متن جلسه اول کلاس آقای مراد زاده

چ, 10/26/1397 - 08:46
متن جلسه اول کلاس آقای مراد زاده

بسمه تعالی

متن جلسه اول کلاس آقای مراد زاده

بحث ما درباره  بررسی سیره ی امام جعفر صادق (علیه السلام) از دیدگاه رهبر معظم انقلاب است در دو جلسه این بحث را به شما ارائه می دهیم .

در باره ی سیره سیاسی پیشوایان بحثهای زیادی مطرح شده کتابهای زیادی منتشر شده .  عده ای هم که در پی فرصت طلبی هستند انحراف هایی را مطرح
می کنند و درباره سیره سیاسی امام جعفر صادق (ع) ابهاماتی را مطرح کردند . راه شفاف سازی و روشنگری در این ها دو چیز است یکی اینکه باید تحقیق و پژوهش صورت بگیرد همه کسانی که دغدغه سیره پیشوایان را دارندباید با تحقیق مانوس باشند باید با تحقیق با کنکاش با  بررسی اسناد و شیوه های مختلف روش تحقیق به بررسی ابعاد بپردازند . و راه دوم این است که حتما استناد بشود به منابع معتبری که وجود دارد راه جدا کردن منابع جعلی و قرائت های جعلی و برداشتهای نادرست از قرائت های صحیح و  برداشتهای صحیح محک زدن آنها با منابع معتبر است .

پیشران مبارزات سیاسی  سه نقطه اساسی است . تمام کسانی که به عنوان رهبران فکری و رهبران انقلاب ها و نهضتهای علمی سیاسی و اجتماعی مطرح بوده اند این سه مرحله را به عنوان پیشران مبارزاتشان را داشتند . ابتدا باید تولید فکر صورت بگیرد. باید فعالیت های فکری وایدئولوژی صورت بگیرد . باید نظریه پردازی بشود باید تئوری پردازی شود، باید مهندسی افکار صورت بگیرد. یعنی مهندسی آن فکری که باید خاستگاه انقلاب و مبنای انقلاب باشد ،باید ابتدا صورت بگیرد. منظومه فکری رهبری به عنوان نرم افزار  ن انقلابی که قرار است اتفاق بیفتد، باید تولید بشود . هیچ نهضتی بدون تولید فکر به سامان مطلوب خود نمی رسد .

دومین پیشران مبارزات تبلیغ و تبیین و   ترویج صحیح آن فکری است که تولید شده گاهی فکری خوب تولید می شود بد تبلیغ  و تبیین می شود باید گفتمان سازی شود باید ایجاد شور و نشاط بشود باید آن  فکر برای مردم از جذابیت لازم برخوردار باشد که بتواند انگیزه انقلاب و انگیزه تحول بزرگ بر پایه آن فکر ایجاد بکند .

پیشران  سوم این است که باید افکار عمومی آماده شود باید مهندسی رفتار صورت بگیرد.  باید کادر سازی بشود برای انقلاب باید باورسازی بشود باید آن فکری که تولید شده تبدیل به رفتار مطلوب شود. در بسیاری از موارد هست می بینیم که جمعیت هایی ایده ها و آرمانهای خوبی دارند تفکر خوبی دارند ایدئولوژی  خوبی دارند اما نمی توانند با روشهای مناسبی آنها را تبدیل به رفتار خوب و نهضت خوب کنند ولذا به نتیجه نمی رسند.  بدیهی است که بدون تولید فکر نمی توان  تحول ایجاد کرد . کسانی هم که تولید فکر می کنند بدون گفتمان سازی و بدون تبیین و تبلیغ صریح و صحیح نمی توانند نتیجه بگیرند و اگر این دو مقوله هم  انجام شود یعنی تولید فکر بشود و فکر هم تبیین بشود، اما در مردم ایجاد شوق و ایجاد انگیزه و ایجاد تحول خواهی نشود آن تلاشهایی که صورت گرفته ابتر می ماند و به نتیجه نمی رسد. امام جعفر صادق (ع) هر سه این راهکار را  انجام داد که البته در مرحله آخر مشکلاتی پیش آمد که مانع تحول بزرگ شد. امام راحل (ره) با همین مشی حرکت کردند  یعنی ابتدا نظریه ولایت فقیه وحکومت اسلامی را مطرح کردند در مرحله دوم آن را تبیین کردند تبلیغ کردند گفتمان سازی کردند و در مرحله سوم آن را تبدیل به انقلاب کردند . رهبر معظم انقلاب هم همین فرایند را طی کردند. ابتدا طرح کلی اندیشه های اسلامی را مطرح کردند در مرحله بعد در سخنرانی ها ، منبرها  با شیوه های مختلف آن را بیان کردند. اغناسازی کردند و در مرحله سوم آن  را در مبارزات انقلابی بکار بستند. بنابراین انطباق سیره ی امام و مقام معظم رهبری و فرایند انقلاب اسلامی کاملا منطبق با سیره  پیشوایان است .

