حجاب جامعه را باحیا می‌کند، زنان در غرب هویّت اصلی خودشان را از دست داده اند

Submitted by sharifi on

آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی با حضور در برنامه آینه حجاب شبکه قرآن سیما ضمن پاسخگویی به سؤالات درزمینهٔ حجاب بر ضرورت رعایت عفاف و حجاب در جامعه تأکید کردکه متن سخنان این عضو جامعه مد رسین حوزه علمیه قم به این شرح است:

 

* از منظر یک خانمی که در جامعه اسلامی زندگی می‌کند سؤالی از حضرت‌عالی می‌پرسم؛ من دختر جامعه اسلامی هستم که در ایران عزیز زندگی می‌کنم و به این کشور افتخار می‌کنم منتهی تمایل دارم به اینکه حجابم را رعایت نکنم، یا نداشته باشم؟

 

این سؤالی که فرمودید اتفاقاً بسیار از ما پرسیده شده و شاید در ذهن برخی از بانوان ما باشد که مانعی ندارد یک انسان مسلمان باشد، نماز را مقیّد باشد، روزه را مقید باشد، حج برود، حتی مسائل مستحبی، زیارت عتبات، زیارت‌ها را انجام بدهد ولی بگوید این‌یکی را نمی‌خواهم داشته باشم (مسئله حجاب را)، من به این گروه از بانوان عرض می‌کنم این ازنظر مبنای دینی به‌هیچ‌وجه صحیح نیست.

 

روی مبانی دینی ما مسلمان کسی است که به جمیع آنچه پیامبر اکرم (ص) از طرف خدای تبارک‌وتعالی به‌عنوان دین اسلام آورده معتقد و مؤمن باشد. البته ما باید این‌ها را تفکیک کنیم، برخی‌شان می‌گویند ما معتقد به حجاب نیستیم که من الآن به این‌ها جواب می‌دهم، یعنی گروهی بگویند ما نماز و روزه را معتقدیم ولی به حجاب معتقد نیستیم، یعنی وجوب حجاب را قبول نداشته باشند، من در مقابل این‌ها عرض می‌کنم که اصلاً ازنظر ضوابط دینی و فقهی نمی‌شود اسم چنین شخصی را مسلمان گذاشت، فرقی نمی‌کند مثلاً کسی بگوید من همه را قبول دارم ولی نماز را قبول ندارم، همه را قبول دارم و روزه را قبول ندارم، اتفاقاً به ماه رمضان که می‌رسیم با این مسئله هم مواجهیم، برخی روی توهماتی خیال می‌کنند که نباید چنین چیزی باشد. پس ما روی ضوابط فقهی و دینی که داریم مسلمان یعنی مسلمان مؤمن کسی است که به جمیع آنچه پیامبر (ص) آورده ایمان داشته باشد، اعتقاد داشته باشد. یک کسی می‌گوید برای من ثابت نیست که پیامبر چنین تکلیفی را آورده که باید به او پاسخ دیگری داشته باشیم.

 

قرآن کریم نسبت به بخشی از افراد که می‌گفتند نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ، در سوره مبارکه نساء، خدای تبارک و تعالی در آیه 150 سوره نساء أُولئِک هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا، یعنی اساساً اگر کسی بگوید من برخی را قبول دارم و بعضی را اعتقاد ندارم این‌ها از مصادیق کافر تلقی می‌شود، لذا این سؤال جوابش روشن است. مؤمن کسی است که به جمیع آنچه پیامبر(آورده ایمان داشته باشد، البته اینجا یک نکته‌ای را عرض کنم یک بحث این است که کسی می‌داند پیامبر چنین مطلبی را گفته ولی انکار می‌کند این‌یک حکمی دارد، ولی اگر کسی می‌گوید من نمی‌دانم پیامبر چنین چیزی فرموده یا نه؟ عرض کردم باید بعداً در پاسخ به سؤالات دیگر نسبت به این گروه جواب بدهیم. اگر کسی هم می‌داند و معتقد هم هست در مقام عمل رعایت نمی‌کند که یک حکمی دارد.

 

* در بین آیات شریفه قرآن کریم آیا صراحتاً به این موضوع اشاره‌شده است؟

 

به سؤال خیلی خوبی توجه فرمودید، ما باید این بحث حجاب را برای جامعه و نسل امروزمان روشن کنیم، به نظر من مهم‌ترین سند در این قضیه قرآن کریم است، یعنی ما در میان تکالیف، تکالیفی داریم که فقط ریشهٔ روایی دارد اصلاً در قرآن اشاره‌ای نشده. تکالیفی داریم که هم در قرآن آمده و هم در روایات که حجاب هم از این نوع تکالیف است و به نظر من جامعهٔ امروز ما، بانوان ما باید به این مسئله توجه پیدا کنند که این مسئله یعنی وجوب حجاب بر بانوان یک ریشه قرآنی دارد، من معتقدم که بخشی از بانوان ما، دختران و خواهران که امروز نسبت به مسئله حجاب موضع منفی دارند این‌ها شاید فکر می‌کنند که حجاب یکی از سنت‌های گذشته است، فرض کنید حالا چه لزومی دارد که نسل امروز آن سنت را رعایت کند؟ واقعاً ما وقتی به قرآن کریم مراجعه می‌کنیم، راجع به مسئله حجاب می‌توانیم بگوییم به‌صورت صریح این مسئله را مطرح کرده، در قرآن ما چند نوع آیه داریم که به این موضوع پرداخته، یعنی اولاً یک آیه نیست که بگوییم یک آیه است و شاید بشود یک معنایی برایش کرد و ارتباطی به حجاب نداشته باشد. ما در دو سوره مهم قرآن سوره احزاب و سوره نور، در هرکدام درآیات متعدد مسئله حجاب را مطرح کرده است.

 

در یکجا خدای تبارک‌وتعالی به مسلمان‌ها (به مردهایشان) می‌فرماید شما وقتی وارد منزل رسول خدا (ص) شدید همین‌طوری سرتان را زیر نیندازید و داخل آشپزخانه و قسمت‌های دیگر در اندرون خانه بروید، شما اگر چیزی می‌خواهید در درجه اول باید از خود پیامبر که مرد آن خانه است بخواهید، در درجه دوم می‌فرماید فاسئلوهن من از وراع حجاب، یعنی این اندازه که خدای تبارک‌وتعالی اهتمام داده که زن‌های پیامبر در یک‌طرفی قرار بگیرند و مردهای اجنبی که وارد آن منزل می‌شوند از وراع حجاب، یکپارچه‌ای باشد و یک مانعی باشد بدون اینکه حتی گوشه‌ای از وجود زن‌های پیامبر را ببینند خواسته‌شان را بگویند، چیزی که متداول در وارد شدن یک مهمان به خانه است.

 

خود این‌که خدای تبارک‌وتعالی در خانه پیامبر که یکی از مراکز مهمی است که می‌تواند الگو برای بشر باشد می‌فرماید بالأخره مردهای نامحرم، البته بعداً افرادی را استثنا می‌کند، پدر، پسر، برادر، این‌ها لازم نیست که از وراع حجاب بخواهند، ولی آن‌هایی که اجنبی و نامحرم هستند از پشت یک پرده مسئله و خواسته خودشان را مطرح کنند و این‌طور باشد. البته بعضی از فقهای ما به همین آیاتی که در سوره احزاب آمده برای اصل مسئله حجاب حتی مقدار پوشش را استدلال کردند. اما ما دو قسمت دیگر در قرآن کریم داریم، یک قسمت راجع به زن‌هاست، یعنی مستقیماً آیه‌ای داریم که خدای تبارک‌وتعالی تکلیفی را متوجه زن‌ها می‌کند، یک قسمت هم تکلیفی را متوجه مردها می‌کند که من همین‌جا عرض می‌کنم بانوان ما فکر نکنند که اسلام فقط آمده آن‌ها را مکلف به حجاب کرده، فقط این نیست. اگر ما آیه‌ای داریم که برزن‌ها حجاب واجب است که آیه 59 سوره مبارکه احزاب است و راجع به او می‌خواهم انشا الله بحث کنم، از آن‌طرف در سوره مبارکه نور می‌فرماید مؤمنین باید غض بصر کنند و نگاه به نامحرم نکنند، قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ. «سوره نور آیه 30» ما یک دستور داریم راجع به بانوان که باید حجاب را رعایت کنند که مقدار و خصوصیاتش را هم عرض خواهم کرد، یک دستور دیگری هم داریم که مردها وقتی با نامحرم مواجه شدند قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ حق ندارند نگاه کنند، ولو اینکه در مورد این آیه هم بحث‌های زیادی است. باز یک بحث دیگری داریم که حرمت اختلاط مرد و زن که یک عنوان دیگری است. قرآن کریم به مسئله حجاب هم تکلیف را متوجه بانوان کرده و هم تکلیفی را متوجه مردها کرده است.

