تبیین اندیشههای حضرت امام خمینی (ره) در رابطه با انقلاب اسلامی
شاید بتوان گفت امام خمینی(ره) بعد از اهل بیت عصمت(ع) شاخصترین شخصیت ربانی است که در تمامی آفاق دین و گستره ابعاد آن دست به احیاگری زده است به گونهای که میتوان آن بزرگ را به بزرگترین احیاگر تفکر دینی و مصلح در عصر غیبت ملقب ساخت. در این میان آنچه که برای دین پژوهان و امام شناسان از اولویت جدی برخوردار است، گشودن دریچه یا دریچههایی به دنیای اصول و بنیانهای معرفتی احیای دین بخصوص از نظرگاه احیاگری دنیای اسلام، امام خمینی(س) است تا آنکه این مباحث رفته رفته نهادینه شود و جایگاه والا و واقعی خویش را بازیابد.
به طور کلی سخن گفتن از امام خمینی دشوار است به دشواری داوری درباره کار بزرگ و اندیشه بزرگتر همه تاریخ سازان. آنان که برآمده بر بلندای بام تاریخ، آفریننده واقعی شدند که تأثیر اساسی در سیر و مسیر زمانه داشته است و نه تنها خود را از چنبر تنگ و تباه کننده روزمرگی رهیده اند که جامعه ای را نیز به قله سربلندی و وادی سروری رهنمودهاند.
عمق شخصیت بزرگانی چون امام خمینی که منشأ آثار عظیم در تاریخ اندیشه و احوال بشری بودهاند، چه بسا ممکن است از دیدگان خیره مانده در عظمت وجودی آنان پوشیده بماند و هیمنه و آوازه مظاهر و ظواهر تحولی که پدید آمده است، داوری کنندگان را گرفتار سطحی نگری و قشریگری کند. این مشکل، بخصوص در مورد بزرگانی که نهضت تحت رهبریشان در زمان حیاتشان به پیروزی رسیده است جدیتر و پیچیدهتر است و شدت و ضعف مشکل نیز با بزرگی و کوچکی حادثه تحول مناسبت مستقیم دارد.
آنطور که در امام خمینی دیدیم میتوان ادعا کرد که از جمله مهمترین رموز توفیق ایشان در ایجاد و هدایت نهضتی شگرف در سرزمینی که پیشتر و بیشتر شاید انواع جنبشها و حرکتهای سیاسی نافرجام و احیاناً بدفرجام به نام ملت و آزادی و استقلال بوده است مرجعیت او میباشد، مرجعیت در معنای اصیل کلمه همان امامت ممتاز اسلامی است که میباید در غیبت آفتاب وجود امام معصوم (ع) از مجرای وجود عالمان دین باور اسلام شناس و دردآشنا و پرهیزکار و عارف به زمان و مجتهدان مجاهد در تاریخ جاری باشد.
اهداف انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)
1ـ استقرار عدل و عدالت خواهی: انقلاب اسلامیدر ایران از همان آغاز شکل گیری در سال 1342 به عنوان انقلاب مستضعفان و محرومان نام گرفت. انقلاب بزرگی که بزرگترین حادثه قرن در سراسر دنیا شناخته شد و پرچم دار آن دلسوختگانی به تنگ آمده از جبر و ستم زورگویان بودند که تحت رهبری بزرگمردی خداجو جانفشانی کردند. این محرومان و مستضعفان بودند که در صف اول انقلاب از خود و زندگیشان گذشتند تا نهال انقلاب اسلامی جان بگیرد و ریشه بدواند چنان که سرمشق همه گذشتگان و آیندگان گردد.
امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران از همان سالهای آغاز مبارزه، برپایی حکومتی بر پایه اصول عدالت اسلامیدر جامعه و افشای حق همه اقشار آن از جمله مستضعفان و محرومان به عنوان یکی از متعالیترین اهداف انقلاب اسلامی عنوان کرده اند. مبارزان چه آنانکه سالهای بسیاری از زندگیشان را در فراز و فرود مبارزه سپری کرده و هنوز هم خود را انقلابی میدانند، چه آنها که رنگ عوض کردهاند و امروز مدعی ادعاهای تازهای و چه آنها که در راه نیل به اهدافشان سر و جان باختند و شهید شدند، همه و همه معترفند که استقرار عدل و عدالت خواهی کمال مطلوب اهداف انقلاب اسلامی بوده است.
در راستای تحقق این هدف عالی خدمت به محرومان و مستضعفان یکی از مسائلی است که مورد توجه جدی حضرت امام بوده است.
از نظر امام خدمت به این قشر ارزشمند، در وهله اول اعطای حق آنها به خودشان است. طبق تعریف، مستضعفان کسانی هستند که توسط حکومتهای ستمگر و طاغوتیان تحت یک سیستم نابرابر و به دور از قسط و عدل به ضعف کشیده شدهاند و حق آنها غصب و امکانات و مواهب الهی به ناروا از آنها دریغ شده است، لذا خدمت به مستضعفان قبل از آن که امداد و کمک به آنها باشد، استرداد حق به صاحبان آن است.
اهمیت به قشر محروم
از نظر حضرت امام هدف مادی خدمت به مستضعفان و محرومان، برخورداری آنها از یک زندگی متوسط و آبرومند است تا بتوانند در حد شأن خود از امکانات مساوی با بقیه اقشار جامعه بهرهمند شوند. اهمیتی که حضرت امام به بهبود شرایط جامعه میدادند در سطر به سطر گنجینه ارزشمند صحیفه نور که میراث گرانبهای فرهنگ اسلامی ناب و روزگار ماست به چشم میخورد امام خمینی در سال 57 و در مصاحبه معروفی که با تلویزیون سراسری ایتالیا انجام داده اند، فرمودهاند:
اساس کار یک جمهوری اسلامیتأمین استقلال مملکت و آزادی ملتها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظیم و تدوین قوانین است که در همه زمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی، اصلاحات لازم را به عمل می آورد که این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چیز از بین بردن فقر و اصلاح شرایط برای اکثریت قاطع مردم ماست که از همه جهت مورد ظلم واقع شدهاند.