دوره هایی که نهضت اسلامی درش شکل گرفته از دیدگاه رهبر معظم انقلاب در فرایند صحنه سیاسی دوره امام جعفر صادق (ع) شاهد هستیم چند مرحله و چند دوره را طی کردند :

دوره اول : دوره تنزیل است . دوره 23 ساله بعثت رسول خدا (ص) است که قرآن کریم نازل شد و یک انقلاب بزرگ اسلامی تحقق یافت . فرهنگ و اعتقادات و سبک زندگی مردم براساس وحی دچار تحول و دگرگونی گشت .این دوره زیر ساخت تمام نهضتها و انقلابهایی است که پس از آن اتفاق افتاد

دوره دوم : دوره تأویل است . دوره ی سی ساله امامت و ولایت علی بن ابیطالب (ع ) است در این دوره که 25 سال با سکوت امیرالمومنین سپری شد و 5 سال هم با حکومت بی نظیر ایشان سپری شد تحولات خودش را دارد .

دوره سوم : دوره حسنین (علیهم السلام)  است .

دوره 20 ساله حد فاصل شهادت امیرالمومنین علی (علیه السلام) تا شهادت امام حسین (ع) است . در این دوره اتفاقاتی که افتاده بود این بود که امامت و خلافت علوی پایان یافت . حکومت به دست بنی امیه افتاد . حاکمیت و سلوک حکومت داری مسخ گردید . خلافت تبدیل به سلطنت شد . حقو عدل کنار گذاشته شد حیله و نفاق جای عدالت را گرفت . جعل حدیث ، تحریف تاریخ ، رواج بدعت ، گسترش خرافات و انحرافات بیش از هر زمان فراگیر شد . سبک زندگی مردم و آداب سیاست وحکوت داری تغییر پیدا کرد .

در چنین شرایطی بود که نهضت فکری امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و شیعیان خاص چون حجربن عدی و رشیه حجری انجام شد . این حرکت با موانع زیادی مواجه گردید و بسیاری از اصحاب توسط امویان به شهادت رسیدند . دوره ، دوره ی پرخفقان و پراستبدادی بود رعب و وحشت همه جا را فرا گرفته بود و دست مبارزان  و نیروهای انقلاب هم بسته بود .

حجم این نهضت فکری که در دوره ی حسنین (ع) اتفاق افتاد بسیار قابل توجه بود اما به اندازه ای نبود که به یک انقلاب منجر شود بنابراین تولید فکر صورت گرفت گفتمان سازی و ترویج هم صورت گرفت اما مهندسی رفتار به نتیجه نرسید و لذا انقلاب نشد آن تحول بزرگ بر پایه سیره و مشی و مرام اهل بیت اتفاق نیفتاد .

در این شرایط امام حسین (ع) قیام کرد  و آن حضرت دید که با هیچ روشی جز یک فداکاری بی نظیر و بزرگ، اوضاع تغییر نخواهد کرد . درباره ی فلسفه و قیام امام حسین (ع) رهبرمعظم  انقلاب سه دیدگاه را مطرح  می کنند و بعد دیدگاه صحیح و دیدگاه خودشان را بیان می کنند .

دیدگاه اول : برخی چنین تصور می کنند که امام حسین (ع) فقط برای تشکیل حکومت قیام کرد  می خواست خلافت را از دست بنی امیه بگیرد می خواست حق غصب شده اهل بیت را باز پس بگیرد . این دیدگاه درست نیست چون در این صورت باید وقتی دید به شهادت می رسد و احتمال تشکیل حکومت هم نمی رود ، از قیام منصرف می شد . در حالی که امام تا آخرین لحظه حیات خود مقاومت کرد و به شهادت خود و اصحاب و اسارت اهل بیتش تن داد .

دیدگاه دوم : امام حسین (ع) فقط برای شهادت قیام کرد یعنی او قیام کرد تا به شهادت برسد و اهل بیتش اسیر شوند این دیدگاه هم کامل و جامع نیست چون اگر آن حضرت تنها برای شهادت قیام کرده باشد این رفتار باگفتار آن حضرت تناقض پیدا می کند چون امام حسین (ع) فرمودند من برای اقامه حق می روم می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم ، می خواهم سیره جدم را احیا کنم . بنابراین آن حضرت تنها و تنها برای شهادت قیام نکرد

دیدگاه سوم که نظر صحیح هم همین است،:  امام حسین قیام کرد تا انقلاب اسلامی  پیامبر را تجدید کند تجدید حیات انقلاب اسلامی . بعثت را احیاء کند. احیاء انقلاب نبوی را واجب می دانست هم بر خودش هم بر اصحابش واجب می دانست و در این راه هم از همه چیز گذشت همانطور که پیامبر اسلام همه هستی خویش را وقف انقلاب اسلامی خویش نمود.امام حسین (ع) هم همه دار و ندار خودش را در احیاء بعثت و انقلاب اسلامی پیامبر گذاشت .