 

من همین آیه 59 سوره احزاب را که فقط تقاضایم این است که اگر بینندگان و بانوان محترم دارند این برنامه را می‌بینند این آیه را خیلی دقت کنند، بقیه آیات و بحث‌ها را فعلاً کاری نداریم، تا اینجا عرض کردیم آیات متعدد داریم در دو سوره، ولی آنچه بسیار مهم است و باید نسبت به او توجه بشود این آیه 59 سوره مبارکه احزاب است.

 

خدای تبارک و تعالی درا ین آیه 59 خطاب به وجود مبارک پیامبر می‌فرمایند یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی‏ أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً، باز قبل از اینکه به این آیه بپردازم ولو قطعاً در یک بحثی راجع به اینکه حجاب شخصی است یا اجتماعی، در دنباله آن مطلب اول که قرآن کریم نسبت به مسئله حجاب اهتمام دارد، اهمیت دارد و در این سوره‌های مختلفی که گفتم سه تا تعبیر وجود دارد ذَلِکَ اَطهُر لقلوبِکم و قُلوبِهُنَّ «احزاب آیه 33»، یعنی خدا می‌خواهد باحجاب در جامعه هم قلوبکم (یعنی مردها) و هم قلوبهن (زن‌ها) طهارت قلبی به وجود بیاید که این طهارت خودش کلید بسیاری از خوبی‌ها، همان‌طوری که خباثت و رذالت قلبی کلید بسیاری از بدی‌هاست، کلید بسیاری از ظلم‌هاست. حجاب ما را به اینجا می‌رساند، اگر حجاب را آن طوری که اسلام می‌گوید، آن طوری که قرآن می‌گوید واقعاً رعایت بشود موجب طهارت قلوب است. ما نباید از این مفهوم سریع عبور کنیم، یک کسی بگوید حالا طهارت قلوب یک امر اخلاقی است، نه! طهارت قلوب که یکی از حکمت‌هایی است که برای حجاب مطرح می‌شود اصلاً دین آمده برای اینکه بشر به سعادت برسد، بشر رشد کند، انسان تکامل پیدا کند. من می‌خواهم از این بانوان سؤال کنم، همیشه خودشان می‌پرسند چکار کنیم خوب بشویم، این خوبی چیست؟ این خوبی مگر خوب نگاه کردن نیست؟ مگر خوب حرف زدن نیست؟ مگر خوب عمل کردن نیست؟ حتی اخلاق خوب ریشه‌اش در طهارت قلب است، یعنی اگر یک کسی طهارت قلب پیدا کرد زبانش، دستش، عملش، گفتارش، همه وجودش باارزش و زیبا می‌شود، همه وجودش هنر می‌شود. یعنی چه؟

 

ما واقعاً از این مفاهیم ارزشی که بعداً هم حجاب را اثبات می‌کنیم تکلیفی است که خدای تبارک‌وتعالی به‌عنوان یکی از ضروریات که روی این جمله هم تأکیددارم مطرح می‌کند، اما جامعه را متحول می‌کند، موجب طهارت جامعه است.

 

* پس یک امر شخصی نیست؟

 

نه امر شخصی نیست بلکه امر اجتماعی است، درست است ما نماز جماعت داریم که یک آثار اجتماعی دارد ولی فرض کنید روزه؛ عمدتاً یک آثار شخصی دارد، اینکه انسان به فکر گرسنگان بیفتد، به فکر مستضعفین بیفتد، آن‌هم ازاین‌جهت ارتباط پیدا می‌کند و الا خیلی افراد هستند که در جامعه ما روزه هستند، مثلاً همکار شما ممکن است روزه باشد و شما خبردار نباشید، لذا می‌گویند در روزه ریا راه پیدا نمی‌کند ولی حجاب یک آثار فراوان اجتماعی دارد. می‌پرسید که این اثر فراوان اجتماعی چیست؟

 

بعدازاینکه انشا الله دلیلش را ذکر خواهیم کرد یک حیایی برای همه به وجود می‌آورد. امروز اگر نعوذبالله ما دین را کنار بگذاریم، حیا یک‌چیزی است که عقلا قبول دارند، شما بروید سراغ عقلا، آن عقلایی که اسلام یا سایر ادیان یا متدین به دینی نیستند، مثلاً رعایت کوچک و بزرگی کنید، وقتی پیرمردی می‌بینی جا ندارد شما که جوان‌تر هستی و روی صندلی نشستید حیا کن و کنار بیا آن پیرمرد بنشیند، این‌یک ارزش است، حیا یک‌چیزی است که در فطرت انسان وجود دارد، اسلام آمده فطرت را شکوفا کند، حجاب موجب می‌شود که وجود انسان چه مرد و چه زن، که عرض کردم حجاب باز یکی از سوءبرداشت‌هایی که وجود دارد این است که می‌گویند مخصوص به زن است، ما خواهیم گفت که مرد هم حق ندارد نگاه کند، حرام است که مرد به زن نامحرم نگاه کند، قسمت‌های خاص که استثنا شده، دست تا مچ و صورت، که آن‌هم موردبحث است. ولی عرض می‌کنم حجاب جامعه را باحیا می‌کند، اصلاً خود ما این را می‌فهمیم.

 

مثلاً شما در یک جمعی که همه انسان‌های فرهیخته هستند و در یک جمع مردانه که زن‌ها هم نیستند، به شما بگویند در این جمع کت خود را دربیاورید پیراهنتان را هم دربیاورید و با زیرپوش بنشینید، اصلاً می‌گویید من نمی‌توانم بنشینم در این جمعی که پروفسورها و دکترها و اهل ادب نشستند، در این جمع حیا اقتضا می‌کند که شما یک لباس مناسب این جمع را بپوشید. در زمین فوتبال بخواهید بروید زیرپوش هم مناسبت دارد و هیچ مشکلی هم ندارد، کسی هم نمی‌گوید این اصلاً تناسبی به آنجا ندارد. ولی چطور در یک جمع مردانه ما مردها رعایت می‌کنیم، حتی خود خانم‌ها هم رعایت می‌کنند، خانم‌ها در مجالسی که مخصوص خودشان هست، فرض کنید به مجلس عزا می‌خواهند بروند یک نوع لباس می‌پوشند، در مجلس عروسی یک نوع لباس می‌پوشند، هیچ‌وقت لباسی که برای مجلس عزا است را در مجلس عروسی نمی‌پوشند می‌گویند منافات دارد.

 

اساساً بحث این است که لباس در فرهنگ اسلام خودش یک قداستی دارد که این خودش یک بحث بسیار زیبایی هست که اصلاً انسان چه نوع لباسی را اختیار کند، رنگش چه باشد، مناسبت‌های مختلف، حتی در بعضی از روایات داریم که انسان لباسی که برای بیرون استفاده می‌کند اگر در منزل هم همان لباس را استفاده کرد این از مصادیق اسراف کرد، این‌قدر دقت شده. حالا آیا این دقت‌هایی که دین در مورد لباس دارد که عرض کردم خود این ... من از شما تقاضا می‌کنم در این برنامه‌هایتان راجع به لباس، اعم از زن و مرد، لباس یک ارتباط خاصی دارد با باطن انسان، هیچ تردیدی در آن نیست. در روح انسان تحول ایجاد می‌کند، به باطن انسان زیبایی می‌دهد.

 

خدای تبارک‌وتعالی می‌فرماید، مردم (چه زن و چه مرد) حجاب (چه مربوط به زن و چه مربوط به مرد) موجب طهارت قلوب می‌شود، در سوره احزاب می‌فرماید ذَلِکَ اَطهُر لقلوبِکم و قُلوبِهُنَّ «احزاب آیه 33»، یعنی هم قلب مردها و هم قلب زن‌ها، در 59 احزاب می‌فرماید ذلِکَ أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ که این آیه را توضیح خواهم داد و در آیه 30 سوره نور می‌فرماید ذلک اذکی لهم، موجب تذکیه است یعنی مردی که حیا کند، وقتی زن نامحرمی را دید چشم خودش را فروببندد، غض بصر کند، خیره نشود، نگاه نکند و چشم خودش را از او دور کند این موجب طهارت قلبش می‌شود و مسئله‌ای نیست که بگوییم یک تکلیف صرف است که اسلام آمده مطرح کرده و هیچ اثری هم غیر از اینکه ما داریم عبادت خدارا می‌کنیم گرچه عبادت هست ولی آثار فراوانی دارد.