همانطور که در حدیث نبوی آمده است که جامعه مبتنی بر ظلم از بین می رود و هیچ جامعهای بدون عدل برپا نمیماند حضرت امام نیز همین باور را داشتند. ایشان در همه رهنمودهایشان همواره بر ایفای حقوق همه اقشار جامعه تأکید کرده اند و لازمه برپایی یک حکومت اسلامیو راز حفظ بقا و تداومش را در متوازن نگه داشتن ترازوی عدل دانسته اند. همان گونه که در یکی از سخنرانیهایشان فرمودهاند. این نهضت را به آخر برسانید که حکومت اسلامی انشاءا... تأسیس بشود و همه اقشار ملت، تمام مستضعفین به حقوق حقه خودشان برسند.
مبارزه ریشهای با فقر
نظام اسلامیدر قبال جامعه داری مسئولیتهای خطیری است که حضرت امام همواره این مسئولیتها را به مسئولان حکومت اسلامیدر تمام سطوح، اعم از مسئولان اجرایی، نمایندگان مجلس، قضات و دیگر کارگزاران گوشزد میکردند.
مهمترین وظیفه حکومت اسلامیخدمت به اقشار مختلف از جمله محرومان و خارج کردن آنها از استضعاف و محرومیت است «همان گونه از بیانات حضرت امام برمی آید این مهم تنها در کمکهای امدادی و مقطعی خلاصه نمیشود بلکه وجه مهمتر آن، مبارزه ریشهای با این ضعف بزرگ یعنی استضعاف در جامعه است. مطالعه در صحیفه نور نمایانگر آن است که به نظر امام مسئولان نظام در ابعاد سیاستگذاری، برنامه ریزی، قانونگذاری و اجرا باید برپایی عدل اجتماعی را به عنوان یک اصل اساسی و روح حاکم بر کلیه قوانین و برنامهها مدنظر داشته باشند. از نظر حضرت امام کمرنگ شدن تأثیر ترازوی عدل اجتماعی مبتنی بر اصول الهی بی تفاوتی و بیتوجهی نسبت به آن انحراف از اصول و معیارهای اسلامیو انقلابی است. فرازهایی از سخنرانی ایشان که در جلد بیستم از صحیفه آمده، از این قرار است: مسئولان محترم کشور ایران علیرغم محاصرات شدید اقتصادی و کمبود درآمدها تمامی کوشش و تلاش خود را صرف فقرزدایی جامعه کردهاند و همه آرمان: آرزوی ملت و دولت و مسئولان کشور ماست که روزی فقر و تهیدستی از جامعه ما رخت بربندد...
محرومیت زدایی عقیده و راه و رسم زندگی ماست.
رفاه و رفاه طلبی
هر چه جامعه پیشرفت بیشتری میکند و سطح استانداردهای زندگی بالاتر می رود رفاه بیشتری را برای جامعه انسانی به ارمغان می آورد. این سئوال پررنگتر از همیشه در ذهنها متجلی میشود که آیا رفاه و رفاه طلبی ارزشمند است یا خیر؟ آیا دستیابی به رفاه در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای اقتصادی یک جامعه اسلامیو انقلابی مانند ایران باید مورد نظر قرار گیرد یا خیر؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا رفاه دارای شرایط و قیود خاصی است یا خیر؟ اصولا تعریف ما از رفاه برای یک جامعه انقلابی و اسلامی چیست؟ در صورت ضدارزش بودن رفاه آیا نقطه مقابل آن یعنی فقر و محرومیت ارزش است؟ رهنمودها و بیانات امام در این باره با روشنی و صراحت پاسخ تمام این سئوالات را داده است.
متأسفانه به دلیل عدم ملاحظه جامعه نظرات امام در مقوله رفاه و رفاه طلبی، افراط و تفریطهایی در این مسئله وجود دارد. شماری از افراد تنها بخشی از بیانات امام را در مذمت رفاه و رفاه طلبی ملاحظه کرده و نتیجه گرفتهاند که به کلی ضدارزش است که نتیجه این برداشت، خودداری از هر گونه تلاش برای ایجاد یا توسعه رفاه در جامعه خواهد بود عده ای دیگر نیز همچنین تلقی میکنند که باید به هربهایی رفاه را در جامعه به وجود آورد. الگوی آنها از رفاه نیز، چیزی شبیه رفاه در جوامع غربی و سرمایه داری است. بدیهی است که هر دوتفکر فوق ناقص و و ناصحیح بوده و نمیتوان هیچ یک را به حضرت امام نسبت داد.
تنها با نگرشی جامع به کلیه بیانات حضرت امام درباره رفاه و رفاه طلبی که میتوان در این مورد به اندیشه صحیح دست یافت.
از نظر امام رفاه میتواند مثبت یا منفی باشد و این امر با توجه به تعریف رفاه ویژگیهای آن مشخص میشود. رفاه به یک معنی و با ویژگیهای خاصی، باارزش و مثبت و به معنی دیگر و با ویژگیهای متفاوت، منفی و ضدارزش است. رفاه مثبت، امری پسندیده و لازم است و خدای تبارک و تعالی نیز نسبت به تأمین آن برای مردم عنایت دارد و احکام مقدس اسلام و رهنمودهای ائمه و رهبران دینی نیز تأمین کننده چنین رفاهی برای آحاد جامعه است. نقطه مقابل رفاه یعنی فقیر و تهیدستی در اسلام به شدت مذمت شده و به عنوان یک پدیده ضدارزش تلقی شده است.
حضرت امام در مجموعه بیاناتش به روشنی و با صراحت وظیفه حکومت اسلامیدر تمام بخشها، اعم از قانونگذاری و اجراء را ایجاد زمینههای لازم برای تأمین و تعمیم رفاه مثبت و نابودی فقر و محرومیت دانسته اند.
