يکي از فعالان صحنه گردانان قيام 19 دي مردم قم به تشريح ناگفتههايي از اين قيام و نقش پررنگ طلاب و روحانيون در شکل گيري آن پرداخت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج طلاب سيد محمود برقعي، يکي از فعالان اصلي قيام 19 دي به ذکر خاطرات خود از اين حرکت تاريخي که زمينه ساز پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود،
پرداخت که در ذيل تقديم مخاطبان ارجمند ميگردد.
آقاي برقعي، شما از صحنه گردانان قيام 19 دي مردم قم بوديد، کمي در خصوص ويژگيهاي اين قيام توضيح دهيد:
برقعي: بسياري از مردم، شکل گيري انقلاب اسلامي را معلول تحولات سياسي که پس از 19 دي رخ داد ميدانند، ولي به اعتقاد من، ريشههاي اصلي انقلاب در سال 1342 و پس از سخنرانيهاي آتشين حضرت امام(ره) و دستگيري ايشان و درگيري مردم قم با نيروهاي پليس و شهادت عدهاي از مردم در آن حادثه خونبار، جوانه زد. وقايع خرداد سال 42 که نقطه آغاز حرکت و قيام ملت ايران در سالهاي بعد بود، از نظر ذهني، مردم را براي اقدامي بزرگ عليه شاه و رژيم طاغوت، آماده کرد و اين مساله بزرگترين اتفاقي بود که در آن زمان در ميان مردم رخ داد. اين اتفاقات تا 19 دي سال 56 و ارتباطات مردم با امام از طريق بيانيهها، اعلاميهها و واسطههايي از مردم که خدمت امام ميرسيدند ادامه داشت. حتي پدر من، که از تجار معروف قم بود هر بار که به کربلا مشرف ميشد، خدمت حضرت امام ميرسيد و از بيانات ايشان استفاده ميکرد.
* حضور طلاب در شکل گيري اين قيام، کليدي است. چگونگي حضور آنان را در درگيري آن روز شرح دهيد.
کليد اصلي جرقه 19 دي، در واقع جوشش و عکس العمل تاريخي طلاب و سپس بازاريان و به تدريج تمام مردم قم نسبت به مقاله موهن روزنامه اطلاعات در 17دي ماه عليه امام راحل، بود. وقتي اين روزنامه به دست مردم و طلاب و بازاريان رسيد، موجي از نفرت را در مردم قم برانگيخت. طلاب در اين بين، نقش اساسي داشتند و با حرکت آنان و اضافه شدن سيل جمعيت مردم و بازاريان، جمع کثيري از مردم به سمت چهارراه بيمارستان قم به حرکت در آمدند و در اين چهار راه که امروزه به آن، چهار راه شهدا ميگويند، مردم با نيروهاي امنيتي درگير شدند. در همين هنگام خبري مبني بر شليک گلوله اي به سمت يک طلبه در پشت بام مدرسه حجتيه در ميان مردم پيچيد و از اين جا بود که قيام مردم شروع شد و درگيري و شهادت عده زيادي از مردم در اين روز، زمينه ساز انقلاب اسلامي ايران شد؛ به نحوي که مراسم سلسله وار، چهلم شهداي قم در شهرهاي مختلف ايران، به شکل گيري دامنه ملي تظاهرات انجاميد. سپس تبريزيها براي حفظ اين جوشش مردمي، مراسم چهلم آنان را در تبريز برگزار کردند و از جمله افرادي که در اين ماجرا موثر بودند، روحانيون بودند. آيت الله صدوقي و مدني، رهبري اين حرکت را در اين مقطع به عهده گرفتند.
