سکولاریسم و فروپاشی خانواده

د, 04/29/1394 - 07:13
سکولاریسم و فروپاشی خانواده
سکولاریسم در اجتماعات متکی به ارزش های الهی به دین و مرامی در خانواده تن درمی دهد که صرفا اهداف سکولاریسم را تأمین نماید. بخش اول چکیده به موازات انقلابات علمی، با تغییر در مفاهیم خدا، حیات و انسان، اخلاقیات جدیدی تعریف می شود که عنصر مشترک آن منش ها، فقدان معنویت است. این جریان که نگرش «سکولار» نام می گیرد، الگویی از حیات را ارائه می دهد که طبق آن، ارتباط انسان ها با یکدیگر بر اساس جلبِ منفعت شخصی رقم می خورد. نزاع سکولاریسم با پایگاه زندگی بشر، یعنی خانواده، که به سکولاریزیشنِ خانواده منجر می گردد، از ایجاد انحراف در فلسفه وجودی خانواده آغاز می شود و با تغییر جهت در اهداف تأسیس آن تا تغییر محتوایی در وظایف، رفتار و تکالیف اعضای خانواده پیش می رود تا انسان ها را به جدا زیستن از یکدیگر و زوج ها را به جدا شدن و زنان را به استقلال اقتصادی و عاطفی مجاب کند؛ جریانی که سرانجام به تحدید نسل بشر خواهد انجامید. تحقیق حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی است و سعی دارد تا نشان دهد در این جریان با خارج شدن خانواده از سیر منطقی خود، ازدیاد نسل انسان ها با مخاطره روبه رو می شود. کلیدواژه ها: سکولاریسم، سکولاریزاسیون خانواده، کاهش نرخ جمعیت، نهاد خانواده، اشتغال مادران، طلاق، تجرّد. مقدّمه فرایند سکولاریزیشن در طول قرن ها توانست حضور خدا را از تمامی زمینه های مرتبط با زندگی انسان ها حذف کند یا به حاشیه براند تا فرهنگی رقم بخورد که در آن، هدف از معیشت هر فردی در عالم، توجه تام به بهره وری و جلب لذت حداکثری از دنیا قلمداد شود. در سبکِ زندگی برآمده از نگرش سکولار، انسان ها با نوعی خودمختاری و استقلال در برابر ماوراءالطبیعه، دیگر حاضر نیستند مفاهیم دینی برای آنها راه و رسم زندگی را ترسیم کنند، بلکه سعادت انسانی در لذت، قدرت و ثروت این جهانی خلاصه می شود. سکولاریسم، با گذر از مرحله نظریه پردازی های علمی، به مهم ترین، قدیمی ترین و مستحکم ترین پایگاه زندگی بشر، یعنی خانواده، برخورد کرد که تقابل این دو ـ به عنوان دو رقیبِ تعین بخش در حیات انسانی ـ آوردگاه تزاحماتی گردید که در آن بنیان های خانواده دستخوش تغییرات بنیادی شد. سکولاریسم که فردگراییِ لذت گرایانه را تبلیغ می کرد، در برابر خانواده ای ایستاد که از مهم ترین ارکانش محبت، گذشت و فداکاری بود و در آن، اعضا علاوه بر تأمین منافع شخصی، می تواند باعث تکامل دنیایی و آخرتی یکدیگر باشند. اهمیت و ضرورت این تحقیق از آنجاست که به نظر می رسد چنانچه انسان ها سر تسلیم در برابر اعتقاد به وجود خدای مشرِّع فرود نیاورند ـ صرف نظر از اثرات سوء آخرتی ـ در همین دنیا نیز با زیان های بزرگی مواجه خواهند شد؛ که کاهش جمعیت یکی از این اثرات است. ازاین رو، با فرض اینکه خانواده تنها مرجع اصیل تولید مثل و ازدیاد نسل بشر است، مهم ترین کار این تحقیق این است که نشان دهد چطور این اندیشه توانسته است ادامه حیات بشر را به مخاطره بیندازد. جنبه نوآوری این تحقیق در به دست آوردن ثمرات عینی و عملی ایدئولوژی سکولاریسم و یافتن و تحلیل اثری است که می تواند مهم ترین عرصه زندگی بشر یعنی خانواده را با خطر انقراض مواجه سازد. بسیاری