با این توصیف از نظرگاه امام نیز طلب رفاه به معنای مثبت آن نه تنها ضدارزش نیست بلکه میتواند به عنوان یک وظیفه دینی نیز تلقی شود. اسلام چنین رفاهی را نه تنها برای مسلمانان بلکه برای آحاد بشر نیز خواسته است و در جامعه اسلامی حتی اقلیتهای مذهبی و مخالفان سیاسی هم باید از آن بهره مند شوند.
البته در تأمین چنین رفاهی، اولویت با مستضعفان و مستمندان جامعه است که باید در سیاستگذاری و برنامه ریزیهای نظام رعایت شود.
فرازهایی از سخنان امام درباره رفاه در جلد ششم صحیفه نور آمده است:
چیزی را که خدای تبارک و تعالی میخواهد رفاه عمومیو سعادت عمومیبشر، سلامت عمومیبشر، سعادت روحی بشر است انشاءا... که تحقق پیدا کند. (1)
اسلام آن قدر به رفاه مردم، آسایش مردم و این طور چیزها توجه دارد و هیچ در این جهت فرقی مابین قشری و قشر دیگر نمیگذارد. (2)
2ـ استقلال و آزادی: سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی، استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فدای چیزی نمیکنیم.
ببینید مردم چه میخواهند، آن را بدهید به مردم، بچه و بزرگ میگوید: آزادی و استقلال شما آزادی و استقلال را بدهید. آنچه خواندید نظر صریح حضرت امام درباره اعطای حق آزادی به مردم است که به ترتیب در صفحات 295 و 259 از جلد دوم از صحیفه نور آمده است. امام خمینی آزادی را از حقوق اولیه مردم میدانستند و به شیوههای گوناگون برای اعطای این حق اولیه به جامعه تأکید کرده اند. امام خمینی در زمینههای گوناگون همواره بر حضور مردم و تأثیر و نقش آنها صحبت کرده اند و در برهههای مختلف زمانی آنان را به صحنه فراخواندهاند ایشان با اعتقاد به آزاداندیشی و آزاد بودن مردم در ارائه نظراتشان چه سیاسی و چه اجتماعی و اقتصادی و .... داشته باشند چه سودی دارد. در واقع با وجود آزادی سیاسی است که مردم ما همواره رغبت داشته اند در زمینههای گوناگون مشارکت کنند، بر امور حکومتی نظارت کنند و در صورت لزوم انتقاد و اعتراض کنند و به مخالفت برخیزند یا آزادی تمام انتخاب کنند رأی بدهند و سرنوشت و زندگی سیاسی خود را تعیین کنند.
در اندیشه امام خمینی آزادی از حقوق اولیه برشمرده شده است. همان گونه که در جای جای صحیفه میخوانیم و درمی یابیم که حضرت امام به حقوق اولیه بشر اعتقاد راسخ دارد. استقلال آزادی دو تا چیزی است که از حقوق اولیه بشر است (ج3) و نیز حق اولیه بشر است که من میخواهم آزاد باشم من میخواهم حرفم آزاد باشد (ج2) البته اینها همه از آن روست که امام خمینی آزادی را چونان نعمتی بزرگ میپندارد که به بشر ارزانی شده و در نهاد آدمیبه ودیعت گذاشته شده است و نیز ارزش حیات را به آزادی و استقلال میداند و بر این اعتقاد است که در جمهوریت اسلام تمام آزادیها وجود دارد. (ج5)
3ـ جمهوری اسلامی: البته اهداف ذکر شده یعنی استقرار قسط و عدل در جامعه و استقلال و آزادی برای ملت ایران در قالب یک هدف اساسیتر که ایجاد حکومتی بر پایه تعالیم اسلام و برگرفته از آراء مردم باشد قابل تحقیق است و آن برقراری نظام جمهوری اسلامی است که در فصل بعد و در بحث آرمانهای سیاسی انقلاب اسلامیبه آن پرداخته میشود.
آرمانهای انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)
مبحث «تغییرات اجتماعی » از دیرباز مورد توجه متفکران مختلفی، از ارسطو و افلاطون گرفته تا نظریه پردازان جدید متاخر همانند مارکس، مارکوزه و آرنت، بوده و در این خصوص طیف متنوعی از تئوریها پیشنهاد شده است. با این حال حساسیت و اهمیت موضوع می طلبد تا از منظر تازه ای این پدیده مهم سیاسی، مورد بازنگری قرار گیرد . به همین دلیل مشاهده میشود که علی رغم حجم عظیم تحقیقات به عمل آمده، در زمینه «شناسایی انقلاب » ، هنوز هم گفتنیهای بسیاری وجود دارد که جای آنها در مطالعات موردی، خالی است . مهم ترین نمونه این ادعا وقوع انقلاب اسلامیدر ایران میباشد که تعدادی از متفکران بنام این رشته را به تجدید نظر در یافتههای قبلی شان وادار کرده است. ضرورت این بازنگری از صبغه مذهبی انقلاب ما ناشی میشود و این که انقلاب اسلامیدر نوع خود منحصر به فرد میباشد و لازم است تا در گونه شناسی انقلاب، جایگاه متمایزی را به خود اختصاص دهد، لذا ما در این نوشتار به ارائه یک تقسیم بندی جدید از انقلابها همت میگماریم که در آن انقلابها بر اساس آرمانهای انقلابیون، از یکدیگر تفکیک میشوند . این تقسیم بندی در کنار دیگر موارد مشابه ـ تقسیم بندیهایی که بر اساس ملاکهای فلسفی، تاریخی، اقتصادی، انسانی، اخلاقی و . . . صورت پذیرفته اند میتواند در معرفی هرچه بهتر انقلاب اسلامیمؤثر باشد .
انقلابها را میتوان از این دیدگاه به سه دسته تقسیم نمود:
نخست: انقلابهایی که آرمان عالی و اولیه آنها نیل به یک جامعه بی طبقه ـ جامعه ای که در آن مساوات اقتصادی نمود کامل داشته باشد. تحولات انقلابی رخ داده در کشورهای مارکسیستی را میتوان در این قسمت جای داد .