 

پس در این قسمت این روشن باشد که حجاب که در قسمت اول عرض کردیم در اسلام هم برای زن‌ها و هم برای مردها اساساً هر دو را مورد توجه قرار داده و در این قسمت دوم عرایضم آثار این حجاب به این زیبایی که خود قرآن بیان کرده، یعنی اگر ما بعداً به این مسئله می‌پردازیم که یک پدر، مادر، برادر، خواهر، محلی، رفیق، نسبت به حجاب یک زن اگر یک مقداری دلسوزی می‌کند برای اینست که می‌خواهیم به آن طهارت نفس و طهارت قلب برسد ان شاء الله.

 

یک اثر حجاب این است که وجود زن مصون از نگاه‌های حرام باشد، مصون از دل های ناپاک باشد، من همین جا عرض کنم گاهی اوقات در ذهن بعضی از بانوان ما هست که مردها چشم‌شان ناپاک است نگاه نکنند ولی ما به آنها عرض می‌کنیم بحث ما این نیست که ما یک سری افرادی داریم که اینها چشم‌شان یا دل‌شان فی قلوبهم مرض، بحث در این است که شما قلوب پاک را متزلزل می‌کنید، بالأخره قبول دارید در جامعه جوانان و مردانی هم داریم که آدم‌های ناپاکی نیستند و اینها در اثر نگاه بالأخره ممکن است تزلزل پیدا کنند، بالأخره زن‌ها با زیبایی‌های مختلفی که دارند، با جلوه‌گری‌های مختلفی که دارند، این یک امر طبیعی است، شما نمی‌توانید بگوئید بالأخره من به صورت بی‌حجاب بیرون می‌آیم و کسی که چشمش ناپاک است نگاه نکند، یا مردها هم که عرض کردم وظیفه‌ای دارند باید چشم خود را ببندند و نگاه نکنند، ولی این منطق نمی‌شود.

 

حجاب یک ابعادی دارد و یک بعدش این است که این زن خودش مصون واقع می‌شود، این تعبیری که زیاد هم شنیدم امنیت برای زنان است، حتی در غرب نگویند زن‌ها بی‌حجاب هستند و کسی کارشان ندارد.

 اصلاً در غرب زن آن هویّت اصلی خودش را از دست داده، حالا این آیه قرآن را که من به آن خواهم پرداخت، می‌گوییم آنچه طهارت نفس و قلب را ایجاد می‌کند حجاب است، مثل اینکه بگوئیم آن دارویی که برای سلامتی شما هست این است و اگر این را استفاده نکنید سلامتی ندارید، حجاب عامل اصلی است برای طهارت قلب انسان، چه مردها و چه زن‌ها و من عرض کردم یک کسی بگوید من طهارت قلب نمی‌خواهم، اگر طهارت قلب نخواهم این منشأ بسیاری از فسادها، ظلم‌ها، بدبختی‌ها و تجاوزهاست، اگر قلب طاهر نشود قلب قصی می‌شود و اگر قلب قصی شد به این معناست که اگر مادرش را جلویش تکه تکه کنند برایش فرق نمی‌کنند. البته به اینجا کشیده می‌شود.

 

این درجات دارد، اسلام همان طوری که به نظافت ظاهری توجه کرده آیا این دین به نظافت باطنی من ندارد!! نظافت باطنی یعنی سلامت روح، سلامت روح یعنی چه؟ سلامت روح یعنی من در اندرون خودم، در خلوت خودم به خودم اجازه ندهم به زنی که زن دیگری است فکر کنم! این می‌شود طهارت قلب.

 

این مسئله خیلی مهم است و از مشکلات امروز جامعه ما یکی از عللش همین فیلم‌های ماهواره است، یکی از عللش همین بدحجابی‌هاست، مردی متأهل است ولی در اندرون خودش زن دیگری را که دیده خدایی نکرده راجع به او فکر می‌کند، این می‌شود ناپاکی قلبی، ممکن است در ظاهر هم حتی بعداً نگاه نکند و حرفی نزند، ولی اینکه بنشیند فکر کند.

 

حجاب نماد پاکی

 

اسلام می‌خواهد در اندرون و در آن خلوت این نفس انسان طهارت داشته باشد. شما ببینید بسیاری از جنایاتی که انجام می‌شود انسان وقتی در خلوت نشسته آن نفس ناپاک و مکاری که دارد برایش می‌نشیند نقشه را تنظیم می‌کند که جنایتی انجام بدهد. پس این مسئله بسیار مهم است لذا به این جهت توجه داشته باشید.

 

حتی فوق اینکه حجاب امنیت هست که مسلم است، مصونیت هست که مسلم است، ارزش برای زن هست، یعنی زن را از دسترس همگان به عنوان اینکه هر کسی بتواند به او دسترسی داشته باشد خارج می‌کند، به عنوان یک موجودی که باید محفوظ باشد. حجاب برای زن یک حریم درست می‌کند، یک احترام می‌آورد، به نظر من این شاید زیباترین تعبیر باشد. در این آیه سوره احزاب می‌فرماید ذلِکَ أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ محققین ما گفتند به این معناست که وقتی زن حجاب داشته باشد علامت و نماد پاکی است در جامعه، یعنی به همگان اعلام می‌کند من حریم دارم، من مقیّد به پاکی هستم، البته من نمی‌گویم هر کسی چادر دارد پاک است، خدایی نکرده! ممکن است کسی در لوای چادر عمل غیر صحیحی هم انجام بدهد ولی این یک نشان پاکی است، یک نماد پاکی است، اعلام پاکی است. زنی که می‌خواهد اعلام پاکی کند اگر حجاب نداشته باشد باز آن طرف هم نمی‌خواهم بگویم که اگر زنی امروز بی‌حجاب آمد به این معناست که ناپاک است، ممکن است در اثر عدم اطلاع یا در اثر بعضی از توهمات حجاب را رعایت نکرده ولی به این معناست که من برای خودم و برای بدن و اندامم، برای موی سرم، احترامی قائل نیستم و حریمی نگه نداشتم هر کسی می‌خواهد نگاه کند، این را نمی‌تواند بگوید که اینطوری می‌آیم و هیچ کسی نگاه نکند، شما وقتی در خیابان می آئید در جاهای عمومی می‌روید مگر چنین چیزی ممکن است، ما به زن‌ها بگوئیم اگر یک مردی عریان به خیابان آمد شما نگاه نکنید؟! نمی‌شود. پس اگر رعایت حجاب نکرد به این معناست که اعلام طهارت نمی‌کند و تقریباً چراغ سبز نشان می‌دهد. نه اینکه کسی بگوید من خدایی نکرده خودم را می‌خواهم در اختیار همه قرار بدهم، این اعلام پاکی نمی‌کند! ولی حجاب اعلام طهارت است، اعلام پاکی است، یعنی این می‌گوید من می‌خواهم پاک باشم کسی خیال بدی راجع به من نکند، آیا اینها ارزش ندارد؟

 

حجاب و مسئله آزادی!

 

ما امروز بیاییم در جامعه خودمان برویم مسئله آزادی را مطرح کنیم، من اینجا این سؤال را می‌پرسم که آیا ما به بهانه آزادی حاضریم که خودمان و قلب خودمان را از طهارت و پاکی دور کنیم؟ بانوان این جواب را بدهند. آنهایی که به نحوی برایشان برنامه‌ریزی شده با مسئله حجاب مخالفت می‌کنند به اسم اینکه این حق و حقوق ماست، آیا حق شما این است که خودت را اعلام ناپاکی کنی؟ یا از این مسئله خارج کنی؟ بگوئی من پاک نیستم، من حریم ندارم، آیا شما با این کار ... این را واقعاً می‌شود اسمش را آزادی گذاشت؟ مثل اینست که من امروز بگویم یک سمّی می‌خواهم در جامعه تولید و پخش کنم، بگوییم این جامعه را از بین می‌برد، می‌گویم من آزاد هستم!