از تحقیقات انجام شده در موضوع سکولاریسم در بعد علمی و نظری و عموما با سبقه بحث های سیاسی است و بر فرض صحت فهم آنها از این جریان، از تأثیرات عملی این اندیشه غافل شده اند. بنابراین، لازم است به دو سؤال اصلی پاسخ داده شود: اول اینکه دقیقا سکولاریسم و سکولاریزیشن خانواده به چه معناست و دوم اینکه چگونه سکولاریزیشن خانواده می تواند با اخلال در روند طبیعی خانواده باعث کاهش تولید مثل انسان ها شود. 1. تعریف سکولاریسم معانی متنوعی برای واژه «سکولاریسم» وجود دارد؛ غیر دین گرایی، نا دینی گری، جدا شدن دین از دنیا، دنیویت (بریجانیان، 1371، ج 2، ص 780)، اعتقاد به اصالت امور دنیوی (بابایی، 1374، ص 361) و دنیاپرستی (جمعی از پژوهشگران، بی تا، ص 521). سکولاریسم از واژه «seculum» و به معنای گیتی و دنیاست (اعوانی، 1375). برای روشن شدن تعریف واژه مذکور، در ذیل، به تعاریف برخی دیگر از پژوهشگران معاصر اشاره می گردد: سکولاریسم دکترینی است که همه ملاحظات ناشی از ایمان به خدا یا ایمان به آخرت بر مبنای این دیدگاه، بایستی کاملاً سکولار باشد، حتی آموزش و پرورش یا تحصیلات عمومی مردم که طی آن اخلاقیات صرفا بر مراعات رفاه انسان در زندگی حاضر بنا گذارده می شود (Murry, 1993, v. 9, p.366). سروش پس از بررسی معانی گوناگون، به تعریفی از سکولاریسم دست می یازد که عبارت است از: «توجه کردن به عالم ماده و چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود؛ مراتبی که ورای این حیات تنگ مادی قرار دارد، و این چشم برگرفتن در دو جا تحقق پیدا می کند: یکی در اندیشه های ما و دیگری در انگیزه های ما. سکولاریسم در اندیشه؛ یعنی انسان دانسته های خود را منحصر می کند به آنچه در این عالم ماده می شود دید و خواند. از آن طرف، انگیزه های ما هم اگر سکولار بشود بدین معناست که انسان فقط برای همین حیات و همین معیشت دنیوی تلاش کند و کوشش خود را معطوف به این امر بکند؛ به چیز دیگر نیندیشد و برای دیگری کار نکند، و حساب دیگری در زندگی و عمل و ذهن خویش برای هیچ چیز باز نکند» (سروش، 1376، ص 79). اصطلاح سکولاریسم بر هر آن چیزی که غیرمذهبی است دلالت می کند (Esposito, 2004, v.4, p.20). سکولاریسم در یک معنای گسترده، نوعی دین قلمداد شده (Mcdonld, 1967, v.13, p.36) که هم تبیین کننده جهان است و هم تعیین کننده ارزش ها (مشکی، 1388، ص 51). نوعی شیوه و تفسیر زندگی است که اشیا و موجودات را در یک نظم طبیعی می بیند و برای خدا یا موجودات روحانی هیچ گونه ارزشی در زندگی قایل نیست (همتی، 1385، ص 104). با توجه بررسی سایر منابع، تعریف ویلسون تعریف جامع و مانعی است که می تواند همه تعاریف صحیح را شامل شود و از تعاریف ناقص و انحرافی به دور باشد. وی در تعریف سکولاریسم می گوید: «سکولاریسم یک ایدئولوژی است که قایلان و مبلغانش آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماوراء الطبیعی و وسایط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می کنند و از اصول غیردینی و ضددینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی حمایت می کنند» (Bryan, 1987, v.13, p.159). البته باید توجه داشت که طرد ماوراءالطبیعه در حال افراطی به ردّ و انکار آن ختم می شود و در حالت حداقلی منجر به غفلت و فراموشی نسبت به ماورا می گردد. ثمره این تفکر، اندیشه و انگیزه غافلانه نسبت به حیثیات غیرمادی عالم وجود است که برای انسان معیشتی مبتنی بر زندگی در این دنیا می سازد که در آن جایی برای دین وحیانی وجود ندارد. بنابراین، بسیاری از تعاریف دیگر می توانند لازمه تعریف سکولاریسم باشند. 