دوم: انقلابهایی که تاسیس یک جامعه مبتنی بر آزادی فردی و رفاه شخصی را به عنوان آرمان متعالی خود برگزیده اند و هر آنچه را که به نحوی در تقابل با این آزادی افسار گسیخته باشد به کناری می نهند. جوامع به اصطلاح لیبرال چنین فرآیندی را پشت سر گذاشته اند و هم اکنون سعی دارند در قالب شعارهای انسان دوستانه، کالاهای فرهنگی خود را به دیگر کشورها صادر نمایند .
سوم: انقلابهایی که اصل را بر تربیت «انسانهای الهی » گذارده اند و تاسیس یک جامعه خداپسند را آرمان عالی خود قرار داده اند . در این انقلابها فقط تامین معاش دنیوی و آسایش عمومیملاک نیست، بلکه غرض اصلی به کارگیری این ابزار برای تحقق یک وضعیت متعالی تر در درون جامعه میباشد و آن این که جامعه ای صالح و پاک ایجاد شود که افراد در درون آن بتوانند به تکامل معنوی خویش نایل آیند . انقلاب بزرگ حضرت رسول (ص) نمونه عالی این دیدگاه است و در عصر حاضر «انقلاب اسلامی ایران » را داریم که در نوع خود منحصر به فرد میباشد .
آرمانهاي سياسي انقلاب اسلامي
تحول در ساختار سياسي نمود اوليه هر انقلابی است، لذا ميبينيم كه داعيه رهبران انقلابي ما نيز آن بود كه از پي خرابي نظام شاهنشاهي، نظام تازهاي را آوردهاند كه آرمانهاي ويژه خود را دارد. گفتني است كه تأسيس چنين نظامي اساسا بزرگترين آرمان سياسي امام(ره) را تشكيل ميداد، چرا كه بعد از حكومت اسلامي حضرت اميرالمؤمنين(ع) تاريخ اسلام از داشتن يك «حكومت اسلامي» به زعامت وليّ آگاه، مدير و مدبّر محروم مانده بود و انقلاب اسلامي زمينه حاكميت چنين نظامي را فراهم آورد.
1 ـ تأسيس جمهوري اسلامي
«جمهوري اسلامي» در ديدگاه امام خميني(ره) تعريف و ويژگيهايخاصيدارد كه از همان ابتدا مورد تأكيد امام(ره) بودهاند.
«حكومت اسلامي حكومتي است بر پايه قوانين اسلامي. در حكومت اسلامي استقلال كامل حفظ ميشود، ما خواستار جمهوري اسلامي ميباشيم، جمهوري فرم و شكل حكومت را تشكيل ميدهد و اسلامي يعني محتواي آن فرم، كه قوانين الهي است».(3)
لذا اعتبار جمهوري اسلامي به «پياده كردن احكام الهي» و «احقاق حقوق مستضعفان» است و اين كه سيره عملي «حضرت رسول(ص)» و «اميرالمؤمنين(ع)» را فراروي قرار داده، برای تحقّق عملي آنها در عصر حاضر تلاش نماید.(4)
2 ـ احقاق حقوق مستضعفان
«حكومت اسلامي» بنابر نصّ الهي، خود را موظّف ميداند كه از مظلوم حمايت كرده و بر ظالم بتازد و به نفي عملي كاربرد «پول» و «قدرت» در تعيين سياستهاي اجرايي نظام بپردازد.(5) لذا ميبينيم كه ايشان با صراحت تمام ميفرمايند:
«بحمدالله امروز همه دست اندركارهايمان كاخ نشين نيستند. دولت ما يك دولت كاخ نشين نيست. آن روزي كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم... خدا نياورد آن روزي را كه سياست ما و سياست مسؤولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايهداري گردد و اغنيا و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشتري برخوردار بشوند. معاذالله كه اين با سيره و روش انبياء و اميرالمؤمنين و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ سازگار نيست».(6)
تأكيد حضرت امام(ره) بر جايگاه رفيع ملت سخت كوش ايران و بيان خصال نكوي ايشان كه در طول تاريخ اسلام كمتر سابقه دارد، در همين رهگذر انجام پذيرفته است و اين كلام امام(ره) سرلوحه كار همه عاشقان، «خدمت به ملت» ميباشد كه:
«به مجلس و دولت و دست اندركاران توصيه ميكنم كه قدر اين ملت را بدانند و در خدمتگزاري به آنان... فروگزار نكنند».(7)
3 ـ جلب رضايت مردم در چارچوب دستورات الهي
در نظر امام «دولت مزاحم» نميتواند يك نمونه خوب از حكومت اسلامي به حساب آيد، چرا كه حكمت جعل دولت رفع حوائج ـ دنيايي و اخروي ـ مردم است، لذا يك دولت اسلامي آرماني آن است كه براي مردم ايجاد زحمت نكند، بلكه با ارائه خدمات لازم، رضايت آنها را جلب نمايد:
«ايجاد زحمت براي مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداي نخواسته گاهي موجب غضب الهي ميشود... بنابراين حقيقت ملموس بايد كوشش در جلب نظر ملّت [نمود]».(8)
به همين منظور است كه امام(ره) ايجاد يك رابطه صميمي بين دولت و مردم،(9) عدم بهانهجويي و نپرداختن به كاغذبازي (10) را جلوههاي عملي از اين وضعيّت آرماني مورد تأكيد قرار ميدهند.