 

باز به خود این شخص برگردانم، آیا یک خانم حاضر است بگوید چون آزادم می‌توانم از سم برای خودم استفاده کنم؟ کدام آدم عاقلی است که بگوید من به اسم آزادی حاضرم خودم را بکشم، مریض کنم، سم استفاده کنم؟ در مسائل باطنی هم همینطور است، آزادی که ما به اسم آزادی بیائیم طهارت نفس را کنار بگذاریم، بگوئیم انسان طهارت نفس ندارد، این با آزادی اصلاً سازگاری ندارد. لذا نباید به بهانه آزادی، یعنی اسلام دنبال رشد و اعتلای انسان است، دنبال رشد و اعلای بشر است. من در بخش‌های دیگر خواهم گفت این مثال زیاد دارد، ما به بهانه آزادی می توانیم بگوئیم می‌خواهم کار نکنم! امروز یک جوانی (مرد یا زن) بگوید من آزادم و نمی‌خواهم اصلاً کار کنم، تمام تقبیحش می‌کنند، می‌گویند انسان اگر کار نکند مُرده است، اگر کار نکنی درمانده‌ای، اگر کار نکنی کلّ بر جامعه‌ای، اگر کار نکنی از کجا ارتزاق می‌کنی؟ آیا این حرف درست است من بگویم به عنوان آزادی، من آزادم و نمی‌خواهم کار کنم، این غلط است. لذا این مسئله هم از این قبیل است، یک کسی می‌گوید حجاب موجب طهارت نیست و ما باید برایش اثبات کنیم که حجاب موجب طهارت هست ان شاء الله.

 

* آیا صراحتاً در قرآن کریم در رابطه با مقوله حجاب اشاره‌ای شده؟ آیا در زندگانی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می‌توانیم چادر را با همین شکل و شمایل حال حاضر درک کنیم؟

 

در قرآن کریم در آیه 59 از سوره مبارکه احزاب خدای تبارک و تعالی مسئله حجاب را نه تنها مطرح فرموده، به نظر ما اساساً از این آیه خود چادر استفاده می‌شود یعنی آن حجابی که خدای تبارک و تعالی برای زن قرار داده چادر است. ما بعد از اینکه آیه را تبیین کردیم این سؤال مطرح می‌شود که اگر یک پوششی همان نتایج چادر را داشته باشد، مثل این مانتوهای بسیار گشادی که در بعضی از کشورهای اسلامی هم وجود دارد، آیا این هم همانطور است یا نه؟ که جواب خواهم داد.

 

در این آیه 59 سوره احزاب خدای تبارک و تعالی به پیامبر می‌فرماید یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ، به پیامبر می‌فرماید به زن‌های خودت و دختران خودت و نساء مؤمنین، یعنی تمام زن‌های مومن إلی یوم القیامه که من همین جا این را عرض می‌کنیم، چون برخی وقتی می‌خواهند این آیه را معنا کنند یا شاید در ذهن بعضی از بینندگان عزیز این باشد که ممکن است حجاب یک امر واجبی در زمان رسول خدا بوده، نساء المؤمنین کلمه نساء به مؤمنین اضافه شده و افادهٔ جمع میکند یعنی همه زن‌های مؤمن، یعنی الآن پیامبر همین را به زن‌های مؤمن زمان ما هم مطرح می‌کند به دستور خدا. خدا می‌فرماید نبی ما به این سه گروه: زن‌های خودت، دختران خودت و همه زن‌های مومن بگو یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ، من تقاضا می‌کنم بینندگان عزیز این را خوب عنایت بفرمایند، در این قسمت ما یک یدنین علیهنّ داریم و یک من جلابیبهنّ داریم، اینها را باید ببینیم به چه معناست؟ در عرب وقتی کسی به جایی می‌خواهد نزدیک شود می‌گویند أدنی إلیه، به آنجا نزدیک می‌شود ولی وقتی چیزی پرده‌ای را می‌خواهد در جایی بیاویزند می‌گویند می‌گویند أدنی علیه، در این آیه خدا می‌فرمایند یدْنینَ عَلَیهِنَّ یعنی این زن‌ها بر خودشان بیاویزند، یعنی ما نباید اینجا کلمه ادنی را به دنوّ و نزدیک کردن معنا کنیم. البته اینجا یک بحث‌های خیلی فنی هم دارد اما عمده‌اش این است چون با کلمه «علی» آمده، خدا نمی‌گوید به خودتان نزدیک کنید بلکه می‌گوید بیاویزید، یدْنینَ عَلَیهِنَّ یعنی بیاویزید بر خودتان.

 

چه چیزی بیاویزند؟ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ، جلباب‌های خودشان را، همه بحث ها این است که جلباب به چه معناست؟ حالا قبل از اینکه این را معنا کنم، تا اینجا روشن است که خدا تکلیف می‌کند. این دستور الهی است، به زن‌های پیامبر، دختران پیامبر، تمام زنان مؤمن تا روز قیامت، اینها بیاویزند جلباب را، یعنی تا اینجا که هیچ کسی تردید ندارد و خدا یک تکلیفی می‌کند، یعنی کسی نگوید حجاب یک امر حق است من می‌توانم داشته باشم یا نداشته باشم، تکلیف الهی است. همان طوری که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید کتب علیکم الصیام، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَقِیمُوا الصَّلاةَ آتُوا الزَّکاةَ، اینجا هم می‌فرماید یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ، جلباب‌ها را بیاویزید بر خودتان.

 

 

ما وقتی به کتب لغت مراجعه می‌کنیم، بسیاری از کتاب‌های لغت عرب می‌گوید جلباب یعنی چیزی که چیزی را بپوشاند. چه چیزی جلباب برای بدن می‌شود؟ کاری به بدن زن و مرد ندارم! چه چیزی می‌شود جلباب برای بدن، چیزی که همه بدن را بپوشاند. اگر شما یک چیزی روی پای‌تان پوشاندید نمی گویند جلباب، اگر یک چیزی فقط دست شما را پوشاند عرب نمی‌گوید جلباب، اگر یک چیزی فقط سر و صورت و گردن را پوشاند باز هم نمی‌گویند جلباب، جلباب سرتاسری است. یعنی اگر لباس سرتاسری بود، آن وقت اختصاص به زن هم ندارد، اگر آن پارچهٔ بزرگی که مرد، الآن هندی ها و پاکستانی ها را دیدید روی لباس‌هایی که دارند یک پارچه سرتاسری هم دارند که تمام ... یعنی وقتی باز می‌کنند از سر تا نوک پایشان را می‌پوشانند این را می‌گویند جلباب.

 

اینکه من عرض می‌کنم نمی‌خواهم منابع کتب لغت را یکی یکی بیاورم ولی وقتی کسی به کتب اصیل لغت در عرب مراجعه می‌کند که من بعضی‌هایش را باید اشاره کنم چون مسئله بسیار مهمی است.

 

ابن فارق در کتاب مقاییس اللغة می‌گوید جلباب شیءٍ یغشی شیئا، چیزی که چیز دیگری را بپوشاند. شما الآن ببینید وقتی می‌گوئیم جلباب بدن یعنی همه بدن را بپوشاند، جوهری در صحاح اللغة می‌گوید جلباب ملحفه است، این را فارس زبان‌ها هم می‌دانند که لحاف به چه می‌گویند؟ کسی که می‌خواهد بخواهد در زمستان یک لحافی روی خودش بکشاند آیا چیزی که نصف بدنش را بپوشاند را لحاف می‌گویند؟ باید از سر تا انگشتان پا را بپوشاند. پس اینها کتاب‌های لغت ما هستند که در کتاب‌های لغت جلباب به این معنای پوشش سرتاسری آمده است.

 

در بعضی از کتب لغت فارسی مثل مقامات حریری؛ این کتابی است که از کتب اصیل فارسی ماست که فرهنگی دارد و در فرهنگ آن گفته جلباب چادر و تن‌پوش رویی است، تصریح به چادر کرده. لذا از نظر لغت به نظر من هیچ تردیدی نیست. البته گاهی اوقات در لغت عرب جلباب را در قمیس یعنی پیراهن، گاهی اوقات در مقنعه استعمال کردند ولی این استعمال مجازی است وقتی ما تمام کتب لغت را کنار هم قرار بدهیم و بخواهیم یک نتیجهٔ روشنی بگیریم، نتیجه روشنش این است که حتی در بعضی از کتب لغت می‌گوید جلباب الملاعه، ملاعه همین پوشش سرتاسری است، این در بسیاری از کتب اصیل لغت عرب هم آمده است.