2. سکولاریزاسیون خانواده سکولاریسم اولین ایدئولوژی مؤثر در فروپاشی خانواده دانسته شده است (گاردنر، 1386، ص 115). همان گونه که ویتز (Poal Vitz) غلبه سکولاریسم را مانع جدی بر سر راه تحقق پیشنهادهای حمایت از خانواده می شمارد (ویتز، 1383 الف). مهم ترین تأثیری را که سکولاریسم در خانواده می گذارد باید با عنوان کلی «کاهش دلدادگی به شناخت دین و کاهلی در سرسپردگی به دستورات دینی» یافت (هاشمی، 1390، ص 51). ازاین رو، سکولاریسم در اجتماعات متکی به ارزش های الهی به دین و مرامی در خانواده تن درمی دهد که صرفا اهداف سکولاریسم را تأمین نماید؛ دینی که باید دنیای انسان ها را آباد کند، به مرجعیتِ علمِ مدرن احترام بگذارد، تکثرگرایی دینی را بپذیرد و به حقوقی که به عنوان حقوق بشر و دموکراسی اعلام می شود گردن نهد. سکولاریسم برای رسیدن به منافع خود، دست از هر ارزشی که دنیای مادی انسان ها را بی ارزش و بی اهمیت جلوه می دهد، برمی کشد. ازاین رو، بر انسان سکولار لازم است جهانِ مادی را به بهترین نحو درک کند و آباد سازد و لذت ببرد؛ هرچه بیشتر و هرچه بهتر. بنابراین، باید تمام قداست ها زدوده شده و به جای تمامی ارزش های ماورای طبیعی، عقل مادی نگر انسانی حاکم شود که متمرکز بر بهره وری تام از دنیای پیرامون خود است. سکولاریسم برای تحقق این آرمان در نهاد خانواده، در پی استقلال بخشیدن به عقل محض و محور قرار دادن آن در تمامی تصمیم گیری هاست تا دین و اخلاق مبتنی بر دین، تضعیف و در نهایت ویران گردد. این روند را سکولاریزاسیون خانواده نام می دهیم که در آن، فرایند عینی سکولار شدن در حیطه خانواده، با نقصان و زوال فعالیت ها، باورها و روش های الهی محقق می شود. سکولاریزاسیون خانواده در حالت افراطی و الحادی خودش، ضمن طرد تمام اَشکال اعتقاد به امور ماورای طبیعت، از تمام اصول غیردینی و ضددینی در خانواده حمایت می کند. در حالت کمتر فعال و معتدل، اجازه تبلیغ و تشویق و عمل به آموزه های ماورای طبیعی در خانواده را نمی دهد. با توجه به مطالب فوق، مقصود از خانواده سکولار، خانواده ای است که در آن فرایند سکولاریزاسیون عینیت پیدا کرده و یا در حال عینیت یافتن است (البته توجه این نکته لازم است که اساسا خانواده سکولار به معنای تمامیت یافتن سکولاریزیشن در آن نیست). 3. سکولاریزاسیون خانواده و نقش آن در کاهش نرخ جمعیت در اینجا پنج مؤلفه از مؤلفه های سکولاریزاسیون خانواده را که در طی آن خانواده دچار تغییرات کارکردی می گردد و نمی تواند رسالت تولید نسل را به خوبی ایفا کند بررسی می کنیم. پر واضح است که همگی این مؤلفه ها باعث نقصان در کارکرد تولید مثل در خانواده می شود و این نقصان لازمه ای مهم تر از کاهش نرخ جمعیت ندارد. 