباط کند! این فرد، نمیتواند تفقه در دین پیدا کند.) سخنرانی در دیدار با طلاب مدرسه علمیه کرمانیها؛ 6 اردیبهشت 65، به نقل از کتاب حوزه و روحانیت، تالیف دفتر مقام معظم رهبری، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1375، چاپ اول، جلد اول، ص 104 و 105.
منابع
- اعيان الشيعة، سيد محسن امين، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، بي تا، ج1، ص137.
- مائده/6.
- وسائل الشيعة، محمد بن الحسن الحرّ العاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ پنجم، 1403 ق، ج1، ص290.
- نشریه نامه، ش 41، 15/6/84،ص 11.
- گواهی، زهرا، مبانی فقهی آراء خاص امام خمینی (ره) ، ص 34.
- مجموعه آثار «نقش زمان و مكان در اجتهاد» ج 5،ص86
- صحیفه نور، ج 21، ص 98.
- اصول العامه للفقه المقارن، ص 78.
- صحيفه امام، ج21، ص: 289.
- جناتي، ادوار فقه و كيفيت بيان آن، 480
- نشريه پيام حوزه، ص 136
- مكاسب محرمه، ص 38
- مكاسب محرمه، ص153
- صحيفه نور، ص15
- جناتي، ادوار اجتهاد، ص 467
- صحيفه امام، ج21، ص: 289
- صحيفه امام، ج21، ص: 290
- صحیفه امام خمینی، جلد 21، ص292
- صحيفه نور، ج 21، ص 98
- صحيفه نور، ج 21، ص 61
سخنرانی در دیدار با طلاب مدرسه علمیه کرمانیها؛ 6 اردیبهشت 65، به نقل از کتاب حوزه و روحانیت، تالیف دفتر مقام معظم رهبری، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1375، چاپ اول، جلد اول، ص 104 و 105.
حضرت آيت الله خامنه اي در دیدار علمای نیشابور، 29 تیر 1365، همان، ص122 و 123.
تحقيق و گرد آوري:
عليرضا رنجبري طلبه حوزه علميه امام خميني(ره) اروميه،وعضو پايگاه بسيج طلاب امام خميني(ره)
آدرس:اروميه- بلوار شهيد باهنر- خيابان معلم - كوي وصال- پلاك نه منزل عليرضا رنجبري
كدپستي 53316-57168
شماره تماس:3827094-0441 - 09147146442
دو عنصر تعیین کننده زمان و مکان در اجتهاد چیست ؟
دو عنصر تعیین کننده زمان و مکان در اجتهاد چیست ؟
دیدگاه ها