* نقش آيت الله العظمي نوري همداني، در اوج گيري اين قيام چگونه بود؟
در ابتداي اين حرکت، عده اي از روحانيون مدارس علميه قم به خصوص فيضيه به همراه جمعي از بازاريان به سمت حرم مطهر حضرت معصومه(س) حرکت کردند و همگي براي حرکت و حضور در بيت حضرت آيت الله نوري همداني به سمت چهارراه بيمارستان حرکت کردند، پس از حضور مردم در بيت حضرت آيت الله نوري همداني، ايشان نيز در بين انقلابيون سخنراني تاريخي را ايراد کردند؛ البته من به دليل مشکلي که در حين راه بوجود آمد نتوانستم در منزل ايشان حضور پيدا کنم، ولي آن چه مسلم است، اين است، ايشان با سخنان آتشيني که در آن روز براي مردم ايراد کردند، نقش موثري در خروش مردم داشتند.
* عکس العمل مردم شهرهاي ديگر ايران نسبت به اين قيام چه بود؟
بعد از اين قيام خونين، سلسله مراسم چهلمهاي شهدا در ايران از تبريز به يزد و از آن به انقلاب سراسري ايران ختم شد، زمينه ساز اصلي اين جريان بود. ادامه تظاهرات، پس از سرکوب کور شاه، موجب تشديد تظاهرات در سالهاي 56 و 57 شد، به طوري که ميتوان گفت در فاصله اين چند ماه، هر روز در ايران، شاهد تظاهرات مردمي بوديم؛ حتي من در آن زمان از مکه و توسط راديو بي بي سي تمام اخبار انقلاب را رصد ميکردم و برايم جالب بود که با اين که مشخص بود آنان با انقلابيون مسلمان موافق نيستند، ولي ابعاد اين قيام به حدي بود که آنان را مجبور به انعکاس محدود اخبار کرد تا از کارزار رسانهها عقب نمانند، مجبور بودند اخبار لحظه اي را از ايران مخابره کنند.
غير از طلبهها، بازاريها از جمله افرادي بودند که در قيام مردم، خيلي کمک کردند؛ فراموش نمي کنم در سال42 و پس از دستگيري حضرت امام، بازاريها در اقدامي هماهنگ، دو روزه بازار را تعطيل کردند و صبح آن روز ساواک پدرم را به جرم اينکه به او ميگفتند؛ شما دستور داده ايد که بازار بسته شود، دستگير کردند و دو روز کتک ميزدند تا اعتراف بگيرند، ولي پدرم در آن زمان ميگفت؛ مردم، خودشان ميدانند که چه موقع بايد چه کاري انجام دهند. يکي از اقشاري که در اين قيام نقش مهمي ايفا کردند، جمعيت بانوان بود. بنده از نزديک شاهد بودم که خانمي دو کودک خود را بغل کرده بود و از پامنار قم به سمت حرم حرکت کردند. اين مردم، مردم دوست داشتني و بزرگي هستند که بايد قدر آنان را دانست.
* آن روزهاي خاطره انگيز، تداعي کننده تصاوير تلخ و شيريني است که به هيچ عنوان از ذهن کساني که در متن ماجرا بودند، پاک نخواهد شد. چه خاطراتي از آن داريد که هنوز هم تازگي دارد؟
به طور قطع اين چنين است. در آن روزها مردم براي رفتن شاه و ايجاد حکومتي که به پشتوانه مرجعيت، به دنبال رسيدن به آن بودند، دست به هر کاري ميزدند و هيچ ترسي به دل راه نمي دادند. در اين بين، بسياري از افراد نظامي و سربازاني که به زور و براي مقابله با مردم به شهرهاي مختلف گسيل ميشدند، نيز ناراضي و عصبي از اين ماموريت غير انساني، در برخورد با مردم صحنههاي خاصي را به وجود ميآوردند. در همان روزها در بحبوحه تظاهرات، در خانه مان که در کوچه مخابرات خيابان 19 دي فعلي بود، نشسته بودم که بعد از شنيدن صداي درب، درب منزل را باز کردم که در اين هنگام يکي از افسران ارتش از من درخواست کرد به دليل ازدحام در مخابرات، اجازه دهم تلفني با مادرش در شيراز صحبت کند. مکالمه وي با مادرش يکي از فراموش نشدني ترين خاطرات من در زندگي است؛ اين افسر ارتش در صحبت با مادرش ميگفت مگر چه گناهي کردهايم که ما را در مقابل مردم قرار داده اند. بعد از تلفن با من صحبت کرد و گفت بخدا اصلا حاضر نيستيم در مقابل مردم قرار بگيريم و هموطنانمان را بکشيم. دوباره با چشماني اشکبار گفت ما مسلمان هستيم و شيعه هستيم، ولي آنها ما را به زور آورده اند تا در مقابل مردم و بچههاي خودمان بايستيم و تازه دستور ميدهند که مردم را از پاي در بياوريم. بعد از صحبتهاي اين افسر، همسر بنده نيز از شدت تاثر، به گريه افتاد.