1ـ3. شهرنشینی سکولار مآبانه و کاهش نرخ جمعیت: سکولاریسم با دادن اهمیت فوق العاده به عقلانیت محض و بالتبع حیات این جهانی، تلاش برای ساختن دنیای آبادی که در آن رفاه مادی انسان ها رقم می خورد را از اولویت های زندگی بشر قرار داده است. برای رسیدن به زندگی راحت تر، شهر، مظهر عقلانی زیستن و مرکز اقتصاد پولی گردید (فراهانی، 1389، ص 9). انسان ها ناگزیر برای داشتن جامعه و خانواده ای نو و زندگی مدرن و یافتن زیبایی ها و لذت های بیشتر، ترجیح می دهند به شهرها مهاجرت کنند. آمار طلاق به علت گسیخته شدن پیوندها و سنت ها در میان شهرنشینان بسیار بیشتر از روستاییان است (نیازی و صدیقی ارفعی، 1390، ص 98). از سویی دیگر، در فرایند شهرنشینی ترجیح دادن و یا اکتفا کردن به زندگی در خانه های کوچک مثل آپارتمان، موجب شرایطی خاص می شود. ازجمله اینکه به علت محدودیت مکان، جز خانواده هسته ای، سایر اقسام خانواده ها نمی توانند در آنجا زندگی کنند. بنابراین، از میان رفتن تدریجی خانواده های بزرگ و کاهش اعضای خانواده، که به عنوان یکی از عناصر مشخصه روزگار ما شناخته می شود، حاصل مقتضیات زندگی شهری است (ساروخانی، 1370، ص 109). بنابراین، با لحاظ رشد طلاق و کوچک شدن خانواده در شهرنشینی که از الزامات زندگی سکولار است، سکولاریسم را در کاهش جمعیت مؤثر می دانیم. 2ـ3. تشویق به تجرّد و کاهش نرخ جمعیت: سکولاریسم، با تشویق به مجرد ماندن و ارضای جنسی بدون داشتن خانواده و مشکل جلوه دادن تشکیل خانواده، جبهه جدیدی را در مقابل خانواده گشوده است؛ چون آزادی و خوشی بی قید و شرط و ارضای بی دغدغه، بدون محدودیت و مسئولیتِ شهوت ها، یکی از رهنمون های نگرش سکولار به زندگی است. ازاین رو، سرسپردگی به خانواده، به نوعی عدم تمکین در برابر اهداف سکولاریسم است. در جوامع سکولار ـ با اینکه از لحاظ سنتی فرزندداری یکی از مهم ترین وظایف و یکی از بزرگ ترین منابع رضایتش از زندگی کردن است ـ این باور رشد کرده است که زن نیازی به فرزند ندارد (اینگلهارت، 1382، ص 224). با گسترش جهان بینی سکولار در جوامع، آزادی وسیع روابط جنسی میان زن و مرد پدید آمد. این آزادی روابط جنسی نوعی روابط بین مرد و زن را رقم می زد که به آن هم خانگی یا زندگی مشترک یک زن با یک مرد بدون ازدواج می گویند. البته گاهی نیز ثمره فرایند تجرّد با خود ارضایی و همجنس گرایی نمایان و حتی توصیه می شود، که این دو را باید از مهم ترین دلایل متهم دانستن سکولاریزیشن خانواده در توقف رشد جمعیت قلمداد کرد. در هم خانگی که شبه شکلی از خانواده معرفی شده است، زوجین بدون اینکه ازدواج کرده باشد، با هم زندگی می کنند و رابطه جنسی دارند که به یمن سیطره بی خدایی بر جوامع غربی، به صورت هنجار درآمده است و صورت های عینی آن را در کشورهای غربی می توان دید. در بریتانیا تعداد زنان و مردان ازدواج نکرده که خانه مشترکی دارند در سال 1970 رشد 300 درصدی را نشان داده است (گیدنز، 1373، ص 441). با این حال، احتمال طلاق این گونه زوج ها که پیش از ازدواج مدتی را با هم زندگی کرده اند، بیش از آنانی است که قبل از ازدواج با هم زندگی نکرده اند (ویتز، 1383 ب). طبق آمارها، در سال 1960 در آمریکا 439000 نفر زندگی مشترک بدون ازدواج داشته اند و با گسترش نگرش سکولار در سال 1998 این رقم به 4236000 رسید و با رشد روی گردانی از تشکیل خانواده، طبیعتا باید دست کم انتظار کندی رشد جمعیت را داشت. در انگلستان تقریبا 30 درصد از زنان غیر شوهردار واقع در سنین 20 تا 39 سالگی به هم خانگی رو آورده اند. البته توجه به