متن جلسه دوم آقای داورزنی

ی, 11/14/1397 - 09:28
متن جلسه دوم آقای داورزنی

بسمه تعالی

متن جلسه دوم آقای داورزنی  

خدا را شاکریم که توفیقی دست یافت در محضر شما عزیزان چند جلسه ای را پیرامون بحث در باره مهمترین موضوع اساسی در تاریخ بپردازیم ، بحث امروز ما فلسفه و هدف امامت در اسلام است.برای اینکه ابتدا به مقدمه بحث وارد شویم و بهره مند بشویم در موضوع مهم مقام امامت و ولایت در منظر دین و اسلام که چه موقعیتی دارد ، مقام امامت در اسلام عالیترین مقامی است که بشر می تواند به این مقام دسترسی پیدا کند و مقام امامت و ولایت یک مقام مربوط به موهبت الهی است که خداوند به برگزیدگان بشر این موقعیت و جایگاه را عطا کرده است . امام در اسلام واسطه هدایت بشر به معنای ارائه طریق است . پس مهم است که ما در بین همه مکاتب الهی و بشری آنچه که چشم انداز اهداف ولایت و امامت در اسلام و قرآن مطرح می شود این ارائه طریق است  که یک کلید واژه مهم و اساسی است و امام واسطه هدایت به معنای ایصال الی المطلوب است.  این ایصال الی المطلوب را همه مکاتب بشری به آن عنایت ندارند ، در اسلام است که خداوند در بین برگزیدگان خودش بحث ایصال الی المطلوب را که در واقع ارائه طریق به سمت کمال مطلوب را از ویژگی های امام پیشوا و در ولایت در اسلام است. امام علاوه بر اینکه دو نکته مهم و اساسی را در ذات خودش دارد او انسانها را با اوامر الهی آشنا می کند، یعنی در واقع امامت و ولایت در اسلام در روح و جان کسانی که دنبال هدایت هستند ، هدایت جریان دارد  و کسانی که سالک طریق حق هستنند و همه انسانهایی که به دنبال رفتن به سمت حق و حقیقت هستند در واقع پیشوای آنها امام و ولایت است ، امام با تاثیر گذاری بر جان بشر به قدری بر او تاثیر می گذارد که او به کمال مطلوب خودش برسد ، ایصال الی المطلوب یا ارائه طریق امامت و ولایت در اسلام همین است که بر جانها ی انسانها اثر می گذارد تا به کمال مطلوب برسند، کمال مطلوب در اسلام بندگی خداست ، اگر انسان به مرحله کمال برسد در واقع معنایش این است که یک انسان کاملا در بندگی خدا ذوب شده است . و همه اوصاف و کمالات در وجود یکی که بنده خداست وجود دارد، پس در واقع امامان ما و کسانی که به عنوان ولی ما در اسلام از منظر الهی معرفی شده اند مسلما تلاش می کنند که در روح و جان انسانها اثر گذاری بکنند تا او به کمال مطلوب برسد و بشود بنده خدا ، امام همانطوری که در دین معیار حق و باطل است و میزان هدایت و ظلالت است در آخرت هم به  همین شکل است . وقتی که ما اعتقاد داریم به ماورای طبیعت و آخرت ، در آیه 71 سوره اسراء نکته ای را بیان می فرماید که خیلی زیباست و با این مطلب هماهنگی دارد و این است که امام تلاش می کند که در جان انسانها اثر بگذارد تا آنها به کمال مطلوب برسند. همانطوری که قرآن می فرماید : ما در روز قیامت هرگروهی را با پیشوایانشان در عالم آخرت فراخوانی می کنیم ، اگر انسانهایی پیرو ائمه دین باشند ، اگر انسانهایی پیرو طاغوت باشند، طبق آیه قرآن که معجزه پیامبر عظیم الشان اسلام است می فرماید : هر گروهی را با امامان و پیشوایانشان فرا می خوانیم  پس قیامت به این شکل است ، این طور است، یعنی عمل ما یک عکس العملی دارد ، اگر ما پیروی کردیم از ولایت یا در مسیر ولایت و امامت حرکت کردیم  با آنها محشور می شویم ، قطعا بدانید که این 12 معصوم پاک در روز قیامت هرگروهی که  از آنها پیروی کرده باشند  طبق آیه قرآن با آنها هم محشور می شوند ، افرادی که به طاغوت هم گرایش داشته باشند آنها هم امامشان طاغوت است و با آنها در روز قیامت محشور می شوند، پس امام هم در دین و هم در آخرت معیار حق ، باطل ، سعادت و شقاوت بشر است . و این نکته از مطالب اساسی و مهم است که تمام پیروان ائمه دین باید به آن دقت داشته باشند ،