آرمانهاي اقتصادي
توجه به اصل مهم تحقق عيني ارزشهاي الهي در جامعه، نه تنها امام(ره) را از پرداختن به مسائل معيشتي مردم باز نميداشت، بلكه موجب آن شد تا ايشان با رويكردي تازه به اين مهم نگاه كرده و «آرمان تأسيس اقتصاد اسلامي» در ايران را طرح نمايند. بر اين اساس است كه امام(ره) اقتصاد اسلامي را چيزي متفاوت با «سرمايهداري» و «سوسياليسم» معرّفي كرده و از انديشمندان و علماي اسلام ميخواهند تا هر چه سريعتر و بهتر روش، اصول و ماهيت «اقتصاد اسلامي» را تدوين و تشريح نمايند. با اين حال آن چه كه بديهي مينمايد، بناي اقتصاد اسلامي بر پايه «عدالت» استوار است و تحقق «عدالت اقتصادي» مهمترين جزء چنين آرمان بلندي است.
1ـ تحقق «عدالت اقتصادي» در جامعه
«عدالت اقتصادي» به زعم حضرت امام(ره) به تعديل كل ساختار اقتصادي در جامعه منجر ميشود به طوري كه همگان به حقوق اقتصادي شرعي ـ قانوني خود ميرسند و «گردن كلفتها» ديگر نميتوانند به بهانههاي مختلف مردم را استثمار كرده، براي خود «زندگي اشرافي» ترتيب دهند:
«اسلام است كه جلو منافع شخصي را ميگيرد. اسلام است كه نميگذارد اين گردن كلفتها زندگي اشرافي بكنند... اسلام تعديل ميكند».
به تعبير سادهتر، حكومت اسلامي بر پايه «عدالت» استوار است و اين نكته ملهم از انديشه ناب اسلامي است كه رهبران را مكلّف ميسازد تا خود را در سطح ضعفاي جامعه قرار داده، و حقوق مستضعفين را از اغنيا بستانند تا بدين ترتيب بين افراد مختلف جامعه فاصله طبقاتي كشنده ايجاد نشود. امام خميني(ره) كه رهرو صادق حضرت علي(ع) بودند با تمسك به همين اصول است كه ميفرمايند:
«من اميدوارم كه حكومت اسلامي در ايران تشكيل شود و مزايايي كه در حكومت اسلامي هست بر بشر روشن گردد تا بشريت بفهمد كه اولاً اسلام چگونه است... طرز اجراي عدالت به چه صورت است و شخص اول مملكت در زندگي با رعيت هيچ فرقي ندارد... اين نوع حكومت سابقه ندارد».
و يا اين كه:
«دشمنانتان ميخواهند كه جيبهايشان پر شود و اسلام جيب پركن نيست، اسلام با ضعفاء است. اسلام آن است كه اميرش ميفرمايد كه من ميترسم در آن طرف مملكت يك كسي گرسنه باشد، شايد آن جاها چيزي نداشته باشد بخورد، من بايد زندگيام اين باشد، خودم دلم آرام نباشد...».
2 ـ نيل به استقلال اقتصادي
استقلال اقتصادي از آن حيث كه زمينه مناسب رشد و تعالي انسان و طرح آرمانهاي متعالي اسلامي را در سطح جهاني، فراهم ميآورد، هميشه مورد توجه حضرت امام(ره) بوده است، به طوري كه نيل به آن را به قيمت تحمل سختيها و مرارتهاي بسيار تكليف شرعي ـ ملّي ملت و دولت، معرفي مينمايند:
«مردم وفادار و انقلابي كشورمان براي به دست آوردن استقلال واقعي و رسيدن به خودكفايي، خيلي بيش از اينها آماده صبر و فداكاري هستند و من مطمئنم كه ملت عزيز ايران يك لحظه استقلال و عزّت خود را با هزار سال زندگي در ناز و نعمت ولي وابسته به اجانب و بيگانگان معاوضه نميكنند».(11)
نكته قابل توجّه آن كه، اقتصاد در بينش امام(ره) نهايتا ابزاري مفيد و كارآمد است كه به هيچ وجه جنبه «زيربنايي»پيدا نميكند، لذا آرمان اقتصادي انقلاب اسلامي وصول به حالتي است كه در آن بر اساس «توحيد» ـ كه زير بنا را تشكيل ميدهد ـ ساختار اقتصادي به شكلي سامان بيابد كه اولاً خودكفا باشد و ثانيا بستر مناسب رشد معنوي انسانها را با برآوردن نيازهاي مشروعشان، فراهم آورد. به همين دليل است كه در آخرين وصاياي امام(ره) آمده است:
«وصيت من به همه، آن است كه با ياد خداي متعال به سوي خودشناسي و خودكفايي و استقلال با همه ابعادش به پيش رويد، و بيترديد دست خدا با شماست».
آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)
بیشک انقلاب اسلامی ایران یکی از انقلابهای مهم و بی نظیری است که در جامعه اسلامی ایران به دست بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با حمایت و پشتیبانی مردم مسلمان و انقلابی پدید آمد این انقلاب که از جهات متعددی (مانند زمینههای شکل گیری، کارگزاران، دستاوردهها و اهداف و ...) با هیچ یک از انقلابهای جهان قابل مقایسه نیست، طبیعی است که در معرض آفات، مشکلات و آسیبهای مختلفی واقع شود و برای پرهیز و یا درمان آنها باید مورد آسیب شناسی قرار گیرد. از کارهای مهمی که در حوزه آسیب شناسی انقلاب اسلامیمورد توجه تحلیل گران ونظریه پردازان میباشد نصایح بنیانگذار دلسوز انقلاب اسلامی، حضرت امام (ره) میباشد و امروزه صورت مکتوب شده آن مورد اهتمام صاحب نظران این عرصه میباشد.
یکی از عناصر مهم و ویژگیهای برجسته ای که انقلاب اسلامی ایران را از سایر انقلابها متمایز میسازد، رهبری آن است. تحقق انقلابی با این شکوه و عظمت، بدون رهبری خبیر و توانا ممکن نبود.
تعبیر درستی است که انقلاب اسلامیبی نام خمینی، در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.