 

پس ما واژه جلباب را در لغت عرب، مقامات حریری که از کتب اصیل ادبی ما هست، به چادر معنا کردند. غیر از اینهاسراغ مفسرین برویم، ابن عباس که مفسران روی حرفهای او بسیار تکیه می‌کنند می‌گوید الذی یستر من الفوق، إلی الاسفل، جلباب آن است که از بالا تا پائین را می‌پوشاند. مراجعه به نهج البلاغه امیرالمؤمنین؛ می‌دانید کتاب نهج البلاغه غیر از آن مفاهیم بلند دینی و سیاسی و اخلاقی یک کتاب ادبی هم هست. امیرالمؤمنین می‌فرماید من احبنا اهل البیت فالیستعد للفقر جلبابا، کسی که ما اهل‌البیت را دوست دارد برای فقر یک جلبابی را آماده کند، یعنی جلباب یک چیزی است که همه چیز را می‌پوشاند. یا در بعضی از روایات راجع به صبر آمده که یک جلبابی است برای فقر.

 

منظور پوشش کامل و سرتاسری است

 

پس ما وقتی به لغت عرب، به فرهنگ‌های اصیل لغت فارسی، که برخی از لغات عربی را معنا کرده مراجعه می کنیم، به نهج البلاغه و به اقوال مفسرین مراجعه می‌کنیم. بیضاوی در تفسیرش می‌گوید جلباب آن است که صورت و تمام بدن را از تا پا بپوشاند، اینها در کلمات مفسرین آمده. این تعبیر در وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها می‌خواستند مسجد بروند خطبه بخوانند آنجا آمده «لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأْسِه» حضرت مقنعه‌شان را به سر پیچیدند «وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِه» بعد آن جلباب را دور خودشان قرار دادند یعنی با چادر آمدند.

 

سیوطی در کتاب الدرالمنثور صفحه 221 نقل می‌کند که ام سلمه از عایشه نقل کرد که وقتی این آیه نازل شد، اولاً می‌دانید آیات حجاب در مدینه نازل شده، هم سوره احزاب و هم سوره نور هر دو مدنی هستند، می‌گوید عایشه می‌گوید وقتی این آیه بر پیامبر نازل شد که زن‌ها و دختران و همه زن‌های مؤمنین بگوئید که جلباب خودشان را بیاویزند وقتی می‌خواهند بیرون بیایند با جلباب بیرون بیایند می‌گوید خرج نساء الانصار کان علی رؤوسهن القربان من أکسیه یعنی آنچه که بر سرشان بود کساء است که حتی در ادامه‌اش دارد مشکی است زن‌های انصار از خانه‌شان که بیرون می‌آمدند با همین چادرها، حالا جنسش شاید جنس چادر امروز نبود ولی پارچه ای که مشکی بوده بر خودشان آویزان می‌کردند طوری که تمام بدنشان را می‌پوشاند.

 

باز یک روایتی از پیامبر (ص) داریم که فرمودند «لِغَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ اَرْبَعَهَ اَثْوَابٍ دِرْعٍ وَ خِمَارٍ وَ جِلْبَابٍ وَ اِزَارٍ»، یعنی بین مقنعه و جلباب در این روایت فرق گذاشته شده. برخی اصرار دارند بگویند جلباب همان مقنعه است، من همین جا نکته‌ای را عرض کنم چون بعضی از افرادی که نمی‌شود گفت تحقیقات عمیقی دارند به صورت یک احتمالاتی برای خودشان یک نظریاتی را درست کردند خیلی هم نادر هستند و غیر قابل توجه، می‌گویند در اسلام فقط زن باید از زیر گردنش، یعنی از سینه تا روی زانویش پوشیده باشد در حالی که در هیچ کتاب لغتی برای جلباب چنین معنایی نداریم. جلباب یا لااقل از مقنعه بسیار باید بزرگتر باشد، سر، صورت، گردن، سینه‌ها و یک مقدار وسیع‌تر را بگیرد و یا چادر، که به نظر ما باز همان چادر است. ولی اگر باز بعضی خیلی اصرار داشته باشند باز نمی‌توانیم بگوئیم جلباب همان مقنعه است، ما در قرآن ولیضربن بخمرهن که خمر جمع خمار است و خمار همان مقنعه است و از این طرف جلباب هم داریم.

 

بانوان عزیز ما یا مردها هم که این بحث‌ها را ملاحظه می‌فرمایند، چون آنها هم بالأخره داخل پرانتز عرض کنم حتی خانواده‌های مذهبی، به نظرم باید پدر و مادر بر دخترشان وقتی می‌خواهد به سن تکلیف برسد آیه حجاب را به او یاد بدهند، بگویند دخترم آیه حجاب آیه 59 سوره احزاب است از این آیه چادر هم استفاده می‌شود. آیه می‌فرماید باید بیاویزند بر خودشان چادر را، جلباب یعنی چادر.

 

چادر حجاب برتر است

 

ما وقتی تمام کتب لغت عرب، فارسی، نهج البلاغه و حتی اشعار شعرا، روایات و کلمات مفسرین را بخواهیم جمع‌بندی کنیم صدی نود اینها جلباب را چادر معنا کردند شاید این تعبیری که بگوئیم چادر حجاب برتر است تعبیر فنّی نباشد، برای اینکه این آیه صریحاً مسئله چادر را مطرح می‌کند. چادر چیزی نیست که بگوئیم ایرانی‌ها یا دوره قاجار وارد مملکت کردند، نه! چادر ریشه قرآنی دارد که همان جلباب است و در صدر اسلام هم بوده و به همین کیفیتی که الآن عرض کردم ما به خوبی می‌توانیم از این آیه وجوب را استفاده کنیم. به نظر من از آیه وجوب چادر استفاده می‌شود، یعنی نه تنها بگوییم چادر بهتر است، نه! چون چادر چند تا خصوصیت دارد اولاً تمام بدن را می‌پوشاند و ثانیاً اندام را می‌پوشاند، یک نکته‌ای که اسلام روی آن تکیه دارد این است که زن نامحرم اندامش هم برای نامحرم مشخص نباشد ولی حالا با این مانتوهای تنگی که امروز بعضی دارند و فکر می‌کنند که اسمش حجاب اسلامی است، نه، باید اندام زن هم پوشیده باشد و از این آیه به خوبی می‌توانیم مسئله وجوب حجاب را استفاده کنیم.

 

نظرات دیگر مذاهب بر حجاب

 

یک سؤال این است که ما در اسلام دو جور حکم داریم، یک حکم ضروری داریم و یک حکم غیرضروری داریم. آیا وجوب حجاب از احکام ضروری اسلام است؟ عرض می‌کنم بله. ضروری در اصطلاح چیست؟ یک ملاکش این است که تمام فرقه‌های دینی بر او اتفاق نظر داشته باشد. شما الآن بروید سراغ اهل‌سنت، مذاهب دیگر اسلامیه، هیچ مذهبی در مذاهب اسلامی نیست که بگویند ما حجاب را واجب نمی‌دانیم! همه واجب می‌دانند. البته در حدودش یک مقداری بحث هست فرض کنید همین صورت و دست‌ها تا مچ آیا باز باشد یا نه؟ این بحث‌هایی هست که فعلاً به آنها کار ندارم. وجوب حجاب از احکام ضروری است، این را به این معنایی که برای ضروری عرض کردم. باز ملاک دوم برای ضروری، ضروری آن است که اجتهاد در آن راه ندارد. یعنی امروز هیچ کسی حق ندارد بگوید من به عنوان یک فقیه می‌خواهم بگویم در زمان ما نماز واجب است یا نه؟ نماز از اول اسلام واجب بوده تا آخر هم واجب است، در وجوب نماز اجتهاد راه ندارد.

اگر در زمان ما یک عده‌ای پیدا می‌شوند بخواهند در وجوب حجاب اجتهاد کنند، اصلاً حجاب یک امر ضروری است که قابل تشکیک نیست، گاهی اوقات در فقه‌مان می‌گوئیم ضروری یعنی آنکه نیاز به دلیل ندارد، امروز از یک مسلمان می‌پرسیم چرا نماز می‌خوانید؟ دلیل نمی‌خواهد، اینقدر روشن و واضح است که الصلاة عمود الدین، این را می‌داند و لازم نیست آیه و روایتی بخواند. اگر از آیات قرآن هم خبر نداشته باشد می‌داند نماز جزء دین است، حجاب این چنین است، بانوان محترم توجه کنند وقتی می‌خواهند در حجاب تأمل کنند و فکر کنند، فکر نکنند حجاب اگر هم واجب باشد حالا یک حکم دسته دوم و غیر ضروری است!