این نکته ضروری است که نگرش سکولار که بر مبنای فردگرایی و لذت طلبی استوار است، هرگز تمایلی به صاحب فرزند شدن به خاطر ایجاد محدودیت و تکالیف حاصل از آن ندارد، آن هم در شرایطی که پدر یا مادری نیز در قالب خانواده وجود نداشته باشد. 3ـ3. طلاق و کاهش نرخ جمعیت: با توجه به اهرم فردگرایی لذت گرایانه حاکم بر تفکر سکولاریسم، والدین جدا از هم، مطلقه ها و خانواده های ازهم پاشیده غیر سنتی بهترین نمونه های خانواده سکولار هستند. این خانواده ها، خروجی منطقی و اجتناب ناپذیر سکولاریزاسیون به شمار می روند (ویتز، 1383 الف). سکولاریسم توانسته است این عقیده را در خانواده ها نهادینه کند که خوشی و لذت، مقدم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است و همه چیز باید فدای لذت فردی بشود، حتی اگر آن لذت آنی و زودگذر باشد. علت این قاطع گویی این است که سکولاریسم توانست با معیار پرقدرت زندگی برای لذت بیشتر بی میلی به تحمل ناسازگاری های دیرین و هوس برای درک کامجویی های جدید را بالا ببرد. ازاین رو، طلاق بزرگ ترین ناهنجاری است که سکولاریسم به خانواده ها می قبولاند؛ چراکه افزایش طلاق ها در خانواده های دیرینه پیوند، توجیه ناسازگار شدن زوجین را ـ که در مورد جوانان نو پیوند عرضه می کردند ـ بی معنا کرده است (مطهری، 1378، ج 19، ص 245). ویتز می گوید: «سکولاریسم همان طور که گسترش یافت، به همراه خود بحران مفاهیم و سپس خانواده را خلق کرد... از زمانی که جهان بینی سکولاریسم فراگیر شده است، دیگر دلیلی برای پذیرش محدودیت های ازدواج و تن دادن به مسئولیت های پدر و یا مادر شدن باقی نمی ماند» (ویتز، 1383 الف). این بیان ویتز علتِ بالادستی ریشه یابی ای است که ساروخانی به آن دست یازیده است: «عمیق ترین علل طلاق، پیدایی بحران در ارزش هاست؛ هنگامی که انسان ها صرفا به تمتع می اندیشند و فقط مصالح خویشتن را در نظر می آورند... آنجا که همه چیز در چهارچوب امور مادی، ملموس، و حتی جسمانی خلاصه می شود» (ساروخانی، 1372، ص 80). به بیان قدسی: «هرچه سکولاریسم در اعتقادات افراد بیشتر گسترش می یابد، به سبب کاهش قبح و ناپسندی طلاق که در مذاهب بر آن تأکید شده است، طلاق در بین آنها افزایش می یابد» (قدسی، 1390). اینگلهارت با تحلیل آمارهای اخذشده، معتقد است: جوامع اروپایی شاهد کاهش 19 تولد در هر هزار نفر جمعیت در سال 1960 به کمتر از 12 نفر در هر هزار نفر در سال 1985 بوده اند. با این حال، نسبت روابط جنسی نامشروع در کل جامعه اروپایی در همین دوره 250 درصد افزایش یافته و طلاق در همه کشورها ـ بجز ایرلند که ممنوع است ـ 400 درصد رشد یافته است. وی نتیجه می گیرد که هنجارها و ضوابط مربوط به مذهب و حرمت خانواده سست گردیده است (اینگلهارت، 1382، ص 228ـ230). در کشورهایی مانند ایران زنانی که چه بسا تا دیروز در زیر سایه آموزه های وحیانی، حاضر می شدند مشکلات و یکنواختی کسل کننده زندگی را با سعه صدر بپذیرند، امروزه ـ با تصور داشتن مزایایی همچون مهریه ـ می کوشند به یکنواختی زندگی خاتمه دهند و با داشتن ثروت ناشی از جدا شدن که در سایه اشتغال یا گرفتن حق و حقوق خود ـ مثل مهریه ـ رقم می خورد، شرایط جدید و متنوعی را برای خود ایجاد کنند. از سویی دیگر، در خانواده هایی که با انگیزه های سکولاری تشکیل می