هالیودیسم به دنبال بیداری انسانهای مسخ شده
کنفرانس هالیوودیسم که امسال با پتانسیل قابل توجهی از جمع اندیشمندان ومتفکرین این حوزه برگزار شده است درصدد است تا زوایای مختلف سینمای هالیوود مورد ارزیابی قرار دهد و با پیدا کردن نقاط انحراف، ذهن عدهای را که تحت تاثیر این واقعیت توهمی قرار گرفته است، روشن سازد.
هالیوود یک شرکت بزرگ فیلمسازی امریکاست اما سبک و سیاق متبوع فیلمهای این بنگاه، آنرا به یک مکتب فکری تبدیل کرده است و لفظ هالیوودیسم برای اشاره به مجموعه مناسبات و ترتیبات رایج در این نظام فکری بکار میرود. هالیوود یک طیف است که ژانرها و داستانها و خطوط فکری متنوعی را در بر میگیرد. اما اندیشهی کانونی این نظام، مؤلفههای مشخصی دارد که بسیاری از فیلمها، معرف تمام عیار آن هستند. این سطور مدعی معرفی کامل هالیوود نیست که چنین مهمی به تاریخنگاری منطق فرهنگی سرمایهداری تبدیل خواهد شد. در زیر چند گزارهی مرکزی طرح شده و قراین اثبات آن بدست داده خواهد شد.
***
هالیوود بنگاه تبلیغاتی نظام سرمایهداری است
تردیدی نیست خدای نظام سرمایهداری سود است و هیچ چیز مقدم بر آن نیست و هر چیزی میتواند و باید در خدمت آن قرار گیرد. هالیوود ابزار تمامعیاری برای تبلیغ و ترویج رویکرد سودمحور نظام سرمایهداری و امریکاست و با جلوههای ویژهی تکنولوژیک –که نام هنر بر آن نهادهاند- در خدمت نمایش سبکزندگیهایی است که چنین هدفی را برای این نظام دسترسپذیر میکنند.
در این راستا هالیوود با معرفی سبک زندگی مطلوب سرمایهداری از آن کلیشه میسازد و آنرا صورت استانداردِ زندگی معرفی میکند. این سبک زندگی اِلمانهایی دارد که مصرف در مرکز آن قرار دارد. زندگیهایی شیک و براق که در خانههای مجلل و مناطق ویلایی جریان دارند و مهمترین معنای زندگی برای افرادِ آن، لذتهای افراطیِ شبهحیوانی است.
هالیوود بنگاه بازاریابی برای سرمایهداری است؛ اگر بتوانید کالاها را بعنوان ضرورت زندگی معرفی کنید، فروش آن کار دشواری نخواهد بود. به همین دلیل محل تمرکز تمام فیلمها- از جنگ و کشتار و خشونت تا رابطهی زن و مرد- طبقهی متوسط است؛ طبقهای که محمل رشد و محافظت از ایدئولوژی سرمایهداری است. آنچه در بنمایهی این فیلمها قرار دارد، سرگرم کردن طبقهی متوسط و تخدیر ذهنی آن برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی خود است. موضوعات تیپیک این فیلمها تخیلی، انتزاعی و سرشار از هیجان کاذب و مسائل فرعی است که زندگی بیهدف در جامعهی سرمایهداری را قابل تحمل و توجیه کند.
زن، مهمترین درونمایهی فیلمهای هالیوودی است که با طُرق مختلف مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و برای اهداف متنوعی مصرف میشود. شأن زن در این نوع فیلمها همتراز یک کالا مانند یک ماشین لوکس است که با مصرف آن احساس خوشایندی به فرد میدهد. نکته اینجاست که فمنیستهای ستیزهجو هیچ اشارهای به آن نمیکنند و انگار با اینگونه برخوردهای مصرفی با زن مشکلی ندارند اما حجاب را تحمل نمیکنند!