 

من اینجا این نکته را عرض کنم چون این ها را در روزنامه و یا در بعضی جاها می‌گویند حجاب را اگر کسی رعایت نکرد مگر گناه کبیره کرده؟ می‌گویند اگر کسی موهای خودش را از نامحرم نپوشاند، فوقش یک گناه صغیره انجام داده، من عرض می‌کنم بله ترک حجاب و ترک رعایت حجاب از گناهان کبیره است، چرا؟ ما در وسائل الشیعه روایاتی داریم که در همین جلد 15 وسائل الشیعه است که من کتاب را آوردم، در جلد 15 وسائل یک روایاتی داریم در کتاب الجهاد در صفحه 318 به بعد که کبائر و گناهان کبیره را برای ما مفصل مطرح کرده. البته این بحث علمی و بسیار مهمی است در فقه ما بعضی از فقها را داریم که می‌گویند همه گناهان کبیره است حتی در زمان ما، ولی نادر هستند. بیش از 90 درصد فقها می‌گویند گناهان دو قسم است کبیره و صغیره.

 

اگر کسی حجاب را رعایت نکرد، بی حجابی مسلم از گناهان کبیره است، چرا؟ در همین جا یک روایتی است که در این روایت وقتی گناهان کبیره را ذکر می‌کند می‌رسد به شرب خمر، بعد می‌گوید و ترک صلاة و نماز متعمدا، اگر کسی نماز را عمداً ترک کرد تارک الصلاة در بعضی از روایات داریم کافر است، ولی این از گناهان کبیره است. اگر کسی نماز را نخواند این گناه کبیره کرده، کسی که عمداً ترک کند، بعد می‌فرماید أو شیئاً مما فرض الله عزوجل، یا هر چیزی را که خدا واجب کرده یعنی هر چیزی که دستور الهی است خدا واجب کرده، خدا بر زن حجاب را واجب کرده. اگر زن ترک حجاب کرد گناه کبیره کرده، ترک واجب کرده و ترک واجب از مصادیق گناهان کبیره است.

 

پس برای ما به خوبی روشن شد که این آیه 59 سوره احزاب با آن توضیحاتی که دادیم می‌فرماید یدنین علیهنّ من جلابیبهن، جلباب‌ها را باید آویزان کنند. جلباب هم در لغت یعنی چادر، یعنی پوشش سرتاسری.

 

حالا اگر یک خانمی یک مقنعی داشته باشد و این هم به منزله پوشش سرتاسری باشد یعنی بگویند با آن فرقی نمی‌کند اگر آن هم شد ما قبول می‌کنیم، ولو اسمش چادر نشد ولی مثل چادر همان کارکرد را داشته باشد یعنی نباید اندامش را نشان بدهد.

 

دقت‌هایی که برخی از فقها و مفسران ما کرده‌اند و گفته‌اند جلباب حتی باید روی لباس باشد، یعنی اگر یک زنی عریان بود و این چادر را به خودش گرفت باز صدق جلباب نمی‌کند یعنی وقتی لباسهای معمولی خودش را پوشیده، این را روی لباس بیندازد. یعنی جلباب هم باید ساتر بدن باشد و هم باید ساتر لباس باشد، که این هم خودش یک نکتهٔ دیگری است که باید به آن توجه بشود.

 

در مورد شأن نزول این آیه اینجا سؤالاتی مطرح است که عرض می‌کنم؛ یک شأن نزولی در کتب تفسیری شیعه آمده، چند شأن نزول در کتب تفسیری اهل‌سنت آمده. در کتب تفسیری شیعه این آمده که زن‌ها وقتی می‌خواستند برای نماز به مسجد بروند در بین راه جوان‌هایی حضور داشتند که این جوان‌ها اینها را مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند و اینها به رسول خدا عرض کردند ما می‌خواهیم به مسجد بیائیم اینطور می‌شود، بعد از آن این آیه نازل شد. خدای تبارک و تعالی می‌فرماید یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ، که یکی از بحث‌ها اینست که این به چه معناست؟ برای اینست که اینها دیگر شناخته نشوند! وقتی یک زن با چادر می‌آید أدنی أن یعرفنَ بأنهنّ من اهل العفاف و الحیا، بعضی می‌گویند ذلک أدنی أن یعرفنَ یعنی اینها شناخته نشوند و بعد مورد اذیت قرار نگیرند، که مثلاً در تفاسیر اهل‌سنت آمده اینها معلوم نبود کدام‌شان کنیز و کدام‌شان حرّه هستند وقتی چادر بپوشند دیگر معلوم می‌شود که این حرّه است و کنیز نیست احترامش را رعایت کنند. اما در تفاسیر شیعه این شأن نزول نیست، اینها می‌رفتند نماز و مورد تعرض قرار می‌گیرند و خدا می‌فرماید وقتی شما چادر بپوشید ادنی أن یعرفن یعنی شما شناخته می‌شوید که اهل پاکدامنی هستید، آن جوانی که دربین راه نشسته می‌گوید این زن می‌خواهد بگویدمن پاکدامنم و کسی به من تعرضی نکند و حرفی نزند، متلکی نگوید، اشاره‌ای نکند و در همان زمان نزول آیه که جوانانی بودند که زن‌ها را اذیت می‌کردند خدا می‌فرماید اگر شما حجاب‌تان درست باشد آنها هم شما را اذیت نمی‌کنند فلا یؤذین.

 

اینجا فقط یک نکته وجود دارد که بعضی از این روشنفکرها خیال کردند پس علت اصلی برای حجاب این است که زن اذیت نشود، و بعد می‌گویند اگر در یک جایی یک زنی یقین دارد که موجب اذیت قرار نمی‌گیرد این مانعی ندارد، لزومی ندارد که حجاب داشته باشد.

 

وجوب حجاب

 

جواب این است که اصلاً این ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین به عنوان علّت نیست، خدای تبارک و تعالی یک تکلیفی آورده یا ایها النبی به زن‌هایت، به دختران و زنان مؤمنین تا روز قیامت که این نساء المؤمنین یعنی همه زن‌های مؤمن چه کنیز و چه غیر کنیز، چه عرب و چه غیر عرب، هر کسی که هست اینها باید جلباب را آویزان کنند. حالا این یک تکلیف است مثل اینکه ما در باب نماز می‌گوئیم إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر، نماز بر ما واجب است، حالا اگر کسی بگوید من نماز می‌خوانم اما جلوی فحشاء و منکر را از من نمی‌گیرد، پس بگوئیم دیگر نماز بر تو واجب نیست؟! ما هم روی اصطلاح فقهی و اصولی خودمان می‌گوئیم اینها عنوان حکمت را دارد، عنوان فایده را دارد، می‌گوئیم کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون، روزه واجب است برای اینکه شما متّقی شوید، حالا اگر کسی روزه‌ای گرفت و متقی نشد، بگوئیم اینجا برایش واجب نیست؟ نه، این تقوا حکمت است برای وجوب روزه. اینجا هم همینطور است. چون شأن نزول این آیه این بوده که آن جوان‌ها در آن زمان موجب ایذاء بودند خدا می‌فرماید شما دیگر اذیت نمی شوید، اگر چادر بپوشید اذیت نمی‌شوید ولی تکلیف مطلق است، تکلیف عام است، این یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ یک تکلیف عام و ثابت است البته این هم یکی از فوایدش هست. حالا در یک زمانی می‌خواهدموضوع داشته باشد یا نه.

 

ما باید دستور خدا را به بانوان خودمان عرضه کنیم، تبیین کنیم قطعاً همه شان نسبت به این حکم خدا تسلیم خواند شد ان شاء الله.

 

* دختری در جامعه اسلامی زندگی می‌کند، به نبوت پیامبر مکرم اسلام و به ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه اعتقاد دارد، نماز و روزه‌اش را به جا می‌آورد، منتهی تمایلی ندارد که اهل حجاب باشد، آیا جامعه اسلامی می‌تواند در این امر دخالت کند؟

 

در ابتدای صحبت هایم عرض کردم وجوب حجاب سند قرآنی دارد و علاوه بر آن از ضروریات دین است، همه فرق اسلامی مسئله حجاب را به عنوان یک تکلیف الهی پذیرفته‌اند. حالا این بحث که امروزه در جامعه ما مطرح شده که آیا مسئولین دولت یا نظام اسلامی، حکومت اسلامی، در سطح پائین‌تر، پدر و مادر نسبت به دختر خودش، یک دختری در خانواده مذهبی می‌گوید من می‌خواهم بدون حجاب باشم، یا در فامیل خودش. آیا فامیل، پدر و مادر، جامعه، تا بیائیم قسمت‌های بالا، حاکم اسلامی و حکومت اسلامی، آیا مسئولیت در این زمینه دارد یا نه؟ این را از دیدگاه‌ها و ابعاد مختلف می‌شود پاسخ داد.

