نظرات فيلسوف لهستاني درباره نسبت ايران و انقلاب هاي منطقه

ی, 02/11/1390 - 11:41
نظرات فيلسوف لهستاني درباره نسبت ايران و انقلاب هاي منطقه

نظرات فيلسوف لهستاني درباره نسبت ايران و انقلاب هاي منطقه
اسلاوي ژيژك: بايد در فهم مان از انقلاب خميني تجديدنظر كنيم

اسلاوي ژيژك فيلسوف اروپايي، كه به دليل موضع گيري ها و اظهارنظرهاي سياسي اش خصوصاً درباره مسائل ايران و جانبداري از جريانات روشنفكري ايراني، به يكي از اسطوره هاي جريان جوان روشنفكري غربزده ايران تبديل شده است، به تازگي در گفت وگويي درباره شرايط جديد خاورميانه و انقلابهاي منطقه اين وضعيت را اوج دورويي و تناقض غربي ها دانست.
به گزارش رجانيوز، آغاز دومينوي انقلابها در خاورميانه برخي از چهره هاي مشهور فلسفي غرب مانند بديو و ژيژك را نيز به اظهارنظر واداشته است. ژيژك كه در آغاز اين وقايع، دو يادداشت درباره انقلابهاي عربي نوشته بود، هفته گذشته نيز در مصاحبه با «گريك لفت رويو» نگاه خودش درباره وقايع اخير را بيشتر تشريح كرد.
او ضمن پيوند دادن اعتراض هاي اخير انگليس و اروپا با انقلابهاي منطقه خاورميانه براساس «مطالبه عدالت اقتصادي»، تأكيد كرد كه «نئوليبراليسم در بحران است.»
وي در ادامه و همانند مقاله پيشينش با عنوان «دورويي غرب؛ هنگامي كه ملت عرب قيام مي كند» نتوانست هراس خودش از محوريت اسلامگراها در اين انقلابها را پنهان كند. وي گفت: «تا به حال واكنش اروپايي هاي نژادپرست اين بود كه مي گفتند ما دوست داريم عربها دموكراتيك بشوند. اما آنها كه بدوي اند. بنيادگرايي مذهبي و ملي گرايي ضدصهيونيستي تنها عواملي هستند كه مي توان عامل خيزش اجتماعي در كشورهاي عربي شود.»
وي در بخش ديگري از مصاحبه با اشاره به نسبت انقلابهاي منطقه و انقلاب اسلامي ايران مي گويد: «در حال حاضر ما نيازمند تجديدنظر درباره برخي وقايع قديم مانند انقلاب (امام) خميني هستيم. الان اين روشن شده كه انقلاب خميني يك تصاحب بنيادگرايانه نبوده است». وي در يك جمع بندي نسبت به انقلابهاي منطقه مي گويد: «اكنون ما نيازمند اين هستيم كه اين دور باطل را كه انتخابهاي ما هميشه محدود به ليبرالهاي غربگرا و بنيادگراهاي مذهبي بود بشكنيم.»
ژيژك به عنوان يك متفكر چپ كه همواره منتقد سياستهاي ليبراليستها بوده، در ادامه با انتقاد از اوباما كه در ليبي چه مي كند و چرا نسبت به بحرين سكوت در پيش گرفته، ماهيت هر دو انقلاب را دموكراتيك عنوان كرد.
او با اشاره به حمله غرب به ليبي با عنوان عادي سازي مجدد شرايط آنجا، تأكيد مي كند: «چرا ما اين اندازه در ليبي متمركز شده ايم؟... ما مي توانيم اين را به ظاهر به يك مبارزه ضدبنيادگرايانه تعبير كنيم و بنابراين رسانه ها مي توانند از وقايعي كه همزمان در بحرين اتفاق مي افتد با سكوت بگذرند؛ جايي كه عربستان سعودي مستقيماً به يك كشور ديگر ورود نظامي كرده تا با ماجرايي برخورد كند، اگرچه ماجراي بحرين مبارزه اي دموكراتيك باشد مانند ماجراي مصر. اما اوباما در اين موضوع كجاست؟ رهبران غربي كجايند؟ تنها اميد من اين است كه اين وضعيت به زودي به پايان برسد و پايان دهنده اين ماجرا عربستان سعودي است»
ژيژك در ادامه با اشاره به وضعيت مصر مي گويد: «بسيار غم انگيز خواهد بود اگر مصر بخواهد پيرو غرب و پيرو ليبرال سرمايه داري شود. در شرايط كنوني ، مهم اين است كه اتحاديه هاي صنفي و دانشجويي چگونه خودشان را سازماندهي مي كنند. جنگ واقعي اكنون است.»
او در ادامه درباره ادعاهاي حقوق بشري غرب درباره ايران مي گويد: «در رابطه با وقايعي كه در كل منطقه در جريان است، اين خيلي مهم است كه در عربستان سعودي و امارات چه مي گذرد. اينجا همان جايي است كه شما دورويي و تناقض غربي ها و مطلقاً خالص ترين پارادوكس غربي ها را مشاهده مي كنيد. آمريكا درباره حقوق بشر در ايران نگران است و ايران را به عنوان شيطان معرفي مي كند. من متأسفم اما اگر شما نگران حقوق زنان در خاورميانه هستيد، ايران در مقايسه با عربستان سعودي يك بهشت است. احمدي نژاد يك يا دو وزير زن در كابينه اش دارد. دوستان به من مي گويند كه مردان در آنجا احمقند. اگر شما به يك اداره برويد حتي اگر وزير مرد باشد، شما براي انجام دادن كارهايتان مجبوريد با يك زن كار كنيد تا كارتان انجام شود. در تمام امارات شما با يك بردگي جديد نسبت به كارگران فيليپيني فقير مواجهيد. من فكر مي كنم نكته بسيار مهم اين است كه روند اين گونه توسعه ها در برابر اين تحولات و تناقضات شروع بشود.»