* بيشترين تجمعات روحانيون در روزهاي تظاهرات در کدام مناطق بود.
من در آن زمان کارمند بودم، ولي ميديدم که علما و فضلا و روحانيون اصرار شديدي بر پيگيري تظاهرات داشتند، راهپيمايي که شهيد مفتح به راه انداختند در تاريخ ماندگار شد. براي راهپيماييها مردم در انتهاي بلوار امين تجمع ميکردند و روحانيون سعي ميکردند به خاطر جلوگيري از حملات وحشيانه نيروهاي شاه، تظاهرات را به شکل بعضا پراکنده پيگيري کنند و تظاهرات را در مکانهاي مختلف برگزار کنند.
* آقاي برقعي، آيا در آغاز شکل گيري مبارزات از سال 42 تا 19دي کسي از انقلابيون، تصور انقلاب و رفتن شاه را در سر ميپروراند؟
به عنوان کسي که در متن حرکتهاي انقلابي و مردمي بودم ميتوانم بگويم که نمي شود گفت که فکر تحقق اين انقلاب را داشتيم که مثلا يک مرجع مثل امام ميتواند شاه را از کشور بيرون کند و نماينده امام زمان(عج) در راس کار قرار بگيرد؛ ولي اميد آن را داشتيم که حکومت مان، اسلامي باشد، ولي يقين نداشتيم؛ چون شاه با تمام تجهيزات و حمايتهاي همه جانبه آمريکا و اروپا حکومت ميکرد و تصور اينکه فردي همچون حضرت امام خميني(ره) چنين سرنوشتي را بر پيشاني شاه و آمريکا در ايران بکوبد، به لحاظ عيني و واقعي محتمل نبود.
* پيام جوان انقلابي ديروز، به جوانان امروز چيست؟
تنها مساله اي که دوست دارم به جوانان امروز کشورم عرض کنم اين است که، فقط اين مساله را در نظر داشته باشيد که انقلاب به اين سادگيها به دست نيامده است. با خون هزاران شهيد در دوران انقلاب و جنگ به ثمر نشست. در جنگي که تمام ابرقدرتها، عليه حکومت نوپاي اسلامي ايران به پا خواستند، اين مردم و جوانهاي آن روز، با دست خالي در مقابل تجهيزات جنگي دنيا ايستادند و امروز کشور را به اين امنيت و آسايش رساندند. شايد يک جوان از من بپرسد که آزادي که در زمان شاه بود را من هم ميخواهم، ولي در پاسخ به اين خواسته بايد بگويم، اگر منظور شما از آزادي، فساد و بي بندوباري است، بله بايد عرض کنم که در آن زمان، از اين حيث آزادي زيادي وجود داشت؛ اکثر کساني که به دنبال بي بندوباري بودند از شرايط آن روز راضي بودند و شايد همين افراد هم به دنبال آن آزادي هستند؛ چون در غير از مساله فساد، هيچ آزادي ديگري در ايران وجود نداشت و يک نظامي بر کل بازار حکومت ميکرد و کسي هم توان اعتراض نداشت.
گفتگو: محسن صفري
دیدگاه ها