 

یک پاسخ این است که بالأخره ارشاد و هدایت یک امری است که وظیفه هر کسی نسبت به دیگری است همان طوری که در مسائل مادی اگر یک انسانی می‌بیند دیگری راه اشتباهی می‌رود و خدایی نکرده تمام اموالش ممکن است از بین برود، مثلاً از شما این سؤال را بپرسم که اگر دیدم کسی ثروتش را در یک راه باطل اقتصادی مصرف می‌کند و تمامش از بین خواهد رفت و من می‌دانم که به این نتیجه می‌رسد، عقل چه می‌گوید؟ عقلا چه می‌گویند؟‌ وجدان انسان چه می‌گوید؟ می‌گوید ارشاد لازم است و شما این را ارشاد کنید از اموال خودش مراقبت کند. ممکن است نداند و یا فکر کند کار درستی انجام می‌دهد.

 

یک بحث ارشاد است؛ دخالت در امر دیگران نیست، باز همین جا عرض کنم چون مسئله حجاب یک مسئله اجتماعی است یعنی فقط یک مسئله خصوصی یک انسان نیست که بگوید من می‌خواهم اینطور باشم چون آثارش سرریز به خود انسان و خانواده می‌شود، یک پدر و مادر وقتی ببینند یکی از دخترها نمی‌خواهد حجاب را رعایت کند در دیگران اثر سوء می‌گذارد، این را باید ارشاد کند و این امری است که روشن است. لذا این حرف باطلی که می‌گویند این فضولی است. فضولی در کارهای خصوصی است و در امور اختصاصی انسان است، مثلاً به شما بگویم چرا کت و شلوار این رنگی پوشیدید، به من چه ارتباطی دارد؟ شما از این رنگ خوش‌تان می‌آید و رنگ معقولی هم هست و من حق ندارم در آن دخالت کنم! در امور خصوصی عقل و عقلا می‌گویند شما هیچ دخالتی نکن. انسان در خانه‌اش می‌خواهد اتاق‌هایش را به یک صورتی در بیاورد، هیچ کس حق ندارد دخالت کند، این مربوط به سلیقه آن انسان و ذوق آن انسان است، ولی حجاب یک امر اجتماعی است، یعنی آثارش در تمام بدنه‌های اجتماع ظاهر می‌شود غیر از آن بحث طهارت قلبی که در صحبت‌های قلبی هم عرض کردم. لذا ارشاد لازم است، چه حکومتی باشد و چه نباشد. اینکه عرض می‌کنم پدر و مادر، فامیل، اقوام، آشنایان، رفیق این را باید مطرح کنند.

 

یک مرحله بالاتر می‌آییم؛ بحث امر به معروف و نهی از منکر که سبقه کاملاً دینی پیدا می‌کنم به عنوان یک واجب. قسمت اول به عنوان یک ارشاد است که من دیگری را نصیحت کنم ولی امر به معروف و نهی از منکر بر من واجب است و بر هر انسان مسلمانی واجب است، ما فروع دین را که مطرح می‌کنم کنار حج، جهاد و زکات، یکیش امر به معروف و نهی از منکر است، معروف یعنی آنچه دین ما می‌گوید معروف است، منکر آنچه دین ما می‌گوید گناه است، اینکه بیائیم معروف را بگوئیم به هنجار و ناهنجار، این در کتاب‌های روانشناسی باید مطرح شود، این اصطلاح را آنجا باید اینطوری معنا کنیم. معروف یعنی یا عقل می‌پسندد و یا عرف می‌پسندد و یا شرع او را پسندیده. یک سری اموری هست که معروف هست ولی نه عقل می‌فهمد و نه عرف.

 

خمس معروف است، عقل از خمس چه ادراکی دارد؟ جهاد معروف است، عقل ممکن است ادراکی نداشته باشد. الا مثلاً در جهاد دفاعی. ولی معروف یعنی یا شرع و یا عقل و یا عرف و توده مردم بپسندد. بالأخره واجبات و مستحبات معروف می‌شود، گناهان می‌شود جزء منکر، هر انسانی وظیفه دارد از باب امر به معروف و نهی از منکر، ولی حالا امروزه مسئله روز ما هست اینست که آیا حکومت اسلامی نسبت به کسانی که نسبت به حجاب دهان کجی می‌کنند و رعایت کنند، آیا حکومت اسلامی وظیفه‌ای دارد یا نه؟

 

وظیفه حکومت در قبال بی حجابی

 

حکومت اسلامی در درجه اول باید برای مردم و برای بانوان تبیین کند، یک کسی را آوردند خدمت امیرالمؤمنین برای یک کاری که کرده بود حدّش بزنند، حضرت فرمود از او بپرسید آیا آیه حد بر این قرائت شده بوده یا نه؟ می‌دانسته این حرام است و حد دارد یا نه؟‌ از او سؤال کردند و او جواب داد نه، یک کسی بود که تازه مسلمان شده بود و نمی‌دانست شراب خوردن در اسلام حرام است و تازیانه هم دارد. حکومت اسلامی در درجه اولِ باید تبیین کند این احکام را برای مردم و جامعه، یعنی از طریق صدا و سیما، آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، مجموعه‌های مختلف فرهنگی کشور خصوصاً روی مسئله حجاب کار بشود. با اهتمامی هم که مسئولین ما در طول این مدت داشتند ولی یک کار اساسی فرهنگی نشده! امروز از زن‌های چادری ما متدیّن و مذهبی ما بپرسید که به چه دلیل حجاب در اسلام واجب است؟ می‌گوید من می‌دانم واجب است ولی نمی‌دانم چرا. در حالی که باید بداند.

 

من قبلاً هم عرض کردم این پیشنهاد را می‌کنم که هر دختری که می‌خواهد جشن تکلیف بگیرد، کنار آن سجاده و چادری که به او می‌دهیم آیه حجاب را برایش بنویسیم، آیه یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین که خواندم و توضیح مفصلی راجع به این دادم، این آیه می‌گوید هر زنی باید پوشش کامل در مقابل نامحرم داشته باشد، این آیه را بنویسیم و ترجمه کنیم این دختر از نُه سالگی بداند و فکر نکند که چون پدر و مادر تعصباً از این جهات باید حجاب داشته باشد، مبنای قرآنی و آثار اجتماعی‌اش را بداند، آثار اخلاقی اش را برایش بگوئیم.

 

تبیین و تفهیم حجاب

 

من همین جا می‌خواهم عرض کنم ای کاش آموزش و پرورش، ارشاد، صدا و سیما، حوزه‌های علمیه ما واقعاً در مسئله حجاب یک کار اساسی کند، ما به اندازه خودمان در دفتر جزوه‌های فراوانی راجع به حجاب در تیراژ دویست هزار تایی در تهران منتشر کردیم و به اندازه خودمان کار کردیم ولی این خیلی کم است.

 

در دانشگاه‌های ما باید بیان بشود، مناظره بگذارند. الآن روشن است با یک بیان من و یک مصاحبه، آیه را هم معنا می‌کنیم و توضیح می‌دهیم این نیاز به مناظره‌ها دارد و نیاز به یک کار دائمی هم دارد.

 

همان طوری که اگر بخواهید بهداشت جامعه را حفظ کنید دائماً باید تذکر بدهید؟ همین برنامه‌های خوبی که سیمای سلامت در تلویزیون دارد و قسمت‌های دیگر، باید در این گونه مسائل دائماً مناظره و میزگرد باشد موافقین و مخالفین بیایند، من به سهم خودم اعلام می‌کنم اگر میزگردها و نشست‌هایی باشد که پاسخ به سؤآلات باشد ما آمادگی کامل داریم. این حکم وجوب حجاب سر سوزنی جای ابهام از نظر قرآنی و فقهی و دینی ندارد که ما بگوئیم دستمان خالی است! هر کسی سوال و اشکالی دارد در همین بحث کتاب حجاب و نظام اسلامی که آنجا بسیاری از شبهات را مطرح کرده، من یک بحث مفصلی هم راجع به آیات حجاب دارم که ان شاء اله خداوند توفیق بدهد به زودی چاپ خواهد شد. آنجا هم شبهات مربوط به حجاب را مطرح کردیم.