اما ژيژك در حالي كه در آغاز گفت وگوي خود از اميدهايي براي بيداري چپ راديكال در بحرانهاي اروپا سخن گفته، در پايان مصاحبه و هنگامي كه با سؤالات مصاحبه كننده درباره وضعيت يونان مواجه مي شود، سوگمندانه به بحران نظري چپ ها نيز اعتراف مي كند:
«برخي متفكران چپ فكر مي كنند ما مي دانيم امروز براي كاپيتاليسم و نئوليبراليسم چه اتفاقاتي در حال وقوع است و فقط نمي دانيم چگونه بايد مردم را بسيج كرد. اما من فكر مي كنم ما چپ ها واقعاً نمي دانيم چه چيزي در حال وقوع است. به طور خلاصه من خوش بين نيستم. من نمي توانم به شما دستورالعملي بدهم كه چه كار بايد بكنيد. همه چيزي كه من مي دانم و رويش ايستاده ام اين است كه ما بايد فشار بياوريم كه كارهايي انجام بدهيم، اگر مي خواهيم به سمت يك جامعه استبدادي نرويم، اين زماني است كه مدينه فاضله محقق مي شود.»
وي طي يادداشتي كه در هفته هاي پاياني سال گذشته درباره وقايع منطقه منتشر شد نيز بر اين ايده پاي فشرد كه آنچه رخ داده نسبتي با بنيادگرايي راديكال مانند طالبان ندارد اما سؤال اساسي اين است كه چه خواهدشد و كدام يك از سه گروه اسلامگراها، چپ ها و ليبرالها قدرت را به دست خواهندگرفت؟
او در اين يادداشت با عنوان «دو رويي غرب هنگامي كه ملت عرب قيام مي كند» به نحوي دست به بزرگنمايي چپ زده و نتوانسته اين هراسش را پنهان كند كه پس از اتحاد چپها و اسلامگراها براي پيروزي، ممكن است اسلامگراها، چپ ها را حذف كنند. وي مي نويسد: «بي چون و چرا مي توانيم اين نتيجه را بگيريم كه هميشه روي كارآمدن اسلام گرايي راديكال در كشورهاي مسلمان از بين رفتن چپ سكولار را درپي داشته است» او براي اين موضوع مثال ايران را در نظر دارد.
وي درباره احتمال بازسازي ليبرال وجهه حكومت مصر مي نويسد: «اگر وضعيت به گونه اي تثبيت شود كه رژيم سابق با يك جراحي زيبايي ليبرال تداوم يابد، بايد منتظر ظهور ناگهاني بنيادگرايي بود. براي باقي ماندن ميراث ليبرال، يك كمك ائتلافي ازسوي چپ راديكال ضروري خواهدبود. براي برگرداندن اين كمك به مصر، واكنش بسيار فرصت طلبانه و بسيار بي شرمانه اي در سي ان ان به توني بلر شده است: نوعي تغيير الزامي است اما اين تغيير بايد تغييري پايدار باشد. تغييري پايدار درمصر تنها مي تواند به معني نوعي سازش با نيروهاي مبارك باشد كه اين نوع تغيير، همراه با گسترش آرام حلقه قدرت در زير پوسته آن است. به اين خاطراست كه اكنون صحبت كردن از انتقال مسالمت آميز نوعي گستاخي است، درحالي كه مبارك با سركوب معترضين اين انتقال را ناممكن ساخته است. پس از اين كه ارتش به مقابله با تظاهركنندگان فرستاده شد، انتخاب واضح بود، تغييري ظاهري: يعني چيزي تغيير مي كند تا همه چيز شبيه هم شود، يا يك گسستگي حقيقي شكل مي گيرد.»
وي درباره سرنوشت مصر نوشته بود: «دورويي ليبرال هاي غربي جالب است. آنها نزد عامه از دموكراسي حمايت مي كنند، اما اكنون كه مردم در برابر حكام مستبد تحت لواي آزادي سكولار و عدالت؛ نه تحت دين، شورش مي كنند، بشدت نگران هستند. چرا نگران؟ چرا از اين كه آزادي شانسي براي ظهور پيدا كرده است خوشحال نيستند؟ اكنون بيش از هر زمان ديگر شعار مائوزدونگ در خور است: «هرج و مرجي بزرگ در بهشت وجود دارد، اين موقعيتي است عالي.» سرانجامي كه همه مي بايست به آن چشم داشته باشيم، رفتن مبارك از مصر است. اما كجا برود؟ پاسخ روشن است: به دادگاه لاهه3. اگر قرار باشد كسي در جايگاه متهم قراربگيرد، خود او است.»

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.