در علوم حدیث دستهبندیهای متنوعی برای فهم بهتر سند یا متن روایات به کار میرود. این تقسیمات عبارتند از: تقسیم بر اساس تعداد راویان سند: خبر واحد، خبر مُسْتَفیض و خبر متواتر تقسیم بر اساس اعتبار سند: صحیح و اقسام آن (صحیح مُضاف، متفق علیه، اعلا، اوسط، ادنی)، حَسَن، موثوق، قوی، ضعیف و اقسام آن (مُدْرَج، مشترک، مُصَحَّف، مؤتلف و مختلف) تقسیم بر اساس اتصال یا قطع سند: مُسنَد، مُتَّصِل، مَرفوع، موقوف، مَقطوع، مُرْسَل، مُنْقَطِع، مُعْضَل یا مشکل، مُضْمَر، مُعَلَّق، مُعَنْعَن، مُهْمَل تقسیم بر اساس متن: نَصّ، ظاهر، مُؤَوَّل، مُطلَق و مُقَید، عام و خاص، مُجْمَل و مُبَین، مُکاتَب و مکاتِبه، مشهور، متروک، مطروح، حدیث قدسی، شاذ، مقلوب، متشابه تقسیم بر اساس عمل به روایت: حجت و لاحجت، مقبول، ناسخ و منسوخ واژه «حدیث» صفت مشبههای از ریشه «ح د ث» به معنای «جدید، سخن، داستان و حکایت» است. حدیث و روایت از نظر لغوی با هم تفاوت کلّی دارند، ولی در اصطلاح علمی در بیشتر موارد مرادف هم به کار میروند. در مواردی هم به معنایی متفاوت با هم به کار میروند که در این صورت «حدیث» اختصاص به نقل کلام معصومان دارد و «روایت» به نقل هر موضوعی از جمله تاریخ یا حادثه یا کلام غیر معصوم. ظاهراً وجه نامگذاری خبر به حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن (که هر دو بیان احکام الهی است) قرار گرفته است؛ زیرا بیشتر اهل سنت، قائل به قدم قرآن هستند؛ از این رو، احکامی را که از پیامبر (ص) صادر شده است در مقابل قرآن (قدیم) «حدیث» نامیدهاند. حدیث از لحاظ مضمون، وحیانی و از جنبۀ لفظ، انسانی است.
حدیث و رابطه آن با اثر، خبر و عِلم در قرنهای نخست هجری سه مفهوم «اثر، خبر و عِلم» هممعنای «حدیث» بودند. اثر اثر از نظر لغوی به معنای بازمانده و ردپا ست. این واژه به طور خاص در بین اهل سنت برای اشاره به هر ردی به کار میرفت که از شریعت و تعالیم دین برجای مانده باشد، خواه مستقیماً کلامی از پیامبر(ص) باشد و خواه به طور غیرمستقیم در بازگشت به صحابه آن حضرت، تابعین آنان یا اتباع آن تابعین و حتی سیره برجای مانده در مدینة الرسول بازتاب یافته باشد. ولی این اصطلاح نزد عالمان شیعه معمولا به همان معنای روایت از معصومان به کار میرود و برخی نیز اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص دادهاند. خبر در تعریف خبر آراء مختلفی ارائه شده است. بعضی حدیث را بر دو بخش میکردند، حدیث مرفوع را خبر، و حدیث موقوف را اثر مینامیدند؛ و بعضی حدیث را سخن روایت شده از معصومین(ع) و خبر را به طور اعم، هر سخنی روایت شده از پیشینیان، و اثر را از هر دو آنها عامتر شمردند و بعضی برای فارغ شدن از این تشتت اقوال، هر۳ اصطلاح را با هم معادل شمردهاند. عِلم این اصطلاح امروزه کاربردی ندارد ولی نمونههای پرشماری از کاربرد این واژه در سدۀ نخست هجری و به طور محدود در سدۀ ۲ق وجود دارد که نشان میدهد، برای آنچه ما امروز حدیث مینامیم، نخستین واژهای که به ذهن یک فرد در آن دوره متبادر میشده، واژۀ عِلم بوده است. مجموعهای از تعبیرات از صحابه و تابعین وجود دارد که در آن از «رفتن علم» و «برداشته شدن» یا «مندرس شدن» آن ابراز نگرانی شده، و رفتن علم به معنای رفتن حاملان علم دانسته شده است.
دیدگاه ها