شوند، چون به ازدواج تنها از نظر کامجویی و فرد محوری می اندیشند، پیوندهای زناشویی هرچه زودتر تجدید و تبدیل می شود تا لذت بیشتری به کام زن و مرد بریزد و طبعا وجود فرزند مانع تحقق این هدف است و این همان کاهش نرخ جمعیت است. هر قدر لذت خواهی سکولار رشد کند، خانواده ها سست تر و انگیزه ها برای جدایی بیشتر می شوند. با حذف اهرم های فداکاری، ایثار، صبر، از خودگذشتگی ـ که در فرامین وحیانی بسیار مورد تأکیدند ـ افراد با محوریت خودپرستی و فردیت، به دنبال یافتن راه هایی هستند که هرچه بیشتر و بهتر کام خود را شیرین کنند. هوسِ یافتن همسری جدید و هرچند موقتی، جوان و ثروتمند ـ و ترجیحا با تحصیلات ـ برای زوجین لذت طلب، انگیزه ای است تام برای جدایی. گیدنز در مورد علل گسترش طلاق در خانواده ها می گوید: به طور کلی، رفاه بیشتر به این معناست که در صورت نارضایتی از زناشویی، می توان خانه جداگانه تشکیل داد و این امر امروزه آسان تر از گذشته ممکن است. وی از دیگر عوامل طلاق را جست و جوی افراد در یافتن رابطه ای ثمربخش و ارضاکننده در پسِ اطلاق می داند تا زن و شوهر بدون مواجه شدن با محرومیت اجتماعی، به یک رابطه غیر رضایت بخش پایان دهند (گیدنز، 1373، ص 427ـ428). ولی دست کم از لحاظ آماری، میزان طلاق در ازدواج های دوم بالاتر از میزان طلاق در ازدواج های اول است؛ چراکه ممکن است اینها در ازدواج های بعدی انتظارات بالاتری از ازدواج داشته باشند. ازاین رو، ممکن است، آمادگی بیشتری برای برهم زدن ازدواج های جدید داشته باشند (همان، ص 433). از سویی دیگر، طبق آمارهای اقتباس شده از مردان و زنان جداشده از هم، 68 درصد اظهار کرده اند در اثر طلاق بیمار و رنجور شده اند، 60 درصد دچار اضطراب دایمی، 82 درصد دارای احساس گناه و 62 درصد مبتلا به پریشانی اند. این عده پس از طلاق، دچار خستگی و کاهش کمّیت و کیفیت در شغل، بی علاقه شدن به آن، بی اعتمادی به دیگران، دلتنگی و بی حوصله شدن در تربیت و نگهداری فرزندان، ستیزه جو شدن، تمایل برای خودکشی و... شده اند (فرجاد، 1372، ص 340ـ342). البته هویداست که تمامی این موارد با عدم تمایل به فرزند بیشتر و کاهش جمیت به طور مستقیم در ارتباط است. در جوامعی که هنوز پیوندهای خانوادگی مستحکم است، تبلیغات سکولاریسم بر روی طلاق متمرکز است؛ با این شعار که با طلاق خویشتن را آزاد کنید! بروس کوئن می گوید: این یک واقعیت است که گسست پیوند زناشویی ننگ محسوب نمی شود و این وضعیت از تغییر ارزش های ما سرچشمه می گیرد (کوئن، 1370، ص 133). با استقبال از این شعار در تجربه آمریکایی ـ جایی که طلاق گرفتن از تاکسی گرفتن نیز آسان تر شده ـ این شعار به غیر از آزاد شدن از مسئولیت خانواده، شرایط دیگری را با خود به همراه آورد؛ زنان مطلقه آمریکایی خرسند نیستند. این ناکامی را می توان از مراجعات روزافزون این زنان به روان کاوان و یا پناه بردن آنها به الکل یا افزایش سطح خودکشی در میان آنها یافت. از هر 4 زن مطلقه آمریکایی، یکی الکلی می شود و میزان خودکشی در میان آنها، سه برابر زنان شوهردار است (مطهری، 1378، ج 19، ص 245). بنابراین، خودکشی که ریشه در ناهنجاری های خانوادگی منشعب از سکولاریسم دارد، خود از علایم تحدید نسل ها خواهد بود. سکولاریسم با محوریت لذت در زندگی و دورکردن هرگونه ناراحتی