هالیوود ابزار تبلیغات سیاسی است
سیاست عمیقاً با هالیوود بعنوان یک صنعت سودآور در هم آمیخته است و گروههای سیاسی بخش عمدهای از زمینهسازی برای برنامههای خود را از طریق هالیوود به انجام میرسانند. امریکا زمینهی ذهنی بسیاری از جنگهای خود را از طریق هالیوود فراهم میکند. لابیهای قدرتمند سیاسی در امریکا از بهرهبرداران آن هستند و حتی مالکیت بسیاری از استودیوهای آنرا در دست دارند. برای مثال بنیانگذار مهمترین استودیوهای فیلمسازی هالیوود، یعنی کلمبیا، مترو گلدن مایر، برادران وارنر، پارامونت، پونیورسال و فاکس، یهودیان اروپای شرقی بودند و اکنون نیز زیر نفوذ یهودیان اداره میشوند.
صهیونیسم از ابزار هنر بعنوان مؤثرترین حربهی خود برای تأثیرگذاری فرهنگی استفاده تمام عیار میبرد. هالیوود تنها زبان پول را میفهمد و صهیونیسم این نکته را بخوبی دریافته است و با کمک تکنیکهای تبلیغات سیاسی به خوبی اولویتهای خود را به هنر تحمیل میکند.
هالیوود انسان را مسخ میکند
هالیوود دغدغههای معناگرایانهی انسان را به کسب لذت تقلیل میدهد. انسان، وجهی متعالی و معنوی دارد که همواره در پی پاسخ به پرسشهای عمیق در باب معنای زندگی است. هنر، تجلی این نیاز است و انسان برای شناخت خود و معنادار کردن زندگی به هنر نیاز دارد. اما هالیوود به عکس، در پی خوابکردن انسانهاست تا مسائل عمیق انسانی را که مخالف منطق سود هستند، فراموش کنند.
تنهایی انسانها یکی از بزرگترین معضلات جامعهی سرمایهداری است که خود پیامد فردگرایی افراطی است. تنها شدن، تالی منطقی مناسبات سرمایهداری است که به پوچی و فروپاشی روانی انسان میانجامد اما منطق سرمایهداری آن را اقتضا میکند و رفع آن مستلزم تغییر مناسبات اجتماعی تولید و سرمایهداری است؛ اما این امکانپذیر نیست زیرا دوام سرمایهداری بر انسان اولویت دارد.
روانشناسی نیز به کمک سرمایهداری آمده و افراد مطیع چنین سیستمی را تربیت میکند و گزارههای آن در فیلمهای نازل، از سوی هنرپیشهها – که خود تجسم تفکری هستند که معرفی میشود- بیان میگردد. در این نوع از روانشناسی، فرد مسؤول تمام ناکامیهای خود است و لذا جامعه و سیستم تبرئه میشود تا مناسبات نابرابر قدرت و ثروت پنهان بماند. در جامعهی سرمایهداری به فرد القا میشود اگر نتوانی به مراتب بالا دست پیدا کنی، مقصر خودت هستی و باید بیشتر تلاش کنی و اینگونه فرد به حال خود رها میشود تا سیستم پایدار بماند. بحرانهای روحی در جوامع سرمایهداری از همین نقطه آغاز میشود.
***
اینهمه تنها بخشی از چهرهی هالیوود است که به دستکاری ذهن افراد میپردازد و اولویتهای زندگی واقعی فرد را انکار میکند تا موضوعات متناسب با منطق سرمایهداری برای آنها اولویت پیدا کند. اما روی مصیبتبار داستان اینست که این سینما مخاطبان زیادی در جامعهی ما دارد و ناخودآگاه به طعمههای حرص سیریناپذیر بازار تبدیل میشوند؛ ناتوی فرهنگی جز اینست؟
یک سؤال را نمیتوان از ذهن پاک کرد؛ تلویزیون ما در این وضعیت چه میکند؟
دیدگاه ها