وجود و حضور چنین شخصیتی در موضع رهبری و نظام جمهوری در طول سه دهه (40 و 50 و 60) و اندیشههای مترقی و بنیادین ایشان، نقشه و جایگاه امام خمینی را در آسیب شناسی انقلاب اسلامیبی بدیل می سازد، جدا از اینکه انحراف از اصول اندیشهها و افکار امام (ره) نوعی آسیب برای انقلاب اسلامیو نظام سیاسی حاصل از آن میباشد، خود ایشان نیز نوعی نگاه کارشناسانه و دلسوزانه در موردتهدیدهای متوجه انقلاب اسلامیداده که میتوان ملاک عمل قرار گیرد و نظام و انقلاب را از آسیبها مصون نگه دارد. به ویژه از این دیدگاه که امام خمینی به عنوان بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی، در سنین بالای عمر خود و به دور از دنیاخواهی و قدرت طلبی و نفع شخصی، مواردی را به عنوان آسیب معرفی کرده است، که تردیدی در حقیقت و درستی آنها باقی نمیگذارد.
در این نوشتار با گزینش برخی از پیامهای مهم امام خمینی، سعی شده است درکی نسبی از آسیبشناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی، به دست آید تا در پرتو آن، بتوان چراغی به آینده انداخت.
1ـ انحراف از دکترین ولایت فقیه:
امام خمینی (ره) به عنوان یک احیاگر ولایت فقیه را مبنای حکومت دینی قرار داد و بر این اساس جمهوری اسلامی را بنا نهاد. دکترین ولایت فیه حاکی از این عقیده است که این نوع حکومت، بهترین نوع حکومت میباشد چرا که فقه به معنای واقعی کلمه، تمامی قوانینی را که یک جامعه ایده آل نیاز دارد شامل میشود. احکام شرعی حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی هر چه بشر نیاز دارد، فراهم آمده است. از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته، تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی، برای قبل از انجام نکاح و انعقاد نطفه چه باشد. در دوره شیرخوارگی چه وظایفی بر عهده پدر و مادر است و بچه چگونه باید تربیت شود و سلوک مرد و زن با همدیگر و با فرزندان چگونه باشد. برای همه این مراحل دستور و قانون دارد تا انسان را تربیت کند... معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام میورزد.... قرآن مجید و سنت شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد. (12)
بنابراین ولایت فقیه رکن اساسی انقلاب اسلامی است و خدشه دار ساختن آن موجب تزلزل کل نظام خواهد بود و تقویت آن برای همه مردم یک امر ضروری و واجب میباشد. حفظ جمهوری اسلامی یک فریضه است بر همه ما و ما چنانچه این فریضه را به درستی بخواهیم، باید همه با هم همراه باشیم.
2ـ ورود و دخالت انگیزهها و نیت غیرخدایی (13)
در انقلابهایی که با نام دین و خدا و سمبلها و آرمانهای اسلامیشروع میشود، نوعی آفت و تهدید وجود دارد که به تعبیر شهید مطهری آفت معنایی است. نهضت الهی باید برای خدا آغاز شود برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطر و اندیشه غیرخدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شامل حالش شود و گرنه انگیزهها غیرخدایی آن را پریشان و پرپر میکند. ناخالصی و هوی و هوس و طمع و قدرت طلبی و ... به خصوص در رهبران این نهضتها، موجبات زوات آنها را فراهم می آورد و نهضتهای مذهبی و الهی از این زاویه بیشتر استعداد آسیبپذیری دارند. امام خمینی با عنایت به این مهم و تجربه عملی در زندگی فردی و سیاسی خود، همواره نسبت به این نوع آفت و آسیب، هشدار میدادند. در دیدگاه امام، انقلاب اسلامیوجه تمایز عمده اش از انقلابهای دیگر دنیا، بهره بردن از امدادهای غیبی و عنایات حق تعالی بوده و در نحوه پیدایش انقلاب، کیفیت مبارزه و نیز انگیزه و هدف آن، تأییدات غیبی الهی نقش داشته و حفظ و تداوم آن هم باید بر این اساس باشد.(14) امام به ملت ایران توصیه میکند که ضمن تلاش و تکاپو در همه عرصهها و زمینهها، همواره دست عنایت و حمایت الهی و انگیزههای الهی و معنوی را هم در نظر داشته باشند و صرفا به معیارهای مادی طبیعی و بشری اکتفا نکنند.
3ـ منزوی کردن روحانیت
یکی دیگر از آسیبها در مراحل مختلف انقلاب منزوی کردن روحانیت و تلاش برای برکناری آنها از سیاست میباشد طرفداران سکولاریزم در ایران و همچنین کسانی که در خارج از ایران، چشم طمع به کشور ما دوختهاند، با تز جدایی دین از سیاست بر این باورند که روحانیت باید از دخالت در امور سیاسی کشور اجتناب کند.