 

باید یک بحث زندهٔ همیشگی باشد، حالا حکومت باید این را در رسانه، دانشگاه، آموزش و پرورش و جاهای مختلف نهادینه کند، اگر این کار نشود این گشت ارشاد غلط است، یعنی چیز بی‌اثری است، یک چیزی است که ممکن است اثر معکوس هم داشته باشیم. ما برای این دختر 20 ساله توضیحی ندادیم که این آیه برایش قرائت شده و توضیح داده شده، فکر می‌کند که ما به اجبار، الآن هم در زمان ما جهت سیاسی دادند و فکر می‌کنند که ما از این طریق می‌خواهیم اینها را در مسائل سیاسی قرار بدهیم باید بیائیم کلام خدا را، کلام ائمه، روایات را، آثار رعایت کردن حجاب را در دنیا و آخرت بیان کنیم.

 

ولی باز آنهایی که می‌گویند حکومت حق دخالت ندارد، عیبی ندارد بیاید بیان کند، توضیح بدهد، اما این سؤال هنوز پاسخ داده نشده که اگر برای دخترخانمی اطلاع دارد در قرآن آیه حجاب آمده و همین آیه‌ای که گفتیم جلباب به معنای چادر هست که من تأکید می‌کنم یک مقداری شاید این مطلب من برای خیلی‌ها تازگی داشته باشد که فکر کنند جلباب همان مقنعه یا وسیع‌تر از مقنعه است.

 

حالا اگر دختر خانمی بگوید بله من می‌دانم این آیه آمده، اگر این مسلمان است و روی فرض مسلمان بودنش صحبت می‌کنیم ولی عملاً می‌خواهد رعایت کند، می‌گوید من باز می‌خواهم با این حکم مخالفت کنم برای راحتی خودم، در حالی که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که حکومت اسلامی است که البته آن فرضش را هم خواهم گفت که اگر حکومت اسلامی هم نباشد باز وظیفه‌ای دارد.

 

الآن آنچه مبتلا به است این است که آیا حکومت اسلامی ما که بحمدالله برقرار است و خداوند حفظ کند این نظام را، آیا حکومت در مقابل چنین افرادی وظیفه‌ای دارد یا نه؟ به عبارت دیگر آیا حکومت فقط وظیفه‌اش همان مطلب اول است که تبیین باشد دائماً بیاید بیان کند، مردم می‌خواهند در مقام عمل کنند یا عمل نکنند؟! یا این اسلام و دین به اینجا تمام نمی‌شود، اسلام آمده برای پیاده شدن، این مطلبی که دارم عرض می‌کنم ممکن است بسیاری از اساتید دانشگاه یا اساتید حوزه حتی برایشان این سؤال باشد یا تردید باشد که حکومت اسلامی ورای تبیین حقّ دیگری ندارد، من می‌خواهم اینها را به این آیه شریفه 13 از سوره مبارکه شوری توجه بدهم؛ خدای تبارک و تعالی می‌فرماید شَرَعَ لَکمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ خدا می‌فرماید ای رسول ما برای مردم دین را تشریع کردیم، دین همان دستوراتی است که به نوح گفتیم همان دستوراتی است که به توی پیامبر وحی کردیم، به ابراهیم گفتیم، به موسی و عیسی گفتیم، بعد می‌فرماید شرع، این شرعَ یعنی تشریع کرده و بیان هم کرده، بعد هدف چیست؟ عن اقیموا الدین، دین را باید اقامه کنند، یعنی نوح فقط وظیفه‌اش بیان دین نیست، اقامه دین است. پیامبر و ائمه معصومین فقط وظیفه‌شان بیان دین نیست علاوه بر او اقامهٔ دین است، اقامه دین یعنی آنچه که در دین آمده، ما نمی‌گوئیم دین هم فقط نماز و روزه و حجاب است، هر چه که در دین است حالا من می‌دانم الآن که داریم این صحبت را داریم برخی می‌گوئیم چرا شما راجع به بعضی از خلافکارهایی که جاهایی دیگر می‌شود صحبت نمی‌کنید، آنجا هم حاکم مسلمین وظیفه دارد و باید گفته شود، ولی فعلاً از ما سؤال می‌کنید چه دلیل قرآنی دارید بر اینکه حاکم باید به این دختر خانمی که می‌داند در قرآن آیه حجاب آمده اما باز هم می‌خواهد مخالفت کند و به خیابان بیابد، باید وظیفه خودش را انجام بدهد.

 

الآن هم بحث از کیفیتش را ندارم ولی می‌خواهم به اینجا برسیم که وظیفه دارد، یعنی حاکم می‌گوید من باید ببینم عمل به احکام اسلام می شود یانه! این همه سال است راجع به زکات حکومت اسلامی قوی‌تر عمل می‌کند چقدر کشاورزها دارند زکات می‌دهند و با این زکات چقدر مساجد، مدارس، فقرا، تأمین می‌شدند و اجرا می‌شود. راجع به نماز، خود اینکه آیا حکومت اسلامی نباید جوانان را به نماز تشویق کند، نباید زمینه برای نماز خواندن فراهم کند.

 

در حکومت حضرت حجت (عج) داریم که الَّذینَ إِن مَکنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عنِ المُنکرِ، اینها وقتی حکومت را تشکیل می دهند کارشان این است که نماز را برپا می‌دارند یعنی جوانی نیست، انسانی نیست که نماز نخواند، زکات داده می‌شود، امر به معروف و نهی از منکر می‌شود.

 

پس من این ان اقیموا الدین را اگر کسی بعداً سؤالی دارد آمادگی پاسخ دارم، وظیفهٔ پیامبران فقط بیان دین نبوده بلکه اقامه دین بوده و لذا از همین می‌توانیم لزوم تشکیل حکومت را به دست بیاوریم، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه مدعی بودند که اسلام حکومت دارد. این آیه یکی از ادله آن است، یعنی وقتی در زمان غیبت اسلام می‌خواهد اقامه شود باید یک حاکم فقیه باشد، در زمان حضور معصوم علیه السلام باید معصوم باشد خود امیرالمؤمنین علیه السلام باید حکومت کند، در زمان غیبت کسی که فقیه جامع الشرایط است باید اقامه دین کند. اقامه دین خیلی خدمت به بشریت است ابعاد دین برای تمام ابعاد و اقشار جامعه روشن می‌شود که دین چقدر ارزش دارد؟ در معاملات، در سیاست، در قضاوت، در اخلاق، در همه شئون زندگی. پس دلیل ما لزوم اقامه دین بر طبق آیه سیزدهم شورا است.

 

حالا این به چه نحوی باید بشود؟ این را باید بیایند بررسی کنند کارشناسی کنند، خود حاکم مسلمین باید بررسی کند با این دختر خانمی که می‌داند، عرض کردم اگر نمی‌داند چنین آیه‌ای در قرآن هست حق برخورد ندارند، اما اگر می‌داند چنین آیه‌ای در قرآن هست.

 

لزوم رعایت قانون، امر عقلی است

 

نکته دیگر این است که ما قطع نظر از دلیل قرآنی و روایی اگر آمدند گفتند قانون شده، لزوم رعایت قانون یک امر عقلی است. برای اجرای قانون، چه فرقی می‌کند، وقتی می‌گوییم حجاب قانون کشور جمهوری اسلامی است، همان طوری که رهبری در سخنانشان فرمودند شراب نخوردن قانون جمهوری اسلامی است یعنی کسی هم که از خارج وارد کشور می‌شود این قانون را باید رعایت کند چطور ما وقتی به کشور دیگری برویم آنجا یک قوانینی دارد باید رعایت کنیم، اصلاً رفتنِ به آنجا به این معناست که پذیرش قوانین آنجاست و تامادامی که انسان آنجا زندگی می‌کند، آنها هم که کشور ما می‌آیند باید رعایت کنند. از این دیدگاه احترام به قانون یک نظام و یک دولت است، حالا یک کسی بخواهد در خیابان آن هم با تحریک خارجی‌ها، آن هم با هزار مسائلی که دارد، به این معناست که با قانون می‌خواهد مخالفت کند، با حکومت می‌خواهد مخالفت کند، با دین می‌خواهد مخالفت کند، با خدا می‌خواهد مخالفت کند، اینها آثارش هست که امیدوارم ان شاء الله همه احکام اسلام به خوبی در جامعه ما پیاده شود و ما هر کسی به سهم خودمان بتوانیم در اجرای احکام اسلامی موفق بشویم.