و تلاش برای کسب منفعت بیشتر، آستانه تحمل زوجین را پایین می آورد؛ چراکه زمانی که زندگی بر اساس مادیات است، نباید مشکلات سخت وجود داشته باشد و این خوی فرار از مشکلات، که از لوازم نگرش سکولار است، باعث افزایش میزان طلاق می شود. گسترش طلاق یا استنکاف از ازدواج، رابطه مستقیم و طرفینی با گسترش فحشا دارد. از طرفی، خودِ تشکیل خانواده، ملازم با تقبل بسیاری از وظایف و مسئولیت هاست و در مقابل، انسان سکولار باید به دنبال حقوق خویش باشد نه انجام وظایف و مسئولیت ها؛ بنابراین، به ارضای جنسی خویش متمایل می شود که این ارضاها عموما برای کسب لذت جنسی است نه تولید مثل دست و پا گیر و پرمسئولیت و پر هزینه. بدین ترتیب، در نیمه دوم قرن بیستم با رواج سکولاریسم و نفی سیطره خدا از جوامع، خانواده تک سرپرست گسترش یافت؛ به گونه ای که در سال 1967 کمتر از 4 میلیون خانواده آمریکایی تک سرپرست وجود داشت. اما این رقم در 1991 به 10 میلیون خانوار رسید. در انگلستان نیز در سال 1971 حدود 570 هزار خانواده تک سرپرست وجود داشت، اما در سال 1996 این رقم به حدود یک میلیون و ششصد هزار خانوار افزایش یافت (بستان، 1383، ص 59). فقدان پدر یا مادر ـ که هر یک، رکنی از مدیریت خانواده است ـ موجب آسیب های جدی روانی و اقتصادی به اعضای آن خانواده می شود و این مشکلات مانع از تولیدمثلی است که خود نیازمند سرمایه گذاری اقتصادی و روانی است. البته این مشکلات زمانی که زن، عهده دار سرپرستی باشد، بیشتر است؛ زیرا زنان سرپرست، با مشکلات اشتغال و کمبود درآمد مواجهند. بر حسب برخی آمارها، زنان، سرپرستِ 90 درصد از خانواده های تک سرپرست در آمریکا هستند و این درحالی است که خانواده های تحت سرپرستی زنان، 55 درصد از کل خانواده های فقیر را تشکیل می دهد و 23 درصد از کل خانواده های آمریکایی دارای فرزند، توسط مادران بدون شوهر اداره می شوند (همان، ص 60). بنابراین، سکولاریسم با شیوه های گوناگون محبت زن را از دل مرد بیرون می کشد و چیزهای دیگری را جایگزین آن می کند که خود موجب ازهم گسیختگی خانواده می شود و پر واضح است که پدیده طلاق و جدایی می تواند از مهم ترین عوامل کاهش نرخ جمعیتی محسوب شود. منابع اعوانی، غلامرضا، «میزگرد سکولاریسم و فرهنگ» (بهار 1375)، نامه فرهنگ، سال ششم، ش 21، ص 13ـ37. اینگلهارت، رونالد (1382)، تحوّل فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، تهران، کویر. بابایی، پرویز (1374)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه: انگلیسی فارسی، تهران، نگاه. بریجانیان، ماری (1371)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی، ویراسته بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. بستان (نجفی)، حسین (1383)، اسلام و جامعه شناسی خانواده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه. جعفری، سیدمحمد (1378)، تأثیرات اشتغال زنان بر خانواده آسیب ها و راهکارها (با تأکید بر جامعه ایران)، پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره. جمعی از پژوهشگران (بی تا)، فرهنگ فلسفه و علوم اجتماعی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی. حاجی ابراهیم زاده، تبسم، «زنان متأهل در عرصه کار و تلاش» (اردیبهشت 1388)، پیام زن، سال هجدهم، ش 206، ص 