طرح جدایی روحانیت از سیاست، در هندسه معرفتی حضرت امام و آسیبشناسی وی از نظام انقلاب اسلامی، از اهمیت والایی برخوردار است. در اندیشه حضرت امام، طرح جدایی سیاست از روحانیت، چیز تازه ای نیست بلکه این مسأله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان بنی عباس قوت گرفت و در زمانهای اخیر هم دستهای بیگانه به این مسأله دامن زدند(15) به نظر امام خمینی این طرح یکی از نقشههای بزرگ استعمار است که در کشور ما در اذهان برخی از خودباختگان فرهنگ غرب رسوخ کرده است. ایشان میفرمایند: «مسأله جدا بودن دین از سیاست، مسأله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند حتی ما را هم مشتبه کردند، حتی کلمه آخوند سیاسی یک فحش است در محیط ما فلان آخوند سیاسی است در صورتی که آقایان خواندند در دعاهای معتبر ساسه العباد مع ذلک از بس تزریق شده است، از بس اشتباه کاری شده است، ما خودمان هم باورمان شده است که دین از سیاست جداست. آخوند در محراب برود و شاه هم مشغول دزدیش باشد. (16)
ایشان بعد از اینکه برنامه جدایی دین از سیاست را القای اجانب و شیاطین معرفی میکند، علت امر را در این میداند که دشمنان انقلاب بعد از مطالعه و بررسی پی بردند که اگر چنانچه قشر روحانی وارد صحنه سیاست بشود، با داشتن پشتوانه عظیمی از ملتها، اینها (دشمنان) نمیتوانند نقشههایشان را عملی کنند، فلذا به طور عموم این مطلب را القاء کردند که روحانیت باید به سراغ عبادت و علم برود و نه مسائل اجرایی و سیاسی، امام در مقابل چنین طرز تفکری میفرمایند: روحانیون باید در صحنه باشند. باید همه این حرفهای نامربوطی که زده بودند و شما را میخواستند از دخالت در امور جامعه کنار بگذارند، همه آنها را پشت سر بگذارید و گذاشتید پشت سر.(17)
یکی از بهانههایی که طرفداران جدایی روحانیت از سیاست میخواهند به وسیل آن این طرح را عمل کنند توسل به قداست روحانیت است؛ به خاطر محفوظ ماندن قداست روحانیت، اینها باید از دخالت در امور مملکتی خودداری ورزند. حضرت امام با تذکر به این نکته، ریشه و خاستگاه آن را غرب میداند این یک شیوه ای است که غربیها به کار بردند و وابستگان آنها هم از آنها تقلید کردند. به اسم اینکه قداست اینها محفوظ باشد، یعنی اینها همان بروند توی مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد و کاری به مملکت و کاری به دولت و کاری به مجلس و کاری به دیگر قشرهایی که باید باشد، نداشته باشند، اینها را بگذارند برای چپاولگرها و دعا و ذکر خودشان را بگویند و کاری نداشته باشند. این یک برنامه ای است که ریخته شده است و ریخته شده بود و در سالهای طولانی و در زمان این پدر و پسر دامن زیاد زده شده است، این حرف آنهاست.(18) حضرت امام علاوه بر اینکه معتقد است روحانیت باید در متن سیاست باشد، بلکه اساسا اسلام را یک دین سیاسی میداند میفرمایند: حرف ما این است که نه روحانی تنها، همه قشرها باید در سیاست دخالت بکنند. سیاست یک ارثی نیست که مال دولت باشد یا مال مجلس باشد یا مال افراد خاصی باشد. سیاست معنایش همین وضع آن چیزهایی که در یک کشوری میگذرد از حیث اداره آن کشور، همه اهالی این کشور در این معنا حق دارند. خانمها حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیفشان این است، روحانیون حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تلکیف آنهاست. دین اسلام یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است حتی عبادتش.(19)
4ـ آسیب پذیری روحانیت
یکی از آسیب پذیریهای انقلاب اسلامی، حذف و انزوای روحانیت است اما به دلیل اهمیت جایگاه و نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران و در نظام جمهوری اسلامی، ورود آنان به این عرصه هم واجد آسیبهایی است که میتواند تهدیدکننده انقلاب اسلامیباشد و لوزم حضور مستمر روحانیت قطعا باید با توجه به همه جوانب تفسیر شود. اگرچه در گذشته این خطر وجود داشت که با زور و فریب روحانیت را از صحنه حذف کنند، امروز با وجود عدم امکان مقابله مستقیم با روحانیت، نفوذ دادن عناصر فاسد و منحرف در حوزهها و استفاده از جایگاه آنان وجود دارد که نوعی آسیب برای اصل ورود روحانیت در عرصه سیاست تلقی میشود که باید مواظب آن بود و چه بسا افرادی که اعتقادی به اصل روحانیت و حوزهها ندارد و یا افراد سودجو و حیله گر صرفا به دلیل استفاده از جایگاه و پایگاه روحانیت و مرجعیت وارد این لباس شوند و پس از کسب اعتبار و مشروعیت از حوزهها، به مسلک پیشین خود بازگردند و ضربه خود را به نظام و انقلاب اسلامیوارد کنند. از آنجا که با استقرار نظام جمهوری اسلامیو حضور روحانیت در جایگاه رهبری نظام، نوعی مشروعیت و وجهه الهی برای نظام اسلامیبه وجود آمده است، برخورد و مقابله مستقیم و علنی با نظام اسلامیکه ضمن مشروعیت الهی حمایت توده ای و مردمی هم دارد، از هر کسی بر نمی آید و تنها از جایگاهی مانند روحانیت و مرجعیت میتوان به مشروعیت این نظام خدشه وارد کرد و روشنفکران جرأت و جسارت ورود به چنین عرصه ای را ندارند، اگر هم وارد شوند، حرفها و ادعاهایشان تأثیر و پذیرش مردمیپیدا نمیکند و همواره از بحران مشروعیت رنج میبرد. به همین دلیل روحانیون نفوذی به عنوان جاده صاف کن این، عناصر ممکن است ایفای نقش کنند.
اما در وصیتنامه خود با اشاره به نقشههای شوم مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی برای براندازی اسلام، به حوزههای علمیه هشدار میدهد که مواظب نفوذ عناصر منحرف و تبهکار در حوزه باشد، زیرا یکی از راههای بااهملیت برای مقاصد شوم آنان و در عین حال خطرناک برای اسلام و حوزههای علمیه نفوذ دادن عناصر منحرف و تبهکار در حوزههای اسلامی است که در کوتاه مدت موجب بدنام شدن حوزهها از طریق اعمال ناشایست و اخلاق و روش انحرافی آنها است و در درازمدت نیز خطر عظیم تر آن، به مقامات بالا رسیدن یک یا چند شیاد است که خود را بین تودهها و اقشار پاکدل مردم جا میزنند و با علاقمند کردن به خود در فرصت مناسب ضربه مهلک خود را به حوزههای علمیه و اسلام وارد میکند.