امامت یعنی چه ؟

امامت به پیشوایی گفته می شود که در قول و فعل به او اقتدا می شود ، همه متکلمان اسلام و فقهای ما در گذشته تاکیدشان بر این است که قول و فعل معصوم برای ما حجت است ، یعنی اگر عملی و فعلی از امام سر زد و بیانی از امام بیان شد اینها برای پیروان حجت است . پس معنای امامت این است که پیشوایی که در قول و فعل در واقع به او اقتدا می شود ، یا در تعریف دیگر امامت  کسی است که رهبری عمومی در امور دینی و دنیایی را دارد . بعضی ها این دو تا را از هم تفکیک می کنند یعنی امور دنیایی و امور دینی را دو عمل کاملا از هم تفکیک شده می دانند ، در صورتی که امروز بنابر بیان معصومین و فقهای بزرگ هیچ جدایی بین دین و سیاست نیست ، همه انسانهایی که در دنیا زندگی می کنند آنهایی که معتقد به فقه شیعه هستند اعتقادشان بر این است که دین در واقع الهام بخش است و عنصر اساسی برای مسائل اجتماعی و دنیایی است . پس در این دو تعریف که وقتی در قول و فعل به امام اقتدا بشود ، رهبری امور دینی و دنیایی نیز بر عهده امامت است . در حقیقت به آیت و فلسفه امامت اشاره شده است ، یعنی امام دائر مدار همه موضوعات ما در دنیا و آخرت است و این همان آیت و هدف اصلی و فلسفه اصلی امامت در این دو تعریف اشاره شده است . پس اگر بخواهیم به فلسفه وجودی امامت آشنا بشویم که بدانیم معنای امامت چیست ؟ چرا بحث امامت در اسلام و در بین فقهای شیعه بسیار مهم است ؟

در اینجا چند سئوال اساسی بوجود می آید که اولا امام کیست ؟ آیا امام در همه زمانها وجود دارد یا برخی زمانها یا اصلا وجود ندارد؟ فلسفه وجودی امام چیست؟ امام چگونه است و چه صفاتی دارد؟ چه کسی می تواند امام باشد؟

خداوند در سوره سجده آیه 24 می فرماید: وَجَعَلنَا مِنهُم اَئِمَةً یَهدُونَ بِاَمرِنَا لَمَا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِایتنا  یُوقِنُون َ

برخی از اینها چون در برابر مشکلات و سختیها صبر کردند و همواره به آیات ما یقین داشتند  برای آنان پیشوایانی قرار دادیم که این پیشوایان به فرمان ما مردم را هدایت بکنند. پس امام و امامت منصوب الهی است، در طول تاریخ ائمه معصومین جزء منصوبان الهی هستند که به فرمان خداوند هدایت می کنندبشریت را به سمت ایصال الی المطلوب و این فلسفه وجودی امامت ، رهبری و ولایت در پیشگاه خداوند و قرآن و اسلام است. مراد از ائمه در آیه 24 سوره سجده امامان و پیشوایان دینی است ، چونکه پیامبر (ص) هم در واقع امام است که پس از پیامبران کار امر به معروف و نهی ازمنکر را برعهده داشتند . شان و نزول این آیه این است که بعد از سه واسطه از جابر جعفی او هم از امام محمد باقرعلیه السلام نقل کردند که فرمود: این آیه شان و نزولش در باره شان اولاد حضرت فاطمه زهرا (س) می باشد ، پس سلسله ائمه دین که جزء ذریه حضرت زهرا(س) است و مراد این آیه طبق نقل از امام محمد باقر(ع) اولاد حضرت زهرا(س) است.

در بخش دیگری از این بحث برای اینکه با فلسفه و هدف امامت در اسلام آشنا بشویم لازم است که با مقدمه ای آشنا بشویم که در اصل در دل خودش موضوع امامت را ساری و جاری می کند . این اهمیت امامت و ولایت است ، آن چیزی که در میان بشریت لازم است شناخت سیمای واقعی امامت است ، اما امروزه متاسفانه ما دچار یک نوع سهل انگاری در این مورد هستیم  ، در فراز و فرودهای تاریخ اسلام احساس این است که خیلی ها نخواستند مردم را با فلسفه امامت و ولایت آشنا بشوند، سیمای واقعی امامت را بشناسند ، اگر واقعا سیمای واقعی امامت شناخته می شد و صفات و ویژگی های امامت از منظر دین و زندگی ، سنت و سیره ائمه معصومین برای مردم گفته می شد قطعا امروز گرایش های مردم و زندگی های مردم متفاوت بود ، پس برای بحث امامت و رهبری اولین گام در خصوص فلسفه وجودی امام و هدف امام ، باور کردن نا آگاهی خودمان از سیره ائمه معصومین است . در انقلاب اسلامی هم امروز در موضوع ولایت فقیه مشکل ما باور نکردن روشنفکران و یا غفلت کردن و یا تظاهر به ندانستن  می باشد. هنوز هم ما به این عارضه دچار هستیم که شناخت کافی نسبت به این موضوع نداریم . خیلی از روشنفکران ما هنوز نمی خواهند که باور کنند در استمرار سیره ائمه دین نقش اصلی را در ایصال الی المطلوب دارند  در اینکه انسانها را پیش می برد و به کمال مطلوب برساند ، تامیین زندگی دنیایی و آخرت و هدایت بشریت در زمان حاضر و غیبت امام معصوم قطعا مسولیت با ولایت فقیه است . بحث ما در خصوص امامت در اینجا مربوط به امام خاصی نیست بلکه ما از امامتی صحبت می کنیم که از سال دهم هجری شروع می شود که طلیعه فصل جدیدی در ولایت و امامت است ،  و به غیبت صغری که حدود 250 سال است ختم می شود ، انسان 250 ساله در این فرامین مطرح است ، از منظر ما این بزرگواران همه در حکم یک انسان واحد هستند ، کُلُکُم نورٌ واحد، یعنی به سوی  یک هدف و به سوی یک وادی مردم را هدایت می کنند و هیچ تفاوتی در این دوازده نور نیست ، بعد از دوران نبوت مساله ای به نام امامت وجود دارد ، در کتاب همرزمان حسینی نگاه نویسنده این است که می گوید: ادامه نبوت به صورت امامت زایده شدن خطی به نام امامت از خط دیگری به نام نبوت به دو منظور است . یعنی اینکه بعد از نبوت بحث امامت و ولایت است و این در امتداد و در استمرار خط نبوت و خط ولایت است . منظور از جداشدن به دو منظور یکی بحث امامت به دو منظور است

 1- تدوین و تبیین مکتب اسلام

 2-  ادامه راه نبوت و تامیین خواسته ها و هدف های نبی و پیامبر (ص) است .

پس خط قطع نشده و هیچ زمانی زمین از حجت الهی خالی نمی شود و همه عصرها و زمانها امام و پیشوایانی را در مکتب اسلام و جود دارد و کسی نمی تواند بهانه بیاورد که هدایت به ما نرسیده است  و لذا بعد از غیبت صغری هم همه نیازهای مکتب شیعه و بشریت از مسیر امام معصوم تامین می شود و لذا این خط مستمرا استمرار دارد . پس هرزمان پیغمبر یا پیامبرانی در مواقع خاص در اجتماعی ظهور می کنند ، وقتی ضرورت ظهور پیغمبر بوجود می آید پیامبری مبعوث و برانگیخته می شود ، خداوند هر زمانی در میان امت های مختلف برای هدایت بشر پیامبری را مبعوث به رسالت کردند ، حالا چه رسالت پیامبران اولوالعزم و چه پیامبران غیر اولوالعزم ، اینها هدایتگران در میان امت های خودشان بودند . نویسنده کتاب این را بیان می کند که هرزمان اجتماع بشری و تاریخ انسانیت نیاز به یک نقطه عطف و انقلاب پیدا می کند، آن زمان است که در واقع پیامبر(ص) مبعوث به رسالت می شود ، پس اقدام پیامبر (ص) و مبعوث شدن پیامبر عظیم الشان در واقع دوره ای بود که جامع بشری نیازمند یک انقلاب است. پس وقتی که به تاریخ نگاه می کنید دست هایی در طول تاریخ اقدام به تحریف در جوامع می کنند ، قدرت های مسلط و ضدانسانی و ضد بشری جوامع انسانی را به قواره ای ناهنجار و نا مطلوب در آورده اند ، امروز شما عصر حاضر را ببینید ، قدرتهای بزرگ و مسلط در دنیا برای اجتماعات بشری زندگی را چه طور تنظیم کرده اند ؟ همه درگیریها ، خشونتها ، تحمیل قدرت یک کشور بزرگ بر کشورهای ضعیف تر ، سیطره کشورهای قدرتمند بر کشورهای ضعیف تر و جوامع انسانی توسط قدرت های مسلط ضد انسانی و ضد بشری تبدیل می شود به چنین جوامعی که مردم در رنج هستند ، بشریت عذاب می کشد از اینکه نظامهای غیر انسانی یا در واقع انسانهای قدرتمند و قدرتمدار که به هیچ کدام از اصول انسانی پایبند نیستند امروزه تسلط پیدا کرده اند و زندگی ها قواره ی ناهنجار و نا مطلوبی به خود گرفته است. پس در اینجا پیامبر (ص) می آید ، اگر عصر ظهور پیامبر (ص) مورد دقت قرار دهید می بینید که عصر پیامبر (ص) عصری بود که بسیاری از انسانهای آن روز بنا به دلائلی برآمده از مکتب الهی و اسلامی و دین مبین اسلام نبود ، دختران را زنده به گور می کردند ، بشریت در یک خوی وحشی گری و در یک وضع ناهنجاری به لحاظ اخلاقی ، فساد ، جنگ ها و ..... که قدرت انسانها را به تحلیل برده بود تبدیل شده بود، لذا در آن عصر توهش پیامبر (ص) رحمت ظهور پیدا می کند ، پس در اینجا نبی می آید انقلاب می کند و بنیان جامعه را به هم
 می ریزد و از عصر توهش به عصر آرمانهای انسانی تبدیل می کند و جامعه را از حالت گذشته خودش ویران می کند و اصول جدیدی بربنای کهنه این جامعه قدیمی بنیان می گذارد، در واقع نقش امام و پیامبر(ص) این است ، اینها اصول انقلابی اسلام است ، اسلام هرگز نمی خواهد انسانهای که در واقع بنده خدا محسوب می شوند و مخلوق خدا وند هستند اینها تحت شکنجه و سیطره انسانهای بد باشند ، اسلام می خواهد روابط اسلامی ، روابط دینی ، اخلاق ، عدالت در جامعه حکمفرما باشد ، اینها اصول انقلابی اسلام و دین است ، دین عزت بشریت را می خواهد ، دین والایی و بالایی انسانها را مد نظر قرار می دهد و اقدام به جامعه ای به شکل نو می کند ، پس پیامبر (ص) در واقع در آن عصر  خودش وقتی ظهور می کند و انقلاب خودش را به ظهور می گذارد دو وظیفه داشت ، اولین وظیفه پیامبر (ص) ارائه یک اصول انقلابی و ایجاد انقلاب بر مبنای این اصول  دوم ساختن و بنیانگذاری یک اجتماع نو