14ـ15. دورانت، ویل (1354)، لذّات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خوئی، تهران، اندیشه. روزن باوم، هایدی (1367)، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ترجمه محمد صادق مهدوی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی. زیبایی نژاد، محمدرضا و محمدتقی سبحانی (1379)، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، قم، دارالثقلین. ساروخانی، باقر (1372)، طلاق، پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، تهران، دانشگاه تهران. ـــــ (1370)، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران، سروش. سروش، عبدالکریم (1376)، مدارا و مدیریت، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط. شیخی، محمدتقی (1380)، جامعه شناسی زنان و خانواده، تهران، شرکت سهامی انتشار. فرجاد، محمدحسین (1372)، آسیب شناسی اجتماعی ستیزه های خانواده و طلاق، بی جا، منصوری. قدسی، علی محمد، «بازدارنده ها و تسهیل کننده های اقتصادی و اجتماعی زنان» (پاییز 1390)، مطالعات راهبردی زنان، ش 53، ص 46ـ67. کوئن، بروس (1370)، درآمدی بر جامعه شناسی، ترجمه محمود نظری پور، تهران، فرهنگ معاصر. گاردنر، جان ویلیام (1386)، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان. گیدنز، آنتونی (1378)، تجدّد و تشخّص، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نی. ـــــ (1373)، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نی. مشکی، مهدی (1388)، درآمدی بر مبانی و فرایند شکل گیری مدرنیته، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره. مطهری، مرتضی (1378)، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ج 1و19. ـــــ (1353)، مسئله حجاب، تهران، انجمن اسلامی پزشکان. معظمی، شهلا (1382)، فرار دختران، چرا؟، تهران، گرایش. نراقی، احسان (1354)، غربت غرب، تهران، امیرکبیر. نیازی، محسن و فریبرز صدیقی ارفعی (1390)، جامعه شناسی طلاق، تهران، سخنوران. ویتز، پل، «پاسخ دین و دولت در قبال بحران خانواده» (فروردین 1383 الف)، سیاحت غرب، سال دوم، ش 9، ص 75ـ85. ـــــ «زوال خانواده» (فروردین 1383 ب)، سیاحت غرب، سال دوم، ش 10، ص 34ـ38. هاشمی، مولود (1390)، بررسی نمودهای عرفی شدن دین در سبک زندگی جوانان شهر اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد، اصفهان، دانشگاه اصفهان. همتی، همایون (1385)، سکولاریسم در بوته نقد، تهران، معناگرا. Bryan R. Wilson (1987), "Secularization", Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion, v. 13, Macmillan Publishing Company A Division of Macmillan,Inc, New York. Esposito, John L (2004), The Oxford Encyclopedia of The Modern Islamic World, v.4, New York, Oxford University Press. Mcdonald, William J. (1967), New Catholic Encyclopedia, v.13, The Catholic University of America,Washington D.C. Murry, James A. H. (1993), The Oxford English Dictionary, v. ix, oxford, Clarendon Press. سیدحامد عنوانی: کارشناس ارشد معارف اسلامی دانشگاه شهید بهشتی. معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره 189

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.