به همین دلیل، امام با اشاره به خطر نفوذیها و عناصر فرصت طلب، به لزوم حفظ و هوشیاری برای مقابله با آنها تأکید میکنند و حوزههای علمیه را در این زمینه (نفوذ عناصر فرصت طلب) در اولویت قرار میدهند و وصیت میکنند که در شرایط پرخطر و توطئه خیز پس از پیروز انقلاب، برای اصلاح و نظام دادن به حوزهها قیام کنند و با برنامه ریزی دقیق و صحیح حوزهها را از آسیب حفظ کنند با اینکه قاطبه علما و روحانیت متعهد، همواره به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اصلی ملت ایران پایبندی داشتهاند، وجود عناصر ناپاک و غیرمتعهد در این قشر نیز مورد اذعان امام است؛ امام خطر و ضرر اینها را به لحاظ حساسیت جایگاهشان، مهمتر و بیشتر میدانند و میفرمایند: .... در هر قشری عناصر ناپاک و غیرمتعهد وجود دارند و همیشه روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است و همیشه ضربات اصلی به این انقلاب را این دسته از روحانیون وابسته و مقدس مأب و دین فروش زده اند و میزنند.(20)
در جمهوری اسلامیمسئولیتی که بر دوش روحانیت است، زیادتر از آن چیزی است که بر دوش دیگران است. همه مردم به روحانیت چشم دوخته اند که ببینند روحانیون که به یک قدرت ظاهری دست یافته اند برخوردشان با ملت چگونه است، آیا آنطوری است که قلمهای مسموم میگوید که ما از دیکتاتوری پهلوی خارج شدیم و به دیکتاتوری عبا و عمامه مبتلا شدیم؟ اگر ما بهانه دست اینها بدهیم، یکی را صد میکنند و در خارج و داخل منتشر میکنند. اگر در داخل هم یک قدری ملاحظه بکنند، در خارج و در مجلات ممالک غربی و شرقی و اینها یک مطلب را صدمقابل میکنند و ما را معرفی میکنند به این که اینها تا قدرت دستشان نبود، هی میگفتند باید آزادی باشد، چه باشد، حالایی که قدرت دستشان آمده، خودشان مشغول شده به اینکه با مردم بدرفتاری میکنند. الان وظیفه شما آقایون روحانیون (وفقکم الله تعالی) یک وظیفه سنگینی است یعنی این طور نیست که مثل اشخاصی دیگر که وظیفه شخصی دارند، همه وظیفه دارند که خودشان را حفظ کنند و جهات اسلام را مراعات کنند، لکن شما چون که در رأس جامعه هستید و روحانی هستید و سرپرست ارواح مردم هستید، وظیفه شما دوچندان است بلکه صدچندان است، یعنی همان قدری که پست شما یک پست شرافتمندی است و از همه بالاتر است، مسئولیتتان هم یک مسئولیت بزرگی است که از همه مسئولیتها بالاتر است.
وجه دیگر آسیب پذیری روحانیت و حوزهها که به طور مستقیم در سرنوشت نظام و انقلاب تأثیر دارد. بروز و ظهور اختلاف و دسته بندی سیاسی بین روحانیون است با وجود اینکه اختلاف در همه اقشار و اصناف هست، اختلاف علما موجب سرایت اختلافات به همه عرصههای جامعه و نفی وحدت کلمه میشود که عامل پیروزی انقلاب است.
امام در منشور روحانیت که آخرین توصیههای ایشان به علما و حوزههاست، برای نزدیک کردن جناحهای درون روحانیون، تلاش وافری نموده، اختلافات سیاسی و تجزیه علما را به هر شکل مضر دانستند، بخصوص در شرایطی که اختلافات حاد سیاسی بین دو جناح به حوزه نیز سرایت کرده و طلاب و علمای جوان تحت عنوان طرفداری از فقه پویا و امثال آن، به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم حمله و هتاکی میکردند، امام این پیام را صادر کرد و صریحا هر دو دسته را نسبت به خطر دشمنان که از دیرباز برای اختلاف افکنی میان روحانیون خود را آماده کردهاند، هشدار داد و تصریح نمود که غفلت از دشمن و سرگرم شدن به این اختلافات، همه چیز را بر باد میدهد و به سود هیچ یک از دو جناح و دو گروه روحانیت نیست.
امام با مذموم دانستن اختلاف بین روحانیون به هر شکلی که باشد مثل بدبینی شدید به مسئولین بالا و یا مرزبندی بین فقه سنتی و پویا، معتقدند که اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و نمیتوان حدس زد کدام یک از این دو در نهایت موفق میشود، چه بسا در اثر این اختلاف و تخریب همدیگر، عرصه برای حاکمیت فکری روحانی نماها و متحجرین فراهم شود. با همین نگرانی، امام خاضعانه میپرسد: اگر بر فرض محال حاکمیت فکری از آن روحانی نماها و متحجرین گردد، روحانیت انقلابی جواب خدا و مردم را چه میدهند؟ (21)
حضرت امام در منشور روحانیت، روحانیون وابسته و مقدس نما را یکی از مهمترین و خطرناکترین آسیبها برای انقلاب و اسلام ناب محمدی (ص) ذکر میکند. امروز عده ای با ژست تقدس مأبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند، خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول الله. (22)
پی نوشتها:
امام خمینی ، صحیفه نور، ج 6، ص 84 همان، ج 6، ص 164 صحیفه نور، ج 4 ص 157 صحیفه نور، ج 7 ص 91 صحیفه نور، ج 1 ص 168 صحیفه نور، ج 21 ص 130 همان، ج 2 ص 129 وصیت نامه حضرت امام ص 13 همان، ص 21 صحیفه نور، ج 7 ص 253 همان، ج 19، ص 297 صحیفه نور، ج 21 ص 56 ولایت فقیه، امام خمینی ص 21 ایران معاصر، ص 50ـ51 صحیفه انقلاب، ص 9 صحیفه نور، ج 16 ص 248 صحیفه نور، ج 5 ص 19 صحیفه نور، ج 15 ص 56 صحیفه نور، ج 9 ص 135 ولایت فقیه، ص 16 ایران معاصر ص 54ـ55 ایران معاصر ص 55 منشور روحانیت، دفتر انتشارات اسلامی ص 12حجت الاسلام باقر میرزایی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
دیدگاه ها