دوره چهارم: دوره امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام ) هست . این دو امام همام دو مسئولیت اصلی برای خود قائل بودند و برنامه ریزی و اجرا کردند .

1- حقایق دین بازتولید شود. تفسیر صحیحی از شریعت نبوی ارائه شود.  خرافه ها و پیرایه هایی که اهل بدعت اهل نفاق و ... برای اسلام پیدید آورده بودند زدوده شود . اصول اساسی اسلام که به فراموشی سپرده شده، اصول حکومت داری صحیح باید احیاء شود و نسل جدیدی که آمده اند و دوران پیامبر اسلام و امیرالمومنین را درک نکرده اند با آن سیره آشنا شوند .این رسالت نخست بود که  به نحو مطلوب انجام گرفت

2- باید کادرسازی بشود برای آینده . یعنی یک نسل مهذب یک نسل خودساخته ، روشن ، بصیر، آگاه تربیت شود و یک  انسجام بخشی صورت بگیرد یک جمعیت حق جو و مجهز که بتوان به وسیله آنها بر وضع موجود غلبه کرد و حق را به حقدار رساند باید تربیت می شد . و امام سجاد (ع) با دعاهای خودشان با بازخوانی سیره و سنت  امام حسین (ع) در حادثه بزرگ عاشورا این کار را کردند با نوشتار با گفتار با روضه خوانی ها . امام باقر (ع) با نهضت فکری خودشان این کار را ادامه دادند.

دوره پنجم : جنبش نرم افزاری و نهضت نرم افزاری امام صادق (ع) است یک نهضت روشنگری بزرگ ،یک تحول فکری و بنیادین بزرگ توسط امام صادق(ع) رهبری شد و مدیریت شد . در این زمینه باید توجه داشت که امام جعفر صادق (ع) در دوره پایانی حکومت و سلطنت بنی امیه قرار داشت اواخر دوره بنی امیه سه ویژگی عمده داشت :

دشمنان اهل بیت (ع) یعنی بنی امیه در نهایت ضعف قرار داشتند . نارضایتی مردمی بالا گرفته بود  . اعتراضات مردمی علنی شده بود خواص و نخبگان هم نسبت به افکار و رفتار بنی امیه و مدل حکومتداری آنها اعتراضاتشان را علنی کرده بودند . این نکته ای بود که می شد نهایت استفاده را از این موقعیت کرد .
قیام های علویان و قیام های عباسیان در جای جای جوامع اسلامی اوج گرفته بود از هر گوشه ای از بلاد بزرگ اسلامی از ایران گرفته تا عراق تا شبهه جزیره عربستان تا ... کسانی سربرمی داشتند قیام می کردند افرادی را دور خودشان جمع می کردند و اینها وارد درگیری با بنی امیه می شدند و بخش عمده ای از ظرفیت نظامی وامنیتی بنی امیه را به خودشان مشغول می کردند
نهضت فکری امام جعفر صادق (ع) است . امام صادق (ع) در این دوره چند اقدام اساسی کردند

پنهان کاری و تقیه را کنار گذاشتند مبارزات سیاسی فرهنگی واجتماعی خود را آشکار کردند . تقیه وقتی کنار برود مبارزات علنی در مقابل حکومت معنی خاص خودش را دارد و بسیاری از کسانی که به ماهیت بنی امیه پی بردند وجرأت حرف زدن نداشتند در این فرصتی که امام صادق ایجاد کرده بود می آمدند دور امام جمع می شدند و از این فرصت استفاده می کردند
افشاء گری  نسبت به ماهیت بنی امیه و نسبت به عملکرد بنی امیه بود که کمتر کسی جرأت می کرد آشکارا به زبان بیاورد . نهضت روشنگری به بهترین وجه ممکن توسط امام صادق انجام گرفت
تولید  فکر و گفتمان سازی بود . این نهضت فکری امام صادق محدود در عرصه ی خاص یا رشته خاص نبود در فقه در کلام در عرفان در تفسیر در اصول در اخلاق در تاریخ در مدیریت ، در همه ی این عرصه ها پایه ریزی کردند آنقدر این پایه ریزی ، عمق داشت گستره داشت و آنقدر فراگیر بود که شیعه ی ما موسوم شد به شیعه ی جعفری .این نهضت بزرگ یک دائره المعارف بزرگ طلب می کند که ابعاد و زوایای آن را به صورت ملموس و عینی همراه با استنادات همراه با استدلالها همراه با بیان صحیح آثار و نتایج مکتوب شود وبه جهان بشری کنونی ارائه شود عصر کنونی عصر سرخوردگی روحی بشر است از همه ایدئولوژی ها از همه فکرها  سرخورده شده از همه ی مکتب ها از همه ی مدلهای حکومتی سرخورده شده  و یکی از پرمنازعه ترین عصرها در طول تاریخ بشر است .اگر اسلام را درست تبیین کنند اسلام وسیره اهل بیت می تواند مرحمی باشد بر دردهای روحی بشر .
امام صادق (ع) با مبارزان و نیروهای انقلابی اعم از علویان و عباسیان همراهی و همکاری می کردند مشاوره می دادند کمک می کردند مبارزان را ثابت قدم می کردند .در این دوره امام صادق بی محابا و آشکار و صریح وارد مبارزات انقلابی شدند .همه ی کسانی که ظرفیت قیام را داشتند امام صادق تشویق می کردند که نهراسند و به شیعیان هم توصیه می کرد که با نیروهای انقلابی همکاری کنند بنابراین نقش عمده ای از نرم افزار فکری که بعدها منجر شد به حکومت رسیدن عباسیان توسط امام صادق انجام شده بود

درباره حرکت سیاسی و اجتماعی امام صادق (ع) در دوره ی بنی امیه اقدامات زیادی صورت گرفت و بر اثر نهضت روشنفکری امام صادق (ع) دستاوردهای مهمیکه به وقوع رسیده بود این بود که نوعی خودآگاهی دربین مسلمانان ایجاد شده بود این خودآگاهی سبب شده بود که هر کسی می توانست در یک گوشه ای از این جهان پهناور اسلامی سر به قیام بردارد ،این کار را می کرد، چون امام ،خودآگاهی آنها را به نقطه جوش رسانده بود که می توانست منجر به انقلاب شود . جنبشهای انقلابی رقم خورد . اعتراضات مردمی آشکار شد . و در نهایت همین حرکت ها بود که حکومت بنی امیه را ساقط کرد . ایرانیان با جنبش ابومسلم خراسانی قیام کردند و این قیام در بسیاری از نقاط سرزمینهای اسلامی فراگیر شد . اما جنبشی نورس بود ای کاش حوصله به خرج می دادند و با تدبیر امام جعفر صادق(ع) به صورت تمام و کمال استفاده می کردند تا به تدریج نتایج بهتری کسب کنند .

دوم:موجی از نهضت ها و قیام های علویان در جهان عرب به راه افتاد کسانی که مرید امیرالمومنین بودند وعدالت علوی را تنها نسخه شفابخش برای دردها و نابسامانی ها می دانستند اینها سر به قیام گذاشتند

سوم :بنی عباس بودند . هم نهضت ابومسلم خراسانی و ایرانیان از یک طرف فراگیر شده بود و از طرف دیگر علویان وشیعه مرید اهل بیت گسترش پیدا کرده بود و سوم بنی عباس بودند که برای کسب قدرت به پا خواستند علیه بنی امیه وارد جنگ شدند . یک نکته ی ظریفی هم اینجا نهفته است و این که چرا پس از سه خلیفه ی پس از پیامبر گرامی اسلام در جامعه اسلامی مردم آن ظرفیت و آمادگی را نداشتند که عدالت علوی را تحمل کنند. برای اینکه روش زندگی مردم تغییر پیدا کرده بود عدالتهای مردم تغییر کرده بود ذائقه مردم نسبت به فساد وثروت اندوزی تغییر پیدا کرده بود . باید زمانهای طولانی سپری می شد تا مردم برگردند به فاز علوی. این اتفاق نیفتاد و لذا در دوره امیرالمومنین مشکلات زیادی برای حضرت پدید آمد حتی برخی صحابه ی خاص هم به روی امیرالمومنین شمشیر کشیدند . حتی اینها که جنگهای صفین و جمل و...را پیش آوردند کسانی بودند که امیرالمومنین را قبول داشتند.اما جامعه آمادگی عدالت علوی را نداشتند.

در دوره امام صادق (ع) هم همین اتفاق افتاد بیش از حدود 91 سال اینها بر بنی امیه حکومت کرده بودند فکر و زندگی مردم را تغییر داده بودند اهل بیت را با بدترین ویژگی ها ونسبت ها توصیف کرده بودند بین مردم . لذا دور از ذهن است که با یک انقلاب همه چیز تغییر پیدا کند .در این دوره بنی امیه راحت طلبی، عیاشی ، ثروت طلبی امویان فراگیر شده بود خیلی از مومنین هم به این روحیات تمایل پیدا کرده بودند .لذا زمینه ای نبود که